یکی از تعاریف شخصیت از نگاه نظریهپردازان شخصیت این است: «شخصیت یعنی رابطه». اگر تعریف را همین بپنداریم، آنچه در تعاریف شخصیت انسان در سدههای گذشته مطرح شده است در دنیای امروز جای تجدیدنظر دارد. چنانچه از این زاویه نگاهی به انسان بیندازیم میبینیم ارتباط به عنوان فاکتور اصلی در دهکده جهانی مهمترین عامل شکلدهنده شخصیت است. با یک مثال ساده اهمیت موضوع را بیان میکنم: شما عضو چند کانال یا گروه در فضای تلگرام یا نرمافزارهای رسانهای دیگر هستید؟ اگر از هر کدام از آنها یک پیام را برای چند ثانیه دریافت کنید، روزانه چند هزار نفر در ساختار ذهن و رفتار شما اثر خواهند داشت؟ و اثربخشی هر کدام از این پیامهای دریافتی که نوعی ارتباط محسوب میشوند در فرایند زندگی ماهیت اساسی انسان، چه تعریفی از هویت و فردیت خواهد داشت؟ اگر تعریف شخصیت همان ارتباط است، انسان مدرن دارای چه تعریفی از شخصیت خواهد بود؟ چندپارگی یا در واقع چندهزارپارگی شخصیت انسان آیا نمیتواند ترسناک باشد؟ آیا چنین انسانی دارای هویت میباشد یا ابزاری است گسسته که در دست امواج ارتباط، و در نوسان هویت موج میزند؟ این بیم میرود که انسان امروز دارای تضادهای هویتی سخت و آسیبزایی باشد و این تنهایی و گسستگی میتواند منجر به ورود به دستاویزهایی از ارتباط آسیبزا باشد.
غرق انسان امروز در اطلاعات ناخواسته
آسیبهای پارادوکسیکال دنیای پستمدرن، انسان را در تنهایی فرو برده است. فراری مبهم و بدون هدف از صفحهای به صفحهای دیگر با فریاد بلند تنهایی، تهدیدی است جدی و گریبانگیر انسان پستمدرن. آنجا که در میان این همه پیغام کششی خود را گمگشته مییابد و آنجا که مدام سرکوب میشود. نمونه بارز آن را در اختلالی که در کشورمان در تلگرام رخ داد میتوان شاهد بود. خارج از تحلیل چرایی بروز این تصمیم که مبنای این مبحث نیست، تحول و تنهایی افراد در این فرایند قابل تأمل بود. این اتفاق نشان داد که انسان در دنیای پستمدرن تا چه میزان غرق در اطلاعات ناخواسته است. مدیریت دانش و اطلاعات به عنوان وظیفهای مهم بر عهده آموزش و پرورش است. در دنیایی که اطلاعات به ثانیه در جریان است، انسان پستمدرن بسیار لازم است بیاموزد که چه دادههایی را به ساحت شناختی خود وارد کند، چه دادههایی را بپذیرد، در چه حیطهای کسب دانش و اطلاعات کند. در دنیایی که هر فرد یک رسانه است، فرد فرد افراد جامعه باید بیاموزند که چه رسانهای را پذیرش کنند و به چه دادههایی اجازه ورود بدهند. چنانچه انسان امروز در این ابهام باشد که چه اطلاعاتی را وارد ذهن و شناخت خود بکند، دچار گسستگی و تراکم دادههایی خواهد شد که نه تنها کمککننده نیست، بلکه آسیبزا و خطرناک هم خواهد بود. آسیبی که نمیتوان مرزی برای کنترل آن در نظر گرفت. در واقع تراکم دادههای اطلاعاتی ورود یافته به ذهن، به همان اندازه که میتواند تحولی مثبت باشد، به همان اندازه میتواند خطرناک باشد.
خطر بیسوادی انسان عصر اطلاعات را تهدید میکند
به صراحت میتوان بیسوادی را در دنیای انفجار اطلاعات پیشبینی کرد. بیسوادی از این حیث در عصر اطلاعات قابل پیشبینی است، که شکافتن علم و واقعیت در انسان پستمدرن به حاشیه رفته و درگیر اطلاعات دمدستی، بدون راستیآزمایی شده و با تنبلی به تحقیق و ارزیابی واقعیت نمیپردازد. از آنجایی که تولیدکنندگان دادههای اطلاعاتی با هدف توجهبرانگیزی و اشتراکگذاری، اطلاعات را بیشتر از جنبههای اثرگذار منفی و مثبت مورد توجه قرار میدهند، از چاشنیهای هیجانی بیشتر از واقعیت استفاده میکنند، بنابراین انسان در این عصر درگیر هیجانات مواج رسانهها خواهد شد.
سطل آشغال پاتولوژیهای ذهن بیمارگونه افراد بیثبات
باید از انفجار اطلاعات ترسید، به گونهای که میتوان در مورد ثبات اجتماعی مردد بود. ثبات اجتماعی زمانی که مغزها به صورت ابزاری در دست امواج هستند نمیتواند پایدار باشد، زیرا مدیریت ذهنها در دست تولیدکنندگان دادههای اطلاعاتی است. در واقع میتوان فضای مجازی و رسانه را، در کنار مزایی که دارد، در عین حال سطل آشغال پاتولوژیهای ذهن بیمارگونه افراد بیثبات دانست. آسیبی که میتواند به صراحت سلامت روان و هویت انسان مدرن را در مرز خطر قرار دهد. کودکی که با دسترسی به اطلاعات بدون مرز صحنهای دلخراش از یک حادثه را تماشا میکند. آسیبی که ممکن است از دید خانواده پنهان بماند. عادیانگاری این اتفاقات از سوی والدین این وضع را آسیبزنندهتر جلوه خواهد داد. انسان در این عرصه ابزاری است در دست ایدههای پشت صفحههای طراحی ایده. انسانی که مدام در تهدید از دست رفتن هویت و ابزاری شدن هویتش برای اهدافی در پشت افکار تعریفکننده صفحات وب است. اینجا لازم است نظریهپردازان شخصیت و روانکاوی به تعریفی نوین از انسان بپردازند و عمق بیشتری به رابطه روانکاوی با انسان امروز برای بازیابی هویت در معرض خطر داشته باشند. انسان امروز از «تنهایی» به نت پناه میبرد. درواقع او در عمق ساختار هویتی تنهاتر از انسان بدوی است.
انسان پستمدرن محصول انتخاب خودش نیست
نکتهای دیگر در رابطه انسان پستمدرن در دهکده اطلاعات، نیازسنجی و نیازمندی است. انسان در دنیای اطلاعات، نه بر مبنای نیازهای پایهای انسانی، بلکه بر مبنای نیاز ایجابی و ایجاد شده تقاضا خواهد داشت. انسان در دنیای اطلاعات ابزاری است در دست رسانه و تبلیغات. ابزاری که توسط صاحبان قدرت، صاحبان ثروت و گردانندگان فکر مدیریت میشود. درواقع با تبلیغات و زیبانمایی، نیاز خلق میشود. یکی از وظایف مدیران روابط عمومی صنعتهای بزرگ، ایجاد نیاز در فرد فرد جامعه، با ابزار تبلیغات است، تا جایی که روی قدرت تصمیمگیری و هویت فردی فرد فرد جامعه هدف اثر گذاشته، اقتصادی تحمیلی با هدف داشتن را تحمیل کنند. «داشتن» کاراکتر انسان پستمدرن است، نه «بودن»، و این مهمترین و کلیدیترین ابزار فربه شدن اقتصاد و سرمایهگذاری و ابزاری شدن فردیت جامعه در دست صنعت تبلیغات است. ما همه کارگران شرکتهای بزرگ صنعتی هستیم. فرقی نمیکند در کجای مدار یا در چه سطح و جایگاهی هستیم؛ حتی این مسئله در سطح سیاست و کلان نیز رخ میدهد. به صراحت میتوان گفت: آنچه در زندگی لوکس انسان پستمدرن و در روزمرگی او جریان دارد، محصول انتخاب خودش نیست بلکه محصول تبلیغاتی است که با آن مواجه شده است. این به معنای تبلیغ غارنشینی یا زندگی پررنج بدوی انسان پارینهسنگی نیست. آن انسان هم در رنج بود، بلکه بدان معناست که انسان پستمدرن در دنیای اطلاعات نیاز به بازیابی هویت دارد.
*روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه