به گزارش خبرنگار ما، هفته قبل پسر جواني به اداره پليس رفت و از دو مرد جوان به اتهام ضرب و جرح و آدمربايي شكايت كرد.
شاكي گفت: شاگرد بنگاه املاك هستم. چند روز قبل مرد جواني با بنگاه ما تماس گرفت و گفت او و برادرش آپارتمان مسكوني مورثي دارند و قرار است قيمتگذاري كنند و بفروشند. مرد جوان از من خواست براي قيمتگذاري به آپارتمان آنها بروم و من هم قبول كردم و به خانه آنها كه در يكي از خيابانهاي شرقي تهران بود رفتم. وقتي وارد خانه شدم دو مرد جوان و يك زن و دختر جوان داخل خانه بودند. دقايقي بعد از ورودم يكي از دو مرد جوان با چاقو به من حمله كرد و با اصابت چند ضربه مرا به شدت زخمي كرد و در حالي كه تمامي لباسهايم خوني شده بود مرا به شدت تا پاي جان كتك زد به طوريكه به سختي از خانه آنها خارج شدم و براي درمان به بيمارستان رفتم. چند روزي در بيمارستان بستري بودم تا اينكه پس از بهبودي نسبي مرخص شدم و به اداره پليس آمدم تا از مرد جوان به اتهام ضرب و جرح و حبس چند ساعته در خانهاش شكايت كنم.
پس از طرح اين شكايت پرونده به دستور قاضي علي وسيله ايرد موسي، بازپرس شعبه پنجم دادسراي ناحيه34 براي رسيدگي در اختيار مأموران پليس قرار گرفت.
مأموران در نخستين گام با راهنمايي شاكي، مرد ضارب را شناسايي و دستگير كردند.
صبح روز يكشنبه متهم با شاكي براي تحقيقات به دادسرا منتقل شدند.
متهم در بازجوييها راز ضرب و جرح شاكي را بر ملا كرد و مدعي شد او و دوستش قصد آزار و اذيت دختر دايياش را داشتهاند به همين خاطر از او انتقام گرفته است.
وي در شرح ماجرا گفت: چند روز قبل از حادثه دختري داييام كه شهناز نام دارد در حالي كه گريه ميكرد از من خواست به خانهشان بروم. وقتي به خانهشان رفتم زن داييام گفت خواستگار شهناز او را به بهانه حرف زدن به خانه يكي از دوستانش برده و آنجا قصد داشته همراه دوستش به او تعرض كنند كه موفق به فرار شده است و از آن روز به بعد شهناز حالش خوب نيست و مدام گريه ميكند.
دختر داييام به من گفت مدتي قبل با پسر جواني به نام ايرج در تلگرام دوست شده كه پس از چند بار ارتباط پيامكي و تلفني ايرج به او پيشنهاد ازدواج داده و حتي همراه خانوادهاش به خواستگاري هم آمده است. شهناز گفت: پس از اين به ايرج اعتماد كردم تا اينكه روز حادثه او مرا را به خانه يكي از دوستانش دعوت كرد تا درباره مراسم عروسي و زندگي آيندهمان با هم حرف بزنيم. وقتي به خانه دوستش رفتم متوجه شدم آنها نيت شومي دارند به بهانهاي موفق به فرار شدم.
حرفهاي دختر داييام خيلي مرا عصباني كرد به همين سبب من و برادرم، خواستگار قلابي را به بهانه قيمتگذاري آپارتمان مسكونيمان كشانديم. وقتي شاكي وارد خانه ما شد با ديدن دختر دايي و زن داييام شوكه شد و قصد داشت فرار داشت كه او را گرفتيم و به شدت كتك زديم. الان هم اگر او را دوباره ببينم كتك ميزنم.
شاكي هم درباره حادثه در ادعايي گفت: مدتي قبل با شهناز آشنا شدم و همراه خانوادهام به خواستگاري او رفتم. ارتباط ما دو نفر ادامه داشت تا اينكه او را به خانه دوستم دعوت كردم تا با هم درباره جشن عروسيمان حرف بزنيم. ساعتي در خانه دوستم بوديم كه من براي خريد نوشيدني به بيرون رفتم و وقتي به خانه دوستم برگشتم متوجه شدم شهناز از خانه او رفته است. دوستم گفت فردي تلفني با شهناز حرف زد و او هم گفت كاري برايش پيش آمده و به خانهشان رفت. من حرفهاي دوستم را قبول كردم تا اينكه چند روز بعد فهميدم او قصد آزار و اذيت شهناز را داشته و شهناز هم از خانهاش فرار كرده است. پس از اين من با دوستم قطع رابطه كردم تا اينكه پسر دايي شهناز مرا به خانهشان كشاند و با چاقو مرا زخمي كرد.
در پايان قاضي علي ايرد موسي شاكي و متهم را بازداشت كرد و براي ادامه تحقيقات و مشخص شدن صحت حرفهايشان در اختيار مأموران پليس قرار داد.