تصویب قانون نژادپرستانه موسوم به «کشور یهود» در پارلمان رژیم صهیونیستی که فلسطین را سرزمین موعود صهیونیستها اعلام و فلسطینیان را از تمام حقوق شهروندی و انسانی محروم میکند، نقاب دروغین از چهره رژیمی نژادپرست برداشت که ادعای دموکراسی و حقوق بشر دارد. صهیونیستها با تصویب قانون جنجالی «کشور یهود»، حتی تلاش توافق سازش را هم از بین بردهاند. پس از انتقال سفارت امریکا از تلآویو به قدس، تصویب قانون کشور یهود در کنست، دومین اقدام مهم در جهت اجرایی کردن پروژه «معاملهقرن» امریکاست. یهودیسازی کامل قدس، حذف هویت و زبان عربی، به رسمیت شناختن شهرکسازی، انحصار حق تعیین سرنوشت برای یهودیان، نامعلوم بودن سرنوشت فلسطینیهای ساکن در سرزمینهای اشغالی، بخشی از مفاد این قانون جنجالی است که میتواند به تشدید تنشها در سرزمینهای اشغالی دامن بزند. دکتر حسین رویوران، کارشناس غرب آسیا در گفتوگو با «جوان» درباره تصویب قانون کشور یهود تأکید میکند: «عمده مخالفان این طرح یهودیها بودند و وجود تعدادی از یهودیان و بسیاری از احزاب یهودی در طرف مخالف، جامعه را به سمت دوقطبی پیش میبرد و میتواند در آینده جامعه صهیونیستی را دچار شکافهای جدی بکند.» به گفته رویوران، کشورهای عربی در تصویب قانون کشور یهود، به طور مستقیم نقشی نداشتهاند، اما تبانی برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، این رژیم را گستاختر کرده است و اعراب زمینهساز چنین رفتارهای نابهنجاری شدهاند.
به رغم مخالفتهای جهانی با تأسیس کشور یهود، پارلمان رژیم صهیونیستی اخیراً قانون تأسیس کشور یهود را تصویب کرد که هویت عربی و فلسطینی را حذف میکند. به نظرتان این قانون تا چه حد احتمال عملی شدن دارد و در شرایط کنونی هدف از تصویب این قانون چیست؟
از روزی که رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ تأسیس شد، یهودیانی که به سرزمینهای اشغالی مهاجرت کردند، دو گروه بودند؛ یک گروه، یهودیان متدین «حریدیمی» و گروهی هم از یهودیان سکولار و اصلاحطلب اروپایی بودند. معمولاً اروپاییهایی که به فلسطین مهاجرت کردند، چپ و سوسیالیست بودند و در «حزب کار» هم کار میکردند و مذهبشان یهودی اصلاحطلب بود. دو گروه دیگری هم به اسرائیل آمده بودند که یا ارتدوکس یهودی یا حریدیمی و یهودی بودند که مذهبیتر بودند و اختلافات بین این دو گروه از همان ابتدا شروع شد و اینکه دولتی که قرار است تشکیل شود، یک دولت قومی و یک دولت دینی باشد. آنهایی که گرایش چپ و اصلاحطلبی داشتند، میگفتند که دولت باید قومی باشد و آنهایی هم که متدین بودند معتقد به تشکیل دولت دینی بودند. آنچه اتفاق افتاد پیروزی جریان ارتدکس بر جریان قومی بود. البته از ابتدا دولت قومی تأسیس شده بود و الان آنها ماهیت دولت را تغییر دادند و رژیم صهیونیستی را یک دولت ارتدکس اعلام کردند. این مصوبه و مصوبات قبلی مرتبط عملاً برتری نژادی یهودی بر جامعه عرب فلسطین را نهادینه ساخته است. بر اساس این قانون جدید نه تنها عربها از حقوق خود محروم شدند که اکثریت یهودی حق تصمیمگیری درباره عربها را به طور کامل در انحصار خود قرار دادند.
آنچه در اسرائیل اتفاق افتاده است، نتیجه رقابتهای سیاسی و حزبی داخلی است. اینکه آیا تنها مسائل داخلی در این زمینه دخیل بوده یا اینکه مسائل دیگری هم در مسیر وجود داشته است (جای بحث دارد). الان اسرائیل احساس میکند که هیچ زمانی فردی مثل دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا در رأس قدرت این کشور تاکنون روی کار نیامده و بعد از این هم نخواهد آمد که علناً و داوطلبانه از صهیونیستها حمایت میکند و نقطه نظرات اسرائیل را تأیید میکند و خواستههای رژیم صهیونیستی را عملی میکند. به همین دلیل، اسرائیلیها احساس میکردند که اگر در شرایط کنونی این قانون را تصویب کنند، دولت امریکا میتواند آن را عملی کند و به این دلیل، تصویب قانون کشور یهود الان برای صهیونیستها مطرح شده است تا دولت یهودی را به سرانجام برسانند. اما آیا این دولت یهودی که مبتنی بر مجموعهای از شاخصهای نژادپرستی است امروزه میتواند در دنیا استمرار داشته باشد؟! خیلیها معتقدند آنچه انجام شده است، یک ریسک حساب نشده است که اسرائیل را در آینده تحت فشار مضاعفی قرار خواهد داد.
الان دنیا با نژادپرستی مخالف است و آنچه در پارلمان رژیم صهیونیستی تصویب شد، پر از احساسات نژادپرستی است و به صورت قانونمند یک نظام آپارتاید را ایجاد خواهد کرد. هر چند صهیونیستها از زمان اشغال فلسطین به صورت نانوشته تبعیض نژادی شدیدی را علیه جامعه فلسطینی اعمال کردهاند، اما با تصویب این قانون این رفتار نژادی را رسمیت دادند. به همین خاطر اجماعسازی علیه رژیم آپارتاید در دنیای امروز بسیار آسان است و میتواند رژیم صهیونیستی را با چالشهای جدیدی مواجه کند.
این قانون نژادپرستانه که حقوق فلسطینیها را زیر پا گذاشته و فلسطین را سرزمین موعود یهودیان معرفی کرده است، در عرصه داخلی و بینالمللی چه تبعاتی برای صهیونیستها به همراه خواهد داشت؟
امروزه کشورها یک اجماعی علیه رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی و زیمباوه انجام دادهاند. این دو کشور دارای نظام آپارتاید بودند که محل سکونت سفید و سیاهان را جداسازی کرده و تفکیک نژادی انجام داده بودند و سفیدپوستها این حق را داشتند که در کل کشور تردد کنند، اما سیاهپوستان فقط در مناطق محدودی حق تردد داشتند و حتی در استفاده از امکانات کشور و حمل و نقل عمومی هم محدودیتهای زیادی برای آنها در نظر گرفته شده بود. در آفریقای جنوبی رژیم آپارتاید با تحریمهای گسترده جهانی مواجه شد و در نهایت از هم پاشید و در زیمباوه هم همین فشارهای جهانی منجر به سرنگونی نظام آپارتاید شد. تلاشهای نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی و رابرت موگابه در زیمباوه نهایتاً به فروپاشی نظامهای آپارتاید منجر شد. اکنون رژیم صهیونیستی در همان مسیر پا نهاده است و کشورها باید جهان را از این بیماری نژادپرستانه پاکسازی کنند. خیلیها معتقدند با توجه به تجربه جهانی علیه نژادپرستی و وجود پایگاه گسترده در سطح بینالمللی مقابل این رفتار غیرانسانی، عملاً اسرائیل بهانهای به دست مجامع بینالمللی داده است که اجماع حداکثری علیه این رژیم نژادپرست صورت بگیرد.
آیا همه اعضای جریان راست در اسرائیل با قانون تأسیس کشور یهود موافق هستند یا اینکه اختلافات در جریان راست وجود دارد؟ از آنجا که که تصویب این قانون شکننده بوده و تنها ۶۲ نماینده از ۱۲۰ نماینده کنست به آن رأی مثبت دادند و درگیریهایی هم بین موافقان و مخالفان انجام شده بود، این شکننده بودن آرا تا چه حد در موفقیت این طرح مؤثر خواهد بود؟
همین که قانون تأسیس کشور یهود، با ۶۲ رأی موافق در مقابل ۵۵ رأی مخالف و ۲ رأی ممتنع تصویب شد، نشان میدهد که جامعه صهیونیستی تقریباً دو دسته شده است و یک اکثریت نسبی در طرف موافق وجود دارد. این مسئله بیانگر این است که شکاف جدی در این زمینه وجود دارد و اینگونه نیست که صهیونیستها این قانون را تصویب کردند و تنها نمایندگان عرب مخالف این قانون بودند. نمایندگان عرب تنها ۱۳ رأی داشتند و عمده مخالفان این طرح یهودیها بودند و وجود تعدادی از یهودیان و بسیاری از احزاب یهودی در طرف مخالف، جامعه را به سمت دو قطبی پیش میبرد و میتواند در آینده جامعه صهیونیستی را دچار شکافهای جدی بکند.
پس به نظر شما با توجه به مخالفتهای جهانی و شکاف داخلی بین صهیونیستها، این طرح جنجالی عملیاتی نخواهد شد؟
این قانون تصویب شده است، اما با اجماع ملی صهیونیستی همراه نیست و اینکه در آینده شکافها را عمیقتر کند وجود دارد.
علاوه بر مخالفتهای احزاب، در داخل سرزمینهای اشغالی هم مخالفتهای مردمی با این طرح وجود دارد و همچنان که اعتراضهای چند هزار نفری در تلآویو در هفتههای اخیر در مخالفت با این قانون به راه افتاده است، حتی یهودیان خارجنشین هم با این طرح مخالفت کردهاند. هر چند تأسیس دولت یهودی، میتواند به نوعی مشروعیتزایی برای یهودیان در سراسر جهان باشد، اما بسیاری از یهودیان با این طرح مخالف هستند. دلیل مخالفت صهیونیستها با این طرح چیست؟
دلیل مخالفتهای صهیونیستها با این قانون، این است که میگویند این نوع رفتارها اسرائیل را تحت فشار قرار میدهد و در آینده به فروپاشی این نظام منجر خواهد شود. اینکه مخالفان قانون دولت یهود، مخالفان اسرائیل هستند، درست نیست بلکه خود مخالفان از مؤسسان اصلی تأسیس رژیم صهیونیستی هستند. یعنی چپگراهایی که موجودیت رژیم صهیونیستی را در ۱۹۴۸ اعلام کردند، الان مخالف قانون کشور یهود هستند و این مخالفتها موجودیتی نیست بلکه مخالفت سیاسی است. این اقدام خطرناکی است که در آینده به ضرر اسرائیل خواهد بود ولی مخالفان همچنان به اسرائیل وفادار خواهند ماند.
دلیل مخالفت برخی از یهودیان با قانون کشور یهود، این است که معتقدند تأسیس دولت یهود، با آموزههای دینی و مذهبی در تعارض است. این تعارضها در چه زمینههایی وجود دارد؟
آنهایی که میگویند تأسیس چنین دولتی در تعارض با دین یهود است، ارتدوکسها هستند که ایجاد اسرائیل را یک نوع شرک میدانند و همچنین گروه «ناتوری کارتاها» (یک اقلیت یهودی ارتدوکس حریدیم ضدصهیونیسم است که در سال ۱۹۳۵ میلادی تشکیل شد) هم بخشی از این جریان هستند. به عبارتی، این خداوند است که باید یهودیان را به سرزمین موعود یا فلسطین برگرداند نه صهیونیسم، اما آنچه الان اتفاق افتاده این است که صهیونیسم خود را جای خدا قرار داده است و به همین دلیل صهیونیسم را نوعی شرک میدانند. این گروه مخالف، خود را متدین، اما متدین غیرسیاسی میداند و ضد صهیونیسم است، اما در مسئله دینی ضدصهیونیسم است نه روی یک جمعبندی سیاسی.
اما حریدیمیها که کاملاً با اسرائیل موافق هستند و جریان دینی اساساً از حریدیم تشکیل میشود موافق جریان تشکیل دولت یهودی هستند و لذا الان مخالفتی که صورت گرفته، مخالفت دینی نیست و آنهایی که مخالف دینی بودند از قبل بودند و این روند همچنان ادامه دارد و مخالفت آنها تأثیری روی معادلات سیاسی ندارد. اما مخالفانی که الان با این قانون مخالف هستند این به دلایل سیاسی است و نه دینی. الان سه مذهب یهودی وجود دارد، یکی اصلاحطلبان هستند که عمده مخالفان هم از این طیف هستند و دو مذهب ارتدوکس و حریدیمی هم که متدین هستند و هر چند ارتدوکس مخالف اسرائیل است، اما علیه آن اقدام نمیکند ولی گروه ناتوریکارتاها علیه اسرائیل اقدام میکنند. برخی هم مثل حریدیم از اسرائیل حمایت میکنند و حزب حاکم «لیکود» به رهبری بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل به این جریان بسیار نزدیک هستند.
هر چند امریکا علناً از قانون کشور یهود حمایت نکرده و گفته است که درباره آن اظهارنظر نمیکند، اما برخی معتقدند که تصویب این قانون بخشی از پروژه «معامله قرن» امریکاست و واشنگتن پشت این ماجرا قرار دارد. آیا واشنگتن در این مسیر نقشی داشته است یا اینکه این مسئله صرفاً داخلی است و خود صهیونیستها تصمیم به تصویب آن گرفتهاند؟
امریکا در تصویب این قانون نقشی نداشته است، اما حامی صهیونیستهاست و امروز همه تحولات منطقه را از نگاه اسرائیل میبیند. چون اسرائیلیها میدانند که امریکا منطقه را از نگاه آنها میبیند لذا شرایط جدیدی را فراهم کردند تا واشنگتن از آنها حمایت کند.
برخی معتقدند که پس از انتقال سفارت امریکا به قدس که نوعی مشروعیت یکجانبه برای رژیم صهیونیستی ایجاد کرد، اسرائیل با تصویب قانون کشور یهود به دنبال مشروعیتزایی دوم برای خود است. شما تا چه حد این مسئله را قبول دارید؟
نه. اینکه اسرائیل با تصویب این قانون به دنبال مشروعیتزایی برای خود باشد، درست نیست. چنین قانونی نه تنها مشروعیت ایجاد نمیکند بلکه مخالفتها را افزایش هم میدهد. در نامه آرتور جیمز بالفور (وزیر خارجه وقت انگلیس) در سال ۱۹۱۷ به بارون والتر روچیلد (رهبر جامعه یهودیان انگلیس) نوشته شده بود که باید یک دولتی برای یهودیان تأسیس کنیم و بالفور گفته بود که دولت انگلیس با این آرمان موافق است و در جهت ایجاد یک دولت قومی یهود تلاش خواهد کرد. در ابتدا قرار بود دولت قومی تأسیس شود، اما الان دولت دینی مدنظر است که با دولت قومی تفاوت دارد و بر اساس آن اسرائیل مکانی برای یهودیان متدین میتواند باشد. اگر شکافهای داخلی عمیقتر شود و به تقابل برسد حتی میتواند به مهاجرت یهودیان سکولار از سرزمینهای اشغالی منجر شود.
برخیها معتقدند که تغییر موضع کشورهای عربی درباره فلسطین و دور شدن از آرمان قدس، سبب شده تا صهیونیستها به چنین اقداماتی دست بزنند، به نظر شما نقش عربستان سعودی و دیگر رژیمهای عربی در اتخاذ سیاستهای جدید اسرائیل چیست؟
کشورهای عربی در این اقدام به طور مستقیم تاثیرگذار نبودهاند، اما تبانی برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، این رژیم را گستاختر کرده است تا چنین اقداماتی را انجام دهند. اسرائیلیها برخی مسائلی را که قبلاً در افشای آنها احتیاط میکردند الان آشکارا مطرح میکنند، لذا به طور مستقیم اعراب تأثیر نداشتند، اما به طور غیرمستقیم زمینهساز چنین رفتارهای نابهنجاری هستند.
نتانیاهو اخیراً گفته است که ما در غزه در حال جنگ هستیم و در آینده احتمال هر سناریویی وجود دارد. با توجه به اینکه رژیم صهیونیستی در مقابله با بادبادکهای فلسطینیها ناتوان است و سامانه گنبد آهنین در مقابله با موشکهای حماس ناکارآمد بوده است. به نظرتان آیا احتمال حمله اسرائیل به غزه وجود دارد؟ آیا در شرایط کنونی اسرائیل ظرفیت و توانایی وارد شدن به جنگ جدید با فلسطینیها را دارد؟
درگیری بین فلسطینیها و اسرائیلیها همیشه احتمال دارد و ممکن است یک جرقه به ایجاد چنین درگیریهایی منجر شود. رژیم صهیونیستی یک رژیم جنگطلب است و جنگهای متوالی در منطقه ترتیب داده است و در آینده هم این رفتارها و اقدامات ادامه خواهد داشت. از زمان تأسیس اسرائیل، صهیونیستها بیش از ۱۰ جنگ را در منطقه به راه انداختهاند و در جنگ هفت ساله سوریه، اسرائیل به نوعی در آن شریک بوده است و رژیم صهیونیستی واقعاً کانون تهدید علیه امنیت و استقلال در منطقه است.
در پایان ارزیابیتان از تحولات آتی فلسطین چیست؟
آنچه اخیراً از سوی رژیم صهیونیستی تحت عنوان قانون قومی مطرح شده است، هم تهدید است و هم چالش. وقتی این قانون میگوید که فلسطین کشور یهودیان است، عملاً فلسطینیها شناور میشوند و هر لحظه ممکن است اسرائیل به فکر بیرون کردن فلسطینیها باشد و اسرائیل میخواهد قوانین جدیدی تصویب کند تا بحث وفاداری سیاسی و فرهنگی را مطرح کنند و فلسطینیهای ساکن اراضی اشغالی باید اعلام کنند که به اسرائیل وفادار هستند، در حالی که یک فلسطینی که سرزمینش اشغال شده و رژیم صهیونیستی آن را غصب کرده است، نمیتواند این مسئله را بپذیرد؛ لذا اسرائیلیها الان بعد از تصویب قانون دولت یهودی، مسئله مبادله جمعیتی را مطرح میکنند. یعنی اگر قرار است توافقی با فلسطینیها انجام شود باید فلسطینیهای ساکن اراضی اشغالی ۱۹۴۸ سرنوشتشان تعیین شود که باعث آوارگی آنها خواهد شد. به عبارتی، یک «یوم النکبه» جدید با فرمولهای مدرنتری صورت بگیرد. آنچه اتفاق افتاده است، تهدیدهایی است که باید آنها را شناخت و برای مقابله با آنها اقدام کرد. این قانون فرصتهایی را هم ایجاد کرده است، اینکه رژیم صهیونیستی ماهیت نژادپرستانه خود را نشان داد که این مسئله میتواند یک همبستگی گسترده و اجماع بینالمللی علیه رژیم اشغالگر را ایجاد کند و باید این ماهیت را شناخت و بر اساس آن اقدام کرد و شناخت این تهدیدات ضروری است.