جنبش دانشجویی به عنوان یک پارامتر تأثیرگذار بر روند تحولات اجتماعی و سیاسی از زمان بسط و فراگیری نظام آموزش عالی مدرن در جوامع غربی و اروپایی مطرح گردیده و سیر بسط و تطوری نیز داشته است که شاید بتوان تحرکات دانشجویی در زمینههای ادبی و فرهنگی در دهههای پس از جنگ جهانی اول در اروپا و یا «جنبش دانشجویی ۱۹۶۷» را از حلقههای مهم و نقطهعطفهای آن در غرب به شمار آورد.
در جوامع آسیایی و آفریقایی و امریکای لاتینی که به صور مختلف تحت سیطره «غربزدگی مدرن» (و یا شبهمدرن) قرار گرفتند نیز حرکتها و رویکردهای متعددی تحت عنوان «جنبش دانشجویی» ظهور کرده است. در تاریخ معاصر ایران از زمان تأسیس دانشگاه تهران به سال ۱۳۱۳ [و حتی اندکی قبل از آن]رویکردها و حرکتهایی در قالبهای دانشجویی آغاز گردید که به تبع بسط و گسترش نقش و نفوذ دانشگاهها و نظام آموزشی عالی مدرن در کشور، بر گستردگی و وسعت آنها نیز افزوده گردید.
در اثری که هماینک در معرفی آن سخن میرود، قصد داشتهام تا به بررسی سیر و تاریخچه جنبش دانشجویی در ایران قبل و بعد از انقلاب بپردازم. طرح بحث و بررسی جنبش دانشجویی بدون ارائه چشماندازی [هرچند مجمل و مختصر]از کلیات و ویژگیهای نظام آموزش عالی مدرن در غرب و نیز تاریخچه حضور آن در ایران امری ناقص و نارسا است. از این رو ابتدا به ارائه گزارشی مختصر از مختصات و ویژگیهای نظام آموزش مدرن در غرب و صورت وارداتی آن در ایران میپردازم و بررسی ادوار جنبش دانشجویی در ایران را از گفتار بعدی پی میگیرم. غرب مدرن به دلیل جوهر سکولاریستی و صبغه غیردینیای که داشت، قادر به تحمل ساختار آموزش سنتی و معنوی یا حتی نظام آموزشی یونانیزده و اشرافیمآب قرون وسطایی اروپا نبود. اگرچه محتوا و ساختار آموزش در نظام کلیسای کاتولیک و نیز رویکرد اسکولاستیک هیچ گاه به طور کامل دارای محتوای مذهبی نبود، اما، چون با روح سوداگری و سودجویی زرسالاران نوظهور و خصیصه سکولاریستی (بورژوازی) و عناصر پررنگ لائیک و یهودی نهفته در آن نیز هماهنگ نبود، برای مدرنیستها قابل پذیرش نبود و آنان کوشیدند تا بهتدریج نظام و مؤسسات آموزشی مطلوب نظر خود را تأسیس نموده و فراگیر نمایند. شاید به عنوان اولین گام در این خصوص بتوان از تأسیس «فرهنگستان افلاطونی» توسط «کوزیمودسی» [از تبار بزرگترین خاندانهای سرمایهدار اروپا که از نخستین چهرههای مروج اومانیسم و حامی موج نوظهور رنسانس و تقویت گرایشهای دنیوی و ناسوتی و مقابله با اخلاقگرایی دینی یا سنتهای معنوی بود. «مدیسی»ها از بانیان تأسیس «مافیا» به سال ۱۳۴۹]بودند و نزدیک به یک قرن بعد تأسیس «کالج فرانسه» توسط «گیلام» بوده [با حمایت «فرانسیس یکم» پادشاه وقت فرانسه]نام برد. این دانشگاههای نوظهور غرب مدرن تدریجاً به ترویج رویکرد سکولاریستی تبلیغ آموزههای اومانیستی و ایجاد شکاکیت در ساختار باورهای دینی و نیز آموزههای کلیسایی مشغول شدند.
از قرن هفدهم میلادی به بعد و با ظهور «انقلاب صنعتی» و گسترش دامنه تکنولوژی و علوم مدرن، دانشگاهها و کلیت نظام آموزشی عالی و نیز آموزش مقدماتی و متوسط [آنگونه که در بوروکراسی مدرن غربی تعریف میگردید]نقش مهم و محوری در انتقال مفروضات سکولاریستی و مشهورات اومانیستی و انتقال بینش مکانیکی- ماشین علوم جدید به همه اقشار و گروههای اجتماعی به عنوان جهانبینی غالب را بر عهده گرفتند. از دیگر وظایف این نظام آموزش مدرنیستیای که پدید آمده بود و تدریجاً بسط مییافت، تربیت افراد مأنوس با تکنوکراسی و بوروکراسی و بینش و اخلاقیات مدرنیستی جهت گرداندن ساختار اداری و صنعتی و نظام تمدن غرب مدرن بود.
بحران نظام آموزش عالی مدرن در غرب پسامدرن امروز همچنان ادامه دارد در کنار بحرانهای اجتماعی و اقتصادی و ایدئولوژیکی ناشی از حاکمیت سرمایهسالاری در غرب که یکی از علل بروز ناآرامیها و اعترافات گسترده دانشجویی و غیردانشجویی نسبت به رویکرد آموزش دانشگاهی در دهههای ۶۰ و ۷۰ قرن بیستم بوده است.