کد خبر: 931605
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۷ - ۱۲:۴۷
«پیشینه سیاسی ومبارزاتی آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی» درگفت وشنود با محمدمهدی عبدخدایی
روز‌هایی که برما می‌گذرد، تداعی گر سالروز ارتحال عالم مجاهد حضرت آیت الله حاج شیخ محمدرضا مهدوی کنی است.

سرویس تاریخ جوان آنلاین: روز‌هایی که برما می‌گذرد، تداعی گر سالروز ارتحال عالم مجاهد حضرت آیت الله حاج شیخ محمدرضا مهدوی کنی است. از همین روی ودر نکوداشت خاطره تکاپوی این عالم مجاهد، با محمدمهدی عبدخدایی دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام به گفت: وگو نشسته‌ایم که نتیجه آن درپی می‌آید.

 جنابعالي ازچه دوره اي و چگونه با مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی آشنا شدید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. ایشان در سال 1334 در مدرسه لرزاده و نزد مرحوم برهان طلبه بود. آقای برهان به مرحوم نواب صفوی خیلی علاقه داشت و گاهی به منزل نواب در محله دولاب می‌آمد. من هم گاهی همراه مرحوم نواب به مسجد لرزاده می‌رفتم و در آنجا بود که با آیت‌الله مهدوی که در آنجا حجره داشت آشنا شدم.

چه ویژگی‌هایی در ایشان بود که در وهله اول نظر شما را جلب کرد؟

ایشان خیلی مقدس و مقید به رعایت حتی جزئیات در احکام بود. یادم هست موقع وضو گرفتن کاملاً مراقب بود تمام ارکان را جزء به جزء رعایت کند. از همان دوران جوانی تقوای ایشان کاملاً مشخص بود. ویژگی مهم از نظر من که پرشور و اهل مبارزه بودم، علاقه ایشان به امور سیاسی و مبارزه بود.

ایشان با شهید نواب هم ارتباطی داشت؟

یادم هست ایشان خیلی به مرحوم نواب علاقه داشت. من در سال 1344 که از زندان آزاد شدم، برای شنیدن سخنرانی‌های ایشان به مسجد جلیلی می‌رفتم و آیت‌الله مهدوی با وجود اختناق شدید حاکم بر فضای سیاسی آن روزها بارها بالای منبر از شهید نواب صفوی نام می‌برد و از او تجلیل می‌کرد که برای امثال من بسیار اسباب دلگرمی بود.

آیت‌الله مهدوی تحت تأثیر چه شخصیت‌هایی به مبارزات سیاسی گرایش پیدا کرد؟

به نظر من ایشان ابتدا به دلیل علاقه به آقای برهان که روحانی ارجمند و مبارزی بود به سمت مبارزات سیاسی کشیده شد و بعد هم تحت تأثیر آیت‌الله شیخ جواد انصاری فومنی.

شما این دو بزرگوار را می‌شناختید؟

بله، هر دو در خیابان خراسان و مسجد لرزاده امام جماعت و مبارز و محبوب بودند. آقای انصاری فومنی که مکرراً دستگیر می‌شد و اساساً به سیاسی بودن معروف بود. هر دو در آن منطقه صاحب نفوذ بودند و مردم کاملاً از آنها تبعیت می‌کردند. حتی گفته می‌شد در دوره‌ای که شاه خیلی به مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی اظهار ارادت می‌کرد و سعی داشت با ایشان تعامل مثبتی داشته باشد، مرحوم برهان مردم را دعوت می‌کرد که از آیت‌الله حجت که مرجع سیاسی‌تری بود تقلید کنند.

چرا شاه با آیت‌الله بروجردی مماشات می‌کرد؟

چون رضاخان به او وصیت کرده بود رعایت این سید را بکن، چون کل ایل لر پشت سر اوست  کمترین حرکتی خلاف میل او بکنی، همه آنها علیه تو شورش خواهند کرد.

به مصادیق بارز مبارزات سیاسی مرحوم برهان اشاره‌ای داشته باشید؟

ایشان به برگزاری تعزیه سیدالشهدا(ع) بسیار اهتمام داشت و آن را لازم می‌دانست. آقای مهدوی هم به تبع ایشان خیلی از تعزیه خوشش می‌آمد. آقای برهان می‌گفت ما باید عملاً نشان بدهیم که روش حاکمان جور چگونه بوده است و تعزیه یکی از بهترین ابزارها برای انجام این کار است که به وسیله آن می‌توان مهم‌ترین رویداد اسلام را در زمینه مبارزه علنی علیه جور نشان داد. بسیاری از علما و مراجع با شبیه‌خوانی مخالف بودند و هستند، ولی آقای برهان و مرحوم آقای مهدوی موافق بودند و این کار را بسیار تشویق می‌کردند. به نظر من نخستین گرایش‌های آقای مهدوی تحت تأثیر مرحوم آقای برهان شکل گرفت و بعدها هم که به صورت بسیار جدی‌تری ادامه پیدا کرد.

جایگاه و شأن علمی آیت‌الله مهدوی را از نظر احاطه به معارف اسلامی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ایشان از همان دوران جوانی یک طلبه بسیار کوشا و دقیق بود و خیلی خوب درس می‌خواند. در سال 1344 بعد از هشت سال از زندان آزاد شدم و دیگر به سمت هیچ گروه و دسته سیاسی‌ای نرفتم و منحصراً در جلسات مذهبی و سیاسی تهران شرکت می‌کردم. یکی از این جلسات مسجد جلیلی بود. ایشان در شب‌های شنبه جلسه نقد مارکسیسم داشت و مباحث ایشان نشان می‌داد در این زمینه مطالعات خوبی دارد و آثار مارکس و انگلس را دقیق خوانده است. همچنین مقالات روزنامه «اومانیته» متعلق به ارگان حزب کمونیست شوروی را هم که در پاریس منتشر و بعضی از مقالات آن در ایران ترجمه و منتشر می‌شدند می‌خواند.

یادتان هست چه کسانی در آن جلسات شرکت می‌کردند.

بله، برادران رضایی که بعدها عضو سازمان مجاهدین خلق شدند، مهندس گل‌افشانی، آقای دیانت، دکتر تواناییان‌فرد، چند نفر دیگر و من. من چون در زندان با چپ‌ها و حشر و نشر زیادی داشتم و زیاد هم در باره مارکسیسم مطالعه کرده بودم، اطلاعات کم و بیش خوبی در این زمینه داشتم و لذا در این جلسات زیاد سئوال می‌کردم.

مرحوم مهدوی شما را شناخت؟

اوایل خیر، ولی دو سه جلسه که گذشت متوجه شد من همان کسی هستم که همراه مرحوم نواب به مسجد لرزاده می‌آمد، لذا بسیار به من محبت داشت و این محبت تا آخر عمر ایشان هم ادامه پیدا کرد.

ایشان بسیار خوش‌محضر و اهل مزاح بود. یک بار در محفلی داشتم خاطراتی را از شهید نواب نقل می‌کردم که ایشان به شوخی خطاب به جمع گفت، «البته استحضار دارید آقای عبدخدایی فقط دو سال از خدا کوچک‌تر است!» در حالی که من چند سالی از خود آقای مهدوی هم کوچک‌تر بودم، منتهی چون خیلی زود وارد کارهای سیاسی شده بودم خاطرات فراوانی داشتم.

فضای مسجد جلیلی چگونه بود؟

مسجد جلیلی از معدود مساجدی بود که در آن مسائل سیاسی مطرح می‌شد. ائمه اکثر مساجد به خاطر اختناق سنگین حاکم بر فضای سیاسی اجتماعی جامعه جرئت این کار را نداشتند، اما آقای مهدوی خودش در زمره مهم‌ترین مبارزین و منتقدین حکومت بود. این‌جور مساجد زیاد نبودند. در تهران مسجد هدایت به امامت مرحوم آیت‌الله طالقانی بود، مسجد قبا به امامت شهید مفتح و مسجد الجواد که مدتی شهید مطهری در آن نماز می‌خواند. در مشهد هم مسجد کرامت آقای خامنه‌ای این‌طور بود. کسی جرئت نداشت کار سیاسی بکند و یا علیه حکومت حرف بزند.

در دوره‌هایی که ایشان در زندان بودند، ارتباطتان را چگونه با ایشان حفظ می‌کردید؟

به انحای مختلف از ایشان خبر می‌گرفتم. یادم هست در سال 1354 که ایشان را دستگیر و زندانی کردند و تا پیروزی انقلاب هم در زندان بود، پدر همسر شهید نواب صفوی، یعنی مرحوم نواب احتشام رضوی مقداری پول با یک حلب روغن به من داد که برای خانواده آقای مهدوی ببرم و از ایشان خبر بگیرم و بیاورم.

به ویژگی تقدس و تقوای ایشان اشاره کردید. دیگر چه ویژگی‌هایی در ایشان از نظر شما برجسته بودند؟

مرحوم آقای مهدوی انسان بسیار رئوف، خوشرو و مهربانی بود. به خانواده‌اش علاقه فوق‌العاده‌ای داشت و همواره سعی می‌کرد رضایت آنها را جلب کند. روی خوش، دست گشاده و صبر زیادش باعث می‌شد مردم از طبقات مختلف جامعه جذب ایشان شوند و صمیمانه با ایشان درددل کنند.

بعد از پیروزی انقلاب رابطه‌تان با ایشان چگونه ادامه پیدا کرد؟

در دورانی که ایشان وزیر کشور بود به من تلفن زد که فلانی بیا و مسئولیت استانداری گیلان را به‌جای شهید انصاری به عهده بگیر. گفتم: «من در عمرم کار اجرایی نکرده‌ام و اصلاً این کار را بلد نیستم.» ایشان گفت: «مگر من در عمرم کار اجرایی کرده بودم؟ وارد کار که بشوی یاد می‌گیری.» گفتم، «آقا! شما مسئولیت‌پذیر و باهوش هستید، ولی من نیستم. کار من نیست.» بعدها ایشان چند بار به شوخی از من گلایه کرد که چرا به حرفش گوش نداده‌ام، ولی واقعیت این است که من نه به کار اجرایی علاقه داشتم و دارم و نه بلد بودم.

یک بار هم در مدرسه مروی به مسئولین آنجا گفت برایم تدریس تاریخ معاصر ایران بگذارند. یک دوره به طلبه‌های آنجا تاریخ درس دادم، ولی برای دوره بعد به‌رغم اصرار آقای مهدوی نرفتم.

تحلیل شما از مشی سیاسی آیت‌الله مهدوی پس از پیروزی انقلاب چیست؟

ایشان قبل از انقلاب یک مبارز پویا و پیشرو بود، ولی بعد از انقلاب حس من این است که با بسیاری از کارها و رفتارها موافق نبود، اما به خاطر مصلحت انقلاب سکوت می‌کرد. ایشان بسیار متدین و یک انقلابی واقعی بود و جمهوری اسلامی را به‌نوعی حاصل عمر خود می‌دید. به همین دلیل هم سکوت می‌کرد که نظام تضعیف نشود، اما وقتی صحبت می‌کرد کاملاً معلوم بود اجتهاد و ایده خودش را دارد که بسیاری از آنها انطباقی با مشهورات زمان نداشت.

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.        

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار