به گزارش جوان آنلاین، حجت الاسلام رسول جعفریان، پژوهشگر و مورخ برجسته تاریخ ایران و اسلام، در کانال تلگرامی خود در مطلبی با عنوان «نشستن و فکر کردن فایدهای ندارد!» درباره روش پیشرفت علم و کشف جهان هستی نوشت:
اشکال این است که ما خیال می کنیم تمام علوم اولین و آخرین دست ما بوده و هست و وظیفه ما فقط کشف آنها از دل متون قبلی است. گاهی متنهای دینی و مقدس، گاهی شاهنامه و دیوان حافظ. همه اینها محترم هستند، اما دانش فقط اینها نیست.
دانش جستجوی جدید است، بر اساس این نگاه که باید یافت، نه این که در متون قدیم آن هم برای شناخت جهان فقط جستجو کرد. خداوند متعال دینی به ما داده با کتابی مقدس که برای همه قابل فهم است. اگر چیزی در حد فهم ما نبود، در روایات بیان شده است. اینها برای دین است و بس. اما شناخت جهان، آنچه که خداوند هم توصیه میکند، نیاز به حرکت، جنبش علمی، جستجو، سفر کردن، کاویدن و امثال اینها دارد. یک استاد جانور شناس، باید نیمی از عمر مفید خود را در جنگلها سپری کند. یک گیاه شناس باید سراسر عمرش را صرف انواع مختلف گیاهان کند. یک قوم شناس باید چندین دهه میان طوایف و اقوام بگردد. این که کسی در کتابخانهای بنشیند و فکر کند و به متنهای قبلی بسنده کند، راه به جایی نمیبرد.
ما قرنهاست یاد گرفتهایم این طور علم بیاموزیم. منزوی شویم و اهل مطالعه. این آخر تلاشمان است. این که در یافتههای پیشینیان تأمل کنیم با این فکر که آنها همه چیز را گفتهاند و وظیفه ما فقط کشف آنهاست. این روش شناخت، برای شناخت جهان و هستی و طبیعت و اجتماع و بسیاری از مسائل دیگر، حتی با قرآن مجید هم درست نیست. قرآن هم دستور میدهد در طبیعت بگردید و بشناسید. ما نه تنها این کار را نمیکنیم، هر کسی حرف جدیدی زد، تا دستمان برسد یکی دو قرن، بر سرش میکوبیم. این داروین، با آن هم جستجو، و دادن یک نظریه و با اعتراف به این که باید کاوش بیشتر کرد، از دست متدینین چه کشید و هنوز هم میکشد. هزاران سال با یک نقشه جغرافی از ربع مسکون بسر بردیم و فقط در آن تأمل میکردیم که جهان مسکون همین اروپا و افریقا و آسیاست. این بود تا کسی راه افتاد و از اسپانیا به سمت غرب رفت و امریکا را کشف کرد و دنیای تازهای گشود. نشستن و تکیه بر بالش دادن، و فکر کردن زیادی، راه به جایی نمیبرد. بافتن مفاهیم در ذهن و استخراج آنها از یکدیگر، دری را از علم به روی ما نخواهد گشود.
غربیها پانصد سال است حرکت کردهاند، سفر میروند، در هر سفر، دهها متخصص همراهشان میبرند، سفرنامه مینویسند، اندوختههای ملل دیگر را از کتاب و آثار بر میدارند و ضمیمه دانش خود میکنند، البته فکر هم میکنند و حالا هم بر دنیا مسلط شدهاند. این راه علم است، و تازه معلوم نیست این هم، همه آن علمی باشد که بشر در توان دارد. از وقتی که شماری از ملل آسیایی هم همان راه را رفتند، رشد کردند، اما حالا، ما، هنوز سر جای خود ایستادهایم، نه ما بلکه این ملل مسلمان، همه، متأسفانه همین عیب را دارند. کو علم!