حفظ صلح و امنیت بینالمللی، اصل اساسی و بنیان حقوق بینالملل است، اما در این میان پارادایمهایی وجود دارد که این اصل را زیر سؤال میبرد و جامعه جهانی را با بحران مواجه میسازد. جنگ، تجاوز، ژنوساید و انواع جنایت علیه بشریت از این قبیل است. در کنار همه اینها با پدیدهای به نام «تروریسم» مواجه هستیم که از آن به عنوان «سرطان دنیای مدرن» و «خشونت سیارهای» تعبیر میشود؛ پدیدهای که از یک حیث نوظهور نیست، اما همزمان با جهانی شدن و پیچیدهتر شدن مقتضیات زندگی بشر، این پدیده نیز دستخوش تغییر و تحولات شده است. فارغ از ابهام در تعاریف تروریسم، مقتضیات جهانی شدن مسائل باعث شده که تروریسم دچار پوستاندازی در انگیزهها، مقاصد و ابزارهای اجرایی شود، به گونهای که تروریسم سنتی با مصادیقی مثل هواپیماربایی جای خود را به تروریسم نوین و مدرن با مصادیقی، چون کشتار جمعی داده است. ایران از جمله کشورهایی است که جزو بزرگترین قربانیان تروریسم در چند دهه اخیر محسوب میشود و آخرین مصداق بارز آن حمله تروریستی اخیر در اهواز است؛ موضوعی که به رغم اتفاق نظر علمای علم حقوق مبنی بر تروریستی بودن این جنایت، همچنان برخی آن را مبرا از مؤلفههای تروریستی میدانند. «گروه حقوق روزنامه جوان» با بررسی واژه «تروریسم»، مؤلفههای حقوقی تروریستی بودن جنایت اخیر اهواز را مورد واکاوی قرار داده است.
معنای لغوی تروریسم
«تروریسم» از جمله واژگانى است که ریشه در فرهنگ غرب دارد. کلمه ترور برگرفته از واژه فرانسوی Terreur به معنای دهشتافکنی است و تروریسم از کلمه ترور (Terror) گرفته شده که به معنای هراسافکنی، وحشتافکنی یا دهشتافکنی است، اما در زبان فارسی معنای دیگری پیدا کرده و از این رو، در کتب قدیم اهل لغت به چنین واژهاى برخورد نمى کنیم، اما برخى از لغت دانان معاصر این لغت را در فرهنگ خود جاى دادهاند. از جمله دهخدا در لغتنامه خود در تعریف «ترور» مىنویسد: «ترور مأخوذ از
Terreur و به معناى قتل سیاسى به وسیله اسلحه در فارسى متداول شده است.»
در اصل حیات مدرن تروریسم را با انقلاب فرانسه گره زدهاند و برخی معتقد هستند تا قبل از این، ترور فاقد معنا بود و بیشتر در حکم ترساندن حکومت یا حاکمان بود، اما برای اولین بار عنوان «تاکتیک سیاسی» یا شاخصه «اعدام» در انقلاب فرانسه به کار برده شد. حتی شاخص ترور مشروع حکومتی نیز اعدام به وسیله گیوتین بود. در نهایت بعد از انقلاب فرانسه تروریسم از ابزار مشروع حکومت جدا شد و به لایههای اجتماع نفوذ پیدا کرد و به شورشهای خشونتآمیز اطلاق شد.
بحران تعریف تروریسم در حقوق
یکی از مشکلات بنیادین در سخن گفتن از پدیده تروریسم این است که به رغم گذشت دو سه قرن از این مفهوم و گفتوگو میان دولتها راجع به آن، هنوز تعریف واحد، مشترک و پذیرفتنیای نه در دکترین حقوق بینالملل و نه در متون حقوقی از تروریسم و تروریست وجود ندارد. اولین تلاشها برای ارائه تعریف از اقدامات تروریستی به کنوانسیون ۱۹۳۷ ژنو برمیگردد. از آن زمان تا کنون، ارائه تعریف جامع و فراگیر از تروریسم بینالمللی همواره با دشواری همراه بوده است.
کنوانسیون ممانعت و مجازات تروریسم ۱۹۳۷ (کنوانسیون ژنو ۱۹۳۷) را میتوان اولین کنوانسیون بینالمللی در خصوص تروریسم دانست. اگرچه کنوانسیون ژنو ۱۹۳۷ هیچگاه اجرایی نشد، اما نمیتوان اهمیت آن را به عنوان اولین کنوانسیون چندجانبه ضدتروریستی نادیده گرفت. علاوه بر این، کنوانسیون مذکور همراه بود با معاهده بینالمللی دیگری که اولین دادگاه کیفری بینالمللی را برای مجازات تروریستها پیشبینی کرده بود. کنوانسیون ۱۹۳۷ ژنو برای اولین بار مفهوم اقدامات تروریستی را به این شکل بیان کرده بود: «اقدامات کیفری علیه یک دولت با هدف ایجاد وحشت در اشخاص و گروههای خاص یا در سطح جامعه.»
امروزه با وجود گذشت تقریباً ۸۰ سال از کنوانسیون ژنو، تروریسم همچنان به عنوان یک محور عمده در دستور کار سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای بینالمللی تأثیرگذار در تدوین حقوق و رویههای بینالمللی قرار دارد، اما همانگونه که عنوان شد، ابهام در تعریف، ایجاد سازوکارهای حقوقی بینالمللی را نیز با دشواری همراه ساخته است.
دگردیسی مصادیق تروریسم
در اصل باید گفت: تروریسم پدیده جدید و نوظهوری نیست، اما این پدیده در طول تاریخ و به تناسب شرایط نظام بینالمللی و جهانی شدن دچار دگردیسی شده است. به طور مثال قبل از جنگ جهانی دوم و تا اوایل قرن بیستم، تروریسم مشتمل بر کشتن مخالفان سیاسی بود ولی با گذشت زمان به خشونت علنی و خشن با استفاده از سلاح گرم و سرد گرایش یافت و در نهایت در دهه ۹۰ در اثر جهانی شدن فناوری اطلاعات، تروریسم حتی دچار تحول مفهومی هم شد.
به طور مثال میتوان به برخی مصادیق اشاره کرد که از ابتدا در دایره حقوقی تروریسم قرار گرفته بود. اقدامات غیرقانونی علیه امنیت هواپیمای غیرنظامی (۱۹۷۱)، جرائم علیه افرادی که مشمول مصونیتهای بینالمللی هستند، نظیر دیپلماتها و نمایندههای سیاسی (۱۹۷۳)، گروگانگیری (۱۹۷۹)، سرقت، دزدی یا هرگونه در اختیار گرفتن غیرقانونی مواد هستهای یا تهدیداتی نظیر آن (۱۹۷۹)، خشونتهای غیرقانونی در فرودگاهها (۱۹۸۸)، اقدامات غیرقانونی علیه سکوهای نفتی مستقر در فلات قاره (۱۹۸۸)، بمبگذاریهای تروریستی (۱۹۹۷) و تأمین مالی تروریستها (۱۹۹۹) از جمله این موارد است.
وجه اشتراک تروریسم
تا کنون چیزی حدود ۲۰ کنوانسیون منطقهای و جهانی در رابطه با مبارزه با تروریسم بینالمللی داریم و طبق آن میتوان این مفهوم را از ابعاد گوناگونی از قبیل: تعاریف از جرم، دامنه جرم، استثنائات، تحفظات، ابزارهای استفاده شده توسط دولتهای عضو، رویههای قضایی داخلی، تعهدات و وظایف دولتهای عضو در همکاری، حقوق مجرم، استرداد مجرمان و استثنائات وارده بر استرداد و همکاری قضایی را مورد بررسی قرار داد، اما در این بین به رغم همه اختلافنظرها برای تعریف واحد از تروریسم، یک نقطه نظر مشترک میان همه کشورها وجود دارد و آن جرمانگاری پدیده تروریسم و برخورد با تروریست طبق رویه بینالمللی است. مطابق این اصل مشترک، به رغم آنکه تروریسم یک جرم جهانی است، تروریست را میتوان طبق قوانین داخلی محاکمه و مجازات کرد. یعنی اگر عمل مجرمانه تروریست در هر نقطهای از جهان رخ دهد، طبق قوانین داخلی همان کشور با وی برخورد صورت میگیرد و اگر فرد تروریست پس از عملیات تروریستی به کشوری دیگر برود، آن کشور ثالث موظف به استرداد تروریست است.
تروریسم دولتی
تروریسم دولتی اصطلاحی است که به دخالت دولت یا دولتهایی در امور داخلی یا خارجی دولتی دیگر که به وسیله اجرا یا مشارکت در عملیات تروریستی یا حمایت از عملیات نظامی برای زوال، تضعیف و براندازی دولت مذکور یا کل دستگاه حاکمه آن کشور انجام میشود اطلاق میگردد. کمکهای مادی و معنوی (مثل حمایت سیاسی) به گروههای مخالف و مشارکت در عملیاتهای مختلف نمونههایی از تروریسم دولتی هستند. در واقع در تعریف تروریسم دولتی میتوان گفت: صریحاً یا ضمناً در یک عمل کشتار جمعی پای یک دولت باید در میان باشد. صریحاً ترور مستقیم و ضمناً به حمایتهای مالی یا تأمین نیازهای مرتبط با تروریسم از قبیل: در اختیار قرار دادن دفتر و محل کار و رسانه برای گروه تروریستی برمیگردد.
در اصل میتوان گفت: تروریسم دولتی یا اعمال تروریستی دستاویزی برای حفظ سلطه و قدرت دولتها تلقی میشود که میتوان گفت: بخشی از این تروریسم دولتی آمیخته با رنگ تروریسم مذهبی است که بن مایه قرن حاضر است. مثال واضح در این میان تئوری گروه تروریستی داعش است که در بحث خلافت اسلامی تئوریسازی جهاد را مطرح کرده است. نقطه شروع واژه تروریسم دولتی هم به همان کشور فرانسه برمیگردد که جهت استقرار پایههای حکومت خود متوسل به این شیوه شد و در نهایت این پدیده در مصادیق نو بسط و گسترش یافت. پس از آن میتوان اسرائیل را نماد بارز برای واژه در نظر گرفت. رژیم صهیونیستی حتی در این زمینه به آموزش نیروهای ویژه کماندویی و تشکیل گروههای تروریستی برای ترور یا ربودن رهبران حزبالله و مقاومت اسلامی لبنان و رهبران و اعضای گروههای اسلامی فلسطین اقدام کرد. ترور نافرجام سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان، ترور فتحی شقاقی، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین و ترور خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس از جمله این موارد است.
ضعف حقوق بینالملل
در ادبیات سازمانهای بینالمللی، واژه تروریسم نخستین بار در ماده اول کنوانسیون جلوگیری و مجازات تروریسم مصوب جامعه ملل در ۱۹۳۷ به کار گرفته شد و برای اولین بار موضوع تروریسم را سازمان ملل، به صورت موضوعی مستقل در سپتامبر ۱۹۷۲ مورد توجه قرار داد.
با تأمل در منشور ملل متحد و چگونگی ایجاد جامعه و سازمان ملل و اهداف طراحی شده سازمان ملل، به راحتی میتوان از جایگاه سازمان ملل در مسئله تروریسم آگاه شد. بر اساس منشور ملل متحد ایجاد صلح و امنیت بینالمللی، حفظ کرامت ذاتی انسانها، حق انسانها در تعیین سرنوشت کشورها، عدم مداخله کشورها در امور داخلی دیگر کشورها، رعایت حقوق بشر و برابری کشورها و در مجموع ایجاد جهانی عاری از سلاح و ناامنی عمدهترین کارویژه سازمان ملل است. در منشور سازمان ملل به شورای امنیت این اجازه داده شده است تا کمیتهای را به نام «مبارزه با تروریسم» تشکیل دهد. این در حالی است که به موازات گسترش اعمال تروریستی و پیچیدهتر شدن این اقدامات سازمان ملل نه تنها به موازات پیشرفت و تنوع اقدامات تروریستی حرکت نکرده است بلکه همچنان با شاکله قبلی متشکل از کشورهایی که خود متهم به حمایت از جنایتهای تروریستی هستند، روند خود را ادامه داده است.
به رغم آنکه جامعه جهانی سعی دارد تا سازمان ملل را به عنوان متولی حفظ صلح و امنیت بینالمللی به نقش اصلی خود برگرداند و این مهم را گوشزد کند، اما ناکارآمدی این نهاد مهم بینالمللی به قوت خود باقی است. حال آنکه با چنین روندی فلسفه وجودی این سازمان زیر سؤال است و ضعف حقوق بینالملل بیش از قبل پررنگتر جلوهگر میشود. در این راستا لازم است صلاحیت رسیدگی به تروریسم به عنوان جدیترین تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللی بازنگری شود و در حداقلترین حالت از یوغ شورای امنیت بیرون برود.
۶ مؤلفه تروریستی بودن جنایت اهواز
از همان لحظات ابتدایی حمله تروریستی در مراسم رژه هفته دفاع مقدس در اهواز استفاده کردن یا نکردن از صفت «تروریستی» برای توصیف این حمله بازی رسانههای غربی شد، اما جنایت تروریستی با مؤلفههای حقوقی قابل اثبات است و واضح است که اطلاق صفت «تروریستی» به یک حادثه به نحوه گزارش رسانهها منوط نیست و نیازمند تطابق حقوقی است.
1- طبق تعریف ارائه شده از سوی سازمان ملل در متنی با عنوان «تروریسم و رسانه»، هر عملی با هدف کشتن یا آسیب زدن به شهروندان و غیرنظامیان که قصد آن بنا بر طبیعت و زمینهاش، ترساندن مردم یا فشار آوردن بر دولت یا سازمانهای جهانی برای انجام کاری یا خودداری از انجام کاری باشد تروریسم محسوب میشود؛ لذا با این تعریف و البته با تعریفهای دیگر از تروریسم، حمله اهواز یک حمله تروریستی بوده است.
2- ساختار تشکیلاتی و حمایتکننده از یک گروهک از مؤلفههای تروریستی بودن جنایت محسوب میشود. بعد از گذشت یک ساعت از این حمله، دو گروه تروریستی مسئولیت این حمله را به عهده گرفتند. صلاح ابوشریف سخنگوی این گروه تروریستی در گفتوگو با تلویزیون اینترنشنال حمله به مراسم رژه را رسماً در راستای عملیاتهای الاحوازیه اعلام کرد. گفته میشود گروه تروریستی الاحوازیه با کمک داعش و با کمک مالی مستقیم دولتهای عربی در منطقه که سیاستهای ایرانستیزانه را پیگیری میکنند میخواهند شکست در هشت سال جنگ تحمیلی را جبران و برای جدایی خوزستان از ایران برنامهریزی کنند.
3- ترس و وحشت و قتل و کشتار از طریق اعمال خشونت دیگر مؤلفه اساسی تروریسم تلقی میشود که در جنایت اهواز همه این موارد وجود داشت. نادیده گرفتن مؤلفه پررنگی که ذکر شد توسط رسانههای غربی در حالی است که مثلاً چاقوکشی بدون کشته یا با یکی دو کشته در متروی لندن را مصداق تروریسم تلقی میکنند، اما در عین حال برای جنایت مسلحانه که منجر به کشتار تعدادی زن و کودک و غیرنظامیان شده است، از هر واژهای به جز تروریسم استفاده میکنند.
4- تروریسم ﭘﺪﻳﺪهای اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻔﺎوﺗی ﺑﻴﻦ اﻓﺮاد ﻧﻈﺎﻣی و ﻏﻴﺮﻧﻈﺎﻣی ﻗﺎﺋﻞ ﻧﻤیﺷﻮد ﺑﻠﻜﻪ اﻛﺜﺮ اوﻗﺎت ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﻛﺸﺘﺎر ﻏﻴﺮ ﻧﻈﺎﻣﻴﺎن ﻣیﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻪ اﻫﺪاف ﺳﻴﺎﺳی و ﻧﺎﻋﺎدﻻﻧﻪ ﺧﻮد دﺳﺖ ﻳﺎﺑﺪ. کشتار افراد بیگناه، غیرنظامیان و کودکان و زنان مصداق و مؤلفه دیگر تروریستی بودن جنایت اهواز محسوب میشود.
5- واکنش مسئولان سایر کشورها و همدردی نسبت به حادثه تروریستی اهواز از دیگر مؤلفههای تروریستی بودن یک جنایت محسوب میشود. ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه با ارسال پیامی در خصوص جانباختن شهروندان ایرانی در حمله تروریستی اهواز بر آمادگی مسکو برای همکاری با تهران در زمینه مبارزه با تروریسم تأکید کرد. همچنین برت مککِر سفیر انگلیس در تهران در حساب توئیتری خود نوشت: «یک حمله تکاندهنده تروریستی. این حمله هر جایی اتفاق بیفتد باید محکوم شود.» وزارت امور خارجه فرانسه نیز در بیانیهای این حمله را به شدت محکوم کرد. اسپانیا، اتریش، نروژ، عمان، بولیوی، یمن، فلسطین، افغانستان، ترکیه، آذربایجان و ارمنستان نیز از دیگر کشورهایی بودند که سران این کشورها در پیامهایی مراتب همدردی خود با این جنایت تروریستی را اعلام کردند. به رسمیت شناختن یک حادثه به عنوان یک حادثه تروریستی از جانب کشورهای ثالث گواه و مؤیدی بر تروریستی بودن اتفاقات اهواز است.
6- سازمانهای بینالمللی و منطقهای نیز که در حقوق بینالملل شخصیتی منفک از دولتها دارند این اقدام را به عنوان یک حادثه تروریستی میشناسند. شورای امنیت سازمان ملل متحد با انتشار بیانیهای حمله اهواز را «تروریستی، شرورانه و بزدلانه» خواند و آنرا «به شدت» محکوم کرد. اعضای شورای امنیت در این بیانیه ضمن تسلیت به «خانواده قربانیان و دولت ایران» تروریسم را «در هر شکلی» محکوم کردند و آن را «شدیدترین تهدید علیه صلح و امنیت بینالملل» خواندند.
مؤلفههای فوق در حالی است که برخی رسانههای غربی ترجیح دادند با وجود شواهد و قرائن آشکار از لحظات ابتدایی از به کار بردن و اطلاق واژه «تروریستی» به حمله تروریستی اهواز سر باز زنند و از واژه «حمله مسلحانه» در توصیف این حمله استفاده کردند. بسیاری از این رسانهها هنگام درج اخبار فوری حملات گاه و بیگاه چاقویی یا خودرویی به غیرنظامیان در برخی از کشورهای اروپایی، حتی پیش از اظهار نظر رسمی مقامات این کشورها، ظن تروریستی بودن حادثه را پیش میکشند و روی آن مانور میدهند.