بها دادن بیش از حد به چند چهره شناخته شده، همان بازیکنسالاری است که ریشه هر تیم موفقی را میخشکاند، فرقی هم نمیکند کدام رشته و کدام تیم باشد. این پدیده در هر جایی رخنه کند، اثرات مخربش یکی پس از دیگری نمایان میشود و تا وقتی که یک مدیریت مقتدر وجود نداشته باشد باید انتظار هر اتفاق عجیب و غریبی را داشت. حال و روز این روزهای والیبال ایران نمونهای از همین توجهات بیش از اندازه است که به خاطر استعفای سرپرست، کاپیتان تیم ملی به خود اجازه توهین به رئیس فدراسیون را میدهد و البته چند نفر دیگر هم حمایتشان را با غلظت کمتر از سرپرست مستعفی اعلام میکنند.
در والیبال ایران چه میگذرد؟ هنوز یک دهه از پیشرفت قابل توجه نگذشته است، رشتهای که با نزدیک شدن به رقبای جهانی و قرار گرفتن در جمع بهترینهای دنیا تعداد هوادارانش به یکباره سیر صعودی گرفت و حالا اخبار والیبال هم در رسانهها بازتاب زیادی دارد و هم از سوی مردم پیگیری میشود. در چنین شرایطی آقای کاپیتان برای حمایت از یکی از اعضای تیم ملی در فضای مجازی داستان ملانصیرالدین را تعریف میکند!
چالش پیشآمده را باید از دو وجه بررسی کرد؛ علت حمایت از سرپرست مستعفی و توهین صریح بازیکن تیم ملی به رئیس فدراسیون.
در خصوص بحث اول باید اذعان کرد که حمایت بیچون و چرای برخی ملیپوشان والیبال از امیر خوشخبر مدتهاست که در محافل مختلف خبری منتشر میشود و اخبار ضدونقیض آن بارها مورد بحث قرار گرفته است. تا پیش از این برخیها این مسئله را تکذیب میکردند، اما با رفتن خوشخبر معلوم شد حضور او به عنوان سرپرست برای برخی از بازیکنان ملی والیبال اهمیت زیادی دارد، حتی از موضوع سرمربی نیز برایشان مهمتر است و معتقدند با رفتن او برخی برنامهریزیها دچار مشکل میشود!
این در حالی است که سرپرست تیم بیشتر امور اجرایی، ارتباط با فدراسیون و هماهنگی امور تیم ملی در مسابقات را برعهده دارد و این کادر فنی است که ارتباط مستقیمی با بازیکنان دارد و آمادگی فنی، فیزیکی و روحی آنها را زیر نظر میگیرد. با این تفاسیر جای سؤال است که چرا مسئله سادهای، چون تغییر سرپرست تیم ملی باید اینگونه تبدیل به حاشیهای بزرگ شود و رئیس فدراسیون و کاپیتان تیم ملی را مقابل هم قرار دهد؟!
پست انتقادی معروف پر بود از توهینهای آشکاری که صراحتاً ضیایی را خطاب قرار میداد. ضیایی از جمله رؤسای بازنشستهای است که برای حفظ سمتش در فدراسیون تلاش میکند. البته این موضوع نباید دستاویزی شود برای یک بازیکن شناخته شده که به سادگی و بدون واهمه از عواقبش به مرد اول والیبال کشور بتازد. با این حال آنچه انتظارش را نداشتیم، رخ داد تا دوباره معلوم شود والیبال ایران اسیر بازیکنسالاری است و ادامه این روند شرایط را بحرانیتر از گذشته خواهد کرد. اگر همان سال که خبر درگیری والیبالیست تیم ملی با سرمربی رسانهای شد یا اینکه در المپیک ریو چند ملیپوش به خاطر آقای سرپرست از حضور در مراسم افتتاحیه سر باز زدند، برخوردی قاطع و عبرتآموز از مدیران وقت فدراسیون میدیدیم، امروز مجبور نبودیم از سلطه بازیکنسالاری انتقاد کنیم.
با این حال ضیایی در دو مرحله وعده برخورد انضباطی و قاطع را با سعید معروف داده، اما بیم آن میرود که همچون گذشته جنجالهای این بازیکن در لیگ برتر باعث شود باز هم خبری از برخورد قاطع نشود. حیف است رشتهای که در بین قدرتهای اصلی سری در میان سرها درآورده و تیمهای قدرتمند حساب ویژهای روی آن باز کردهاند، به خاطر بها دادن بیش از حد به ستارهها به قهقرا برود و به خاطر زیادهخواهی و سلطهطلبی عدهای سیر نزولی به خود بگیرد.