آفتاب يزد به سراغ شهرام جزايري رفته تا دولت دوازدهم را پاي نظرات اقتصادي او براي اداره كشور بنشاند. كسي كه سابقه محکومیت و زندان برای جرائم اقتصادی دارد قرار است صاحبنظر اقتصادي اصلاح طلبان باشد. آفتاب يزد ذيل تيتر «نسخه شهرام جزايري براي اقتصاد كشور» مينويسد: «شايد كمتر كسي باشد كه نام شهرام جزايري را نشنيده باشد يا دادگاهها و جلسات محاكمه وي را از تلويزيون نديده باشد. زماني كه صحبت از اقتصاد هنوز موضوع روز كشور نبود و مردم كمتر با عناويني چون ركود و تورم يا توسعه اقتصادي و رشد شاخصهاي آن آشنا بودند جوان گمنامي زاده تهران و اهل اهواز، راه پر فراز و نشيب اقتصاد را انتخاب كرد و در مدت زمان نسبتاً كوتاهي توانست به يكي از برندهاي اقتصادي كشور تبديل شود. البته حواشي بهوجود آمده در زندگي حرفهاي وي را اگر فاكتور بگيريم ميتوان از او به عنوان صاحب نظر در بخشهاي مختلف اقتصادي نام برد. حال در آستانهگذار از دولت يازدهم به دولت دوازدهم، موضوع اقتصاد كلان و كابينه اقتصادي دولت را با وي به گفتوگو نشسته و نظرات وي را در اين خصوص جويا شدهايم.» آفتاب يزد آن دادگاهيها و محكوميتها را حواشي زندگي حرفهاياش مينامد و سراغ نظرات او ميرود؛ گويا حقوقهاي نجومي كافي نبوده و اصلاح طلبان دنبال راههاي ديگري! براي انباشت ثروت ميگردند...
***
شتاب در تفسير نواصولگرايي از سوي رقيب
با انتشار نامه قاليباف در باره نواصولگرايي، واكنشهاي شتابزدهاي از سوي اصلاح طلبان به موضوع صورت گرفت كه سر جمع آن نشان از سراسيمگي است. هنوز خود اصولگرايان چيزي نگفتهاند اما خبر يك رسانهها و شخصيتهاي اصلاح طلب در روز يكشنبه اين موضوع بود.
دکتر عبدالله گنجي، مدير مسئول روزنامه جوان طي يادداشتي در كانال تلگرامياش نوشت: برخي ايده قاليباف را براي يك جريان سياسي لازم دانستند. برخي گوينده را اين كاره ندانستند، اما برخي ناشيانه هراس از آينده پايگاه اجتماعي خود را لو دادند. مثلاً جناب دكتر شكوريراد، دبير كل حزب مشاركت شماره 2 سريعاً نواصولگرايي را ترجمه و تفسير كرد. تفسيري كه در سال هاي۷۷ تا 82 اختصاص به خودشان داشت. وي ميگويد: «نواصولگرايي يعني جذب حامي و هوادار باهر نوع باور و هر نوع سبك زندگي. يعني هر شكل وهر جور ميخواهي باش اما فقط با ما باش و به ما رأي بده.» يعني شكوريراد برخلاف زيباكلام كه جرزنانه به خود قاليباف تاخت، در صدد تفسير جريان است. حال با رعايت انصاف، جمله ايشان ميتواند معرف چه كساني باشد؟ تا ديروز اصولگرايان را انحصار گرا و اقتدارطلب معرفي ميكردند حال چطور تفسير جديد را با تفسير قبلي چفت و بست ميكنند؟
ثانياً، اگر نيروهاي انقلاب به هر قيمتي و هرجور كسي را براي رأي ميخواستند ظرفيتي مثل احمدينژاد را مقابل شما حمايت ميكردند و شايد اكنون وضع به گونه ديگري بود. اما شما حاضر به ابراز برائت از اكبرگنجي به خاطر نفي امام زمان هم نشديد.
ثالثاً، «هر كس و هر جور هستي فقط با ماباش» را شما با شعار «ايران براي همه ايرانيان» طرح كرديد. به اسناد مراجعه كنيد ببينيد در تفسير اين شعار، محمدرضا خاتمي و يوسفيان (نماينده شيراز) چه ميگويند. حتي ساواكيها را هم واجد حضور در قدرت ميدانند، فقط منافقين را آن هم به خاطرسلاح رد ميكنند.
رابعاً، مگر امام در باره نهضت آزادي نفرمودند «صلاحيت هيچ امري را ندارند؟» و مگر نفرمودند «بايد با قاطعيت با آنان برخورد شود؟ «اكنون آنان در ميتينگها و رسانههاي شما حضور ندارند؟» و براي شوراهاي دور دوم خلاف امام عمل نكرديد؟
خامساً، به ياد داشته باشيد كه مشاور كاخ سفيد گفت: «با روي كارآمدن اصلاحطلبان ظاهراً روزهاي تلخ و سرگرداني امريكا سپري شده است و از اين پس بايد شاهد فروپاشي ستونهاي اين نظام سركش و مهارنشدني باشيم.» و ديگري در CIAگفت: «مابراي براندازي انقلاب اسلامي از درون، دنبال انقلابيوني ميگرديم كه در عين ستودن خميني بشود آنان را به خدمت گرفت.» شما ضمير اين سخنان را معرفي نماييد.
و اما شعارها و رقابت روحاني با نظام براي «جذب رأي هر كس و هر جور» در همين ارديبهشت را يادآوري نميكنم كه غيراز الياس حضرتي همه تان سكوت كرديد يا از آن لذت برديد.