رسیدن یک تیم ایرانی به فینال لیگ قهرمانان آسیا بدون شک بهترین خبر ممکن برای اهالی فوتبال است. اینکه یک تیم از کشورمان پس از سالها ناکامی باشگاههای ایرانی در لیگ قهرمانان، حالا یک پای بازی نهایی است، نشان از این دارد که فوتبال ایران حرفهای زیادی برای گفتن دارد. موفقیت بزرگ پرسپولیس، آن هم در شرایطی که این باشگاه دو نیمفصل از جذب بازیکن محروم بود، شاهکاری تمامعیار است، اما رسیدن یک باشگاه ایرانی به فینال آسیا نباید سبب شود تمام ضعفها و کاستیهای مختلفی که فوتبال با آن روبهرو است، به دست فراموشی سپرده شود و پشت این افتخار پنهان بماند. بدیهی است که فوتبال ایران توان بالقوه زیادی برای موفقیت دارد که تنها در صورت توجه همهجانبه به چنین ظرفیتی میتوان به تداوم این موفقیتها در این آسیا امیدوار بود.
در همین راستا نکتهای که نباید از آن غافل شد، دیدن کاستیهای رشتهای است که با وجود ضعفهای بزرگی که در بخشهای مختلف دارد با تکیه بر استعداد و ظرفیتهایش از این کمبودها عبور میکند، نمونه آن هم شب تاریخی سهشنبه اول آبان بود که در تاریخ فوتبال ایران ثبت شد. البته کار قرمزها هنوز تمام نشده و آنها برای تکمیل شاهکاری که در ابتدای امر با توجه به دستهای خالی برانکو تقریباً غیرممکن به نظر میآمد، دو ۹۰ دقیقه دیگر برای بالا بردن جام فرصت دارند تا پس از سه دهه یک تیم ایرانی را بر قله فوتبال باشگاهی آسیا ببینیم.
صعود پرسپولیس به فینال آسیا در شرایطی است که به جرئت میتوان گفت: فوتبال باشگاهی در ایران اگرچه از نظر استعدادهایی که دارد، شایسته قهرمانی است، اما در صنعت باشگاهداری با توجه به دولتی بودن فوتبال و تغذیه باشگاهها به صورت مستقیم و غیرمستقیم از بودجه دولتی، یکی از عقبماندهترین ساختارهای باشگاهی را در آسیا دارد و بهرغم برگزاری ۱۷ دوره از لیگ حرفهای، راه زیادی برای رسیدن به سطح یک باشگاه حرفهای فوتبال در پیش است. فوتبال ایران تنها در مبلغ قراردادهای بازیکنان و مربیان است که حرفهای شده، تا جایی که میتوان گفت: باشگاههای آماتور به یک بازیکن و مربی پول فوتبال حرفهای را میدهند.
بدون شک دولتی بودن و استفاده از بودجه عمومی کشور در فاصله زیاد باشگاههای ایران با فوتبال حرفهای دنیا نقش زیادی دارد. مرور سرنوشت تیمهای خصوصی که اکثرشان پس از چند سال سقوط یا انحلال را تجربه کردهاند، نشاندهنده این است که با توجه به عدم تخصیص حق پخش تلویزیونی به باشگاهها، عدم تمکین به قانون کپیرایت و از همه مهمتر مدیریت دولتی حاکم بر باشگاهها، زیرساختهای یک باشگاهداری حرفهای در ایران وجود ندارد. نگاهی به سوءمدیریت مدیران دولتی باشگاهها که زمینهساز هدررفت هزینههای چندصد میلیاردی سالانه از بودجه عمومی کشور میشود، بیانگر این است که باشگاههای ایران تنها تابلوی حرفهای بودن را یدک میکشند. نمونه آن هم تیم پرسپولیس است، تیمی که قربانی و زخمخورده مدیرانی است که تنها به دلیل روابط و نه بر اساس شایستگی بر مسند این باشگاه نشستند و تنها یکی از نتایج سوءمدیریتشان، محرومیت پرسپولیس از پنجره دو فصل نقل و انتقالات بود. محرومیتی که سبب شده قرمزها در مسیر رسیدن به فینال با سختیهای زیادی مواجه باشند.
حضور همین مدیران نابلد است که ورزشگاه آزادی باید برای برگزاری فینال ۲۰۰ ایراد کوچک و بزرگی که از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا گرفته شده را برطرف کند. ایرادهایی که به مرور در سالهای گذشته و با عدم توجه مدیران به زیرساختها روی هم انباشته شده و کار را به جایی رسانده که مهدی تاج مدعی شده در صورتی که این مشکلات برطرف نشود، بازی برگشت فینال به جای ایران در کشور ثالث برگزار میشود!
با توجه به چنین ضعفهایی که تنها دو نمونه از آن ذکر شد و نمونههای فراوان آن را در هر باشگاه دیگری هم میتوان یافت، موفقیت قرمزها و دیگر موفقیتهایی را که فوتبال ایران در سطح آسیا یا جهان به آن میرسد، نباید به پای یک برنامه هدفمند و مدیریت باشگاهها و فدراسیون فوتبال نوشت. بدون تردید مدیریت آماتورگونه مدیران باشگاهها که فقط مدیر هزینه هستند و راهی برای درآمدزایی نمیشناسند و وابسته به پول دولتی هستند، کمترین نقش را در موفقیت پرسپولیس در رسیدن به فینال لیگ قهرمانان داشته است. این افتخار را باید به پای استعدادهای ناب فوتبال و البته مربی هوشمندی به نام برانکو نوشت که پرسپولیس را که زخمخورده سوءمدیریتها بود، امروز در آستانه فتح قله آسیا قرار داده است.
بدون شک اگر ملاک رسیدن به فینال داشتن تمامی زیرساختها و امکانات یک باشگاه حرفهای بود، امروز نه پرسپولیس و نه هیچ باشگاه ایرانی دیگری جایی حتی در بین ۱۶ تیم برتر آسیا هم نداشت، آن هم باشگاههایی که از حداقل شرایط حرفهای هم به دور هستند و از بدیهیترین امکانات مانند زمین تمرین و کمترین حقها مانند گرفتن حق پخش تلویزیونی محرومند. در همین راستا فوتبال باشگاهی در ایران باید به سمتی پیش برود که علاوه بر تکیه بر ظرفیتها و استعدادهای بازیکنان و مربیانش، روزی به جایگاهی برسد که از نظر ساختاری و حرفهای بودن هم جزو باشگاههای برتر آسیا باشد. موفقیتی که سبب میشود قدرتنمایی باشگاههای کشورمان در سطح آسیا مانند امروز تنها متکی به یک جرقه یا پشتکار بازیکن و مربی نباشد. رسیدن به چنین جایگاهی میطلبد که امروز سیستم تصمیمگیر فوتبال برای ضعفهای بزرگ باشگاهها چارهاندیشی کند و در مسیر رفع این مشکلات قدم بردارد تا مدیران هم نقش پررنگی در موفقیتها داشته باشند.