سرویس تاریخ جوان آنلاین: نعمتالله نصیری در میان کارگزاران رژیم شاه، چندان به قدرت اندیشه و برنامهریزی شهرت نداشت. از این رو بسیاری به دوره طولانی مسئولیت وی در ساواک، به دیده اعجاب مینگریستند، هم آنان که پیش از آن وی را «نعمت خرگردن» مینامیدند. در مقالی که هماینک پیش روی شماست، شمهای از کارکرد وی در مقام ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور بازخوانی شده است. امید آنکه مقبول افتد.
در نظامهای حکومتی توتالیتر، مکانت اجتماعی هر کارگزار، از تقرب وی به حاکمیت نشئت میگیرد. برابر اسناد و در دوره پهلوی اول و دوم، این قاعده در مناسبات حکومتی واداری، به طور کامل جاری و ساری بوده است. در میان تمامی ابواب جمعی حکومت پهلوی، این قاعده بیش از پیش در مورد چند نفر از افراد مقرب، از جمله نعمتالله نصیری صدق میکرد، چه اینکه او وظیفه داشت تا خاطر ملوکانه را از هر تهدیدی آسوده سازد. هم از این روی بود که از جانب شاه، به او رخصتهایی ویژه اعطا گشت.
میزان تقرب نعمتالله نصیری به پهلوی دوم
نعمتالله نصیری در دوران مسئولیت خویش در ساواک، حتی اجازه یافت تا خاندان پهلوی را نیز تحت نظارت ساواک قرار دهد و هم از این روی، رفتار آنها زیر نظر گرفته میشد و از طریق نصیری به اطلاع شاه میرسید. به این دلیل اکثر اعضای خانواده پهلوی با وی رابطه خوبی نداشتند. گرچه نصیری خود نیز به لحاظ شخصیتی پروایی از این اعمال نداشت، اما ارائه گزارشها دستور شخص شاه بود و نصیری هم اجرا میکرد. شاه در وفاداری و صداقت وی شک نداشت، به همین دلیل ارتباط بسیار نزدیکی بین آنها برقرار بود و مورد توجه ویژه شاه بود. فردوست درباره توجه شاه به نعمتالله نصیری مینویسد: «روزی نزد او (نصیری) رفته و او را بسیار خوشحال میبیند، جویا میشود و متوجه میشود که دلیل این خوشحالی واگذاری سه قواره زمین در تپههای مشرف به جماران است برای نصیری، اسدالله علم و اویسی. به دستور شاه قرار بود از پول بنیاد در این سه قواره سه ساختمان احداث شده وسایل این ساختمان از ایتالیا آورده شود. برداشت نصیری از این بخشش شاه این بوده که پایتخت زیر پای این سه نفر است. نصیری (رئیس اطلاعات کشور)، غلامعلی اویسی (رئیس ستاد ارتش) و اسدالله علم (نخستوزیر) کسانی هستند که در آینده کشور را برای محمدرضا اداره میکنند. نصیری از جمله مشاوران عالی شاه محسوب میشد و بدون تشریفات و قید و بند دربار به صورت مستمر با شاه دیدار داشت. نصیری تنها کسی بود که حتی اجازه رفت و آمد به اتاق خواب شاه را داشت».
شکنجه به شیوه علمی!
روشهای اعمال شکنجه و خشونت علیه زندانیان در دورههای قبل از نصیری را نمیتوان نادیده گرفت، اما در دوره ریاست او این اعمال به شدت رواج پیدا میکند و بر شدت آن افزوده میشود، به طوری که نام ساواک «سرآغاز لیست سیاه مجامع بینالمللی قرار میگیرد!»
فردوست مدعی است در برههای از دوران خدمتش به عنوان قائممقام ساواک دست به تلاشهایی میزند تا نحوه بازجویی در ساواک را از خشونت و شکنجه به بازجویی علمی مبدل سازد و با پیگیری وی یکی از بهترین متخصصان از اسرائیل به ایران اعزام میشود تا یک دوره چهارماهه را در ساواک آموزش دهد، اما حین انجام این طرح مواردی از شکنجه گزارش میشود که نصیری در ظاهر از آن اظهار بیاطلاعی میکند. فردوست مینویسد که در آن مقطع به این دلیل استعفا میدهد، ولی از جانب نصیری پذیرفته نمیشود، اما نصیری بعد از خروج فردوست و مقدم از ساواک به شدت به شکنجه رو میآورد.
آموزشهای اسرائیل برای شکنجه مدرن در دوره نصیری
در دوره ریاست نعمتالله نصیری، بازجوییها توأم با شکنجه بود و گاهی حدود ۳۰ ساعت طول میکشید. استفاده از شیوههای روانی برای عصبی کردن متهم نیز از شکنجههای آنان بود. به طور مثال در صورت عدم اعتراف، متهم را تهدید میکردند که او را به دست شکنجهگران معروف ساواک خواهند سپرد و این کار را هم عملی میکردند. در این بازه زمانی، بازجوها تحت آموزش اسرائیلیها مبدل به بازجویان متخصص شدند. سرهنگ زیبایی و مصطفی امجدی از جمله بازجوهای تراز اول ساواک محسوب میشدند که با شیوههای وحشیانهای از متهمان اعتراف میگرفتند. در این دوره شکنجه در دستور کار بازجویان قرار داشت؛ بدین صورت که ابتدا برای شکنجه با سیم برق (کابل) متهم را شلاق میزدند و بعد افرادی که کاراته و جودو بلد بودند ضربات شدیدی را به فرد وارد میکردند. به این ترتیب زندانی از شدت ضربات شلاق بدنش متورم میشد و گاه از شدت ورم پوستش میشکافت و تا مدتها نمیتوانست حرکت کند. شکستن دست و پا و بینی معمول بود و تحمل این شکنجهها غیرممکن بود. در صورت اعتراف زندانی باید امضا میکرد که داوطلبانه اعتراف کرده و هیچ نوع شکنجهای در کار نبوده تا همه چیز قانونی باشد. رایجترین شیوه برای گرفتن اعتراف باتوم برقی و شوک ناشی از آن بود. تزریق «کاردیوسول» یا کشیدن ناخن و آویختن وزنههای سنگین به دستها، در حالی که یک دست از شانه گذرانده شده و دست دیگر به پشت سر آورده میشد و هر دو دست را محکم بههم میبستند، نمونهای از شکنجههای آنان بود. این عمل برای این بود تا عضلات کشیده شوند و در همین حال به سینه و شکم متهم ضرباتی وارد میکردند. از دیگر شیوههای اعمال شکنجه در دوره نصیری آویختن وزنههای سنگین به نقاط حساس بدن و یا آویختن زندانی از سقف و استعمال بطری شکسته نوشابه و باتوم به مقعد زندانی بود. تهدید بستگان از دیگر روشهای شکنجه در این دوران به شمار میرفت. حین بازجویی یکی از بستگان متهم را حاضر نموده و او را تهدید میکردند که در صورت عدم اعتراف فرد را مورد آزار جنسی قرار میدهند.
روایاتی از شاهدان شکنجه مدرن که هماینک مخالف جمهوری اسلامی هستند
رضا براهنی که خود مدت ۱۰۲ روز زندانی ساواک بود، مشاهده میکند هنگامی که خانواده یک زندانی نوجوان برای ملاقات با او به زندان آمده بودند، نوجوان زندانی یکی از سربازجوها را با این کلمات به خانوادهاش معرفی میکند: «ایشان همان آقایی هستند که با من با اعمال زور عمل جنسی انجام داده است».
اشرف دهقانی از چریکهای مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی درباره اعمال شکنجههای جسمی و روحی که در مدت اسارت در اوین تحمل کرده است، میگوید: «سروان نیکتاب از شکنجهگرانی بود که قساوت و بیرحمی زیادی از خود نشان میداد و در خلال بازجویی بارها با رفتارهای ضدانسانی و ضداخلاقی این افسر و همکاران جنایتکارش مواجه بودم... در روز اول دستگیری بازجویی را آغاز کردند، مرا در دالان دراز میدوانیدند و لگد به پشتم میزدند. شدت ضربات به طوری بود که من متوالیاً به زمین میخوردم و مأموران مجدداً مرا از زمین بلند میکردند و میدوانیدند... یک بار هم میخواستند مرا مجبور به خوردن مدفوع کنند ...»
پالیزبان در خاطرات خود درباره فساد اخلاقی در سیستم ساواک بیان میدارد: «تلفن زنگ زد، ارتشبد نصیری بود و اظهار داشت که واقعهای در شیراز رخ داده است و ما احتیاج به کمک ارتش داریم که مشکل را حل کند و الا شورش بسیار سنگین و پرصدایی در شیراز ایجاد میشود. او گفت: رئیس سازمان امنیت شیراز سرتیپ مهرداد است. او پسربچهای را به منزل برده و به وی تجاوز جنسی نموده و پسربچه تاب مقاومت را از دست داده و با چاقوی ضامندار خود شکم مهرداد را پاره و او را از پا درآورده و بعد بدون شلوار و تنی خونآلوده داخل خیابان میرود و با فریاد ماجرا را برای عابرین تشریح میکند».
زمینههای تشکیل کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک
آموزشهایی که در فوق بدان اشارت رفت، حاصل تشکیل کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک بود. تشکیل این کمیته نیز داستانی دارد که این مجال برای اشارت بدان مناسب به نظر میرسد. به دنبال گسترش تظاهرات دانشجویان در سالهای ۴۷ تا ۴۹ مقدم مدیرکل وقت اداره کل سوم ساواک برای جلوگیری از تظاهرات دانشجویان دستور داد کمیتهای در محل زندان اوین تشکیل شود. پیش از این نیز تعدادی از مأموران ساواک در زندان قزلقلعه برای دستگیری دانشجویانی که فعالیت سیاسی داشتند مستقر بودند. این بازداشتها و کثرت بازداشتشدگان در زمان نصیری به حدی بود که در زندان اوین سلولهای جدیدی برای جا دادن به آنها ساخته شد. گروه طوفان، گروه فلسطین و سازمان آزادیبخش خلق ایران در نتیجه فعالیت کمیته اوین و کمیته قزلقلعه شناسایی و دستگیر شدند. سال ۱۳۴۹ گروه سیاهکل که دست به مبارزات چریکی و مسلحانه زده بود، کشف و شناسایی شد و در نتیجه دستگیر و تحت شکنجه قرار گرفت. یکی از دلایل گسترش مبارزات چریکی و نبرد مسلحانه علیه رژیم ایجاد جو خشونت و خفقان در جامعه بود. وحشت رژیم تا آن حد بود که ساواک برای گرفتن اعتراف پای یکی از دانشجویان را با «اره» میبرد! حکومت پهلوی برای مقابله با مبارزان و هماهنگی و همکاری بین شهربانی و ساواک، «کمیته مشترک ضدخرابکاری» را تشکیل و تحتنظر نصیری قرار داد. وظیفه و اختیارات این کمیته گردآوری اطلاعات و گرفتن اقرار از متهمان بود. تمامی شش سالی که فعالیت کمیته مشترک ضدخرابکاری ادامه داشت؛ یعنی از اواخر سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ یکی از سختترین و وحشتناکترین مقاطع زمانی برای مخالفان حکومت به شمار میرفت.
«کمیته اقدام» با ریاست پرویز ثابتی از جمله ابتکارات نصیری!
یکی دیگر از کمیتههایی که در زمان نعمتالله نصیری، ساواک برای برقراری امنیت و مبارزه با مخالفان ایجاد کرد، «کمیته اقدام» بود که تحت ریاست مستقیم پرویز ثابتی قرار داشت. مأموران آن با پوشیدن لباسهای ضدگلوله به خانههای تیمی و مراکز اختفای مخالفان حمله میکردند. محل استقرار این کمیته در زندان اوین قرار داشت. ثابتی یکی از مشهورترین و منفورترین عناصر ساواک در دوره نصیری بود. وی ۲۲ سال در ساواک خدمت کرد و از گردانندگان اصلی ساواک محسوب میشد و در اوایل ۱۳۵۰ به عنوان سخنگوی ساواک و «مقام امنیتی» شهرت یافت. بعد از خروج فردوست و مقدم از ساواک، معتضد به عنوان قائممقام و ثابتی به عنوان مدیرکل اداره سوم همراه نعمتالله نصیری مثلث قدرت را در ساواک تشکیل دادند. ثابتی گزارشهای خود را از طریق دفتر ویژه اطلاعات یا نصیری به اطلاع شاه میرساند، اما برخی اوقات تقاضای شرفیابی خصوصی به خدمت شاه داشت که پذیرفته میشد.
ماجرای کفشفروشی شارل ژوردان تهران!
در این دوره ساواک خشنترین و ضدانسانیترین دستگاه امنیتی خاورمیانه میشود و رژیم پهلوی را به اوج بدنامی میرساند. ماجرای کفشفروشی شارل ژوردان تهران واقعهای است که قساوت و بیرحمی و حس تجاوز و طغیان ساواک را نسبت به مردم نشان میدهد و انسان را به تحیر وامیدارد. ماجرا از این قرار است که ثابتی اوایل سال ۱۳۵۶ همراه همسرش برای خرید کفش به کفشفروشی شارل ژوردان در حوالی خیابان کریمخان زند مراجعه میکند. در آنجا همسر ثابتی کفشی را میپسندد که چند لحظه قبل به خانم دیگری فروخته شده بود و نمونه دیگری نیز از آن موجود نبود. همسر ثابتی به دلیل اصرار برای خرید آن کفش با خانمی که سرگرم امتحان کردن کفش بوده و ثابتی و همسرش را نمیشناخت، بگومگو میکند و از خرید کفش نمیگذرد. در همین حال ثابتی با خونسردی کامل اسلحهاش را از کمر بیرون کشیده و زن بیچاره را میکشد. بعد از این جریان، به خاطر اینکه موقعیتش به خطر نیفتد شایعه میکنند کار راننده ثابتی بوده و خود ثابتی حضور نداشته است. موضوع به اطلاع شاه و فرح میرسد، اما ثابتی همچنان محکم در موقعیت خود باقی مانده و هیچ خطری او را تهدید نمیکند.
تلاش نصیری برای ایجاد ارعاب در جامعه
نصیری ساواک را به نحوی اداره کرد که نام آن لرزه به اندام ملت بیندازد. او مسئول مستقیم شکنجه هزاران زندانی و ایجاد رعب و وحشت در بخش اعظم سالهای حکومت شاه و عامل کشتار متهمان بسیاری در بازداشتگاهها بود. نصیری ساواک را به دستگاه بیرحمی برای خفه کردن هرگونه صدای آزادیخواهانه تبدیل کرد و رفتهرفته آن قدر غیرانسانی عمل کرد که به یکی از عوامل اصلی خشم و ناراحتی مردم از دستگاه پهلوی مبدل شد. در دوره نعمتالله نصیری کمکم نارضایتی عمومی مردم از دستگاه پهلوی شدت پیدا میکند و اعتراضات و تظاهراتهای خیابانی به رهبری امام خمینی اوج میگیرد. با توجه به اینکه مبارزات روحانیون علیه رژیم پهلوی و روشنگریهای آنان مردم را در مبارزات خود مصمم کرده بود، لذا رژیم، امام را تبعید کرد و کوشید یاد و نام ایشان فراموش شود.
بهرغم این فشارها روحانیون و علما با انتشار اعلامیههایی بر ادامه مبارزات خود علیه رژیم پافشاری میکردند. انتشار این اعلامیهها از همان ابتدای ریاست نصیری بر ساواک آغاز شده بود و ساواک قادر نبود از انتشار آن جلوگیری کند. از همان ابتدا از رفت و آمد مخالفان رژیم به ترکیه و عراق ممانعت میشد و علت آن بود که رژیم هراس داشت مبادا این افراد با ملاقات امام، مروج دیدگاههای وی در میان عموم مردم شوند و کنترل آنها را بر اوضاع ناممکن کنند، زیرا اصولاً ساواک مانع هر نوع تحرک سیاسی، تجمعات و گردهمایی مخالفان میشد.
نصیری و تلاش برای محدودیت نیروهای مذهبی
دوره ریاست نصیری بر ساواک اوج مبارزات روحانیت بود و در برنامه سرکوبگرانه ساواک تعقیب نیروهای مذهبی در اولویت قرار داشت. ساواک تلاش میکرد تا صدای روحانیت به گوش مردم نرسد، اما با تمامی هشدارها و تهدیدات پنهان و آشکارش نتوانست مانع مبارزات روحانیت شود. نصیری در ساواک بخش ویژهای را مسئول مراقبت و کنترل روحانیون قرار داده بود که بسیار گسترده عمل میکرد چراکه در زمره مهمترین مخالفان حکومت بودند. در دوره نصیری ساواک مانع سخنرانی روحانیان میشد، زیرا با سخنرانیهای آنان بر ضد حکومت و روشنگریهایشان هر روز بر شعله اعتراضات افزوده میشد و این خطابهها مردم را نسبت به اوضاع و شرایط آن زمان آگاه میساخت. از این رو ساواک مرتب به مساجد و مراکز مذهبی هشدار میداد که از سخنرانیهای ضد رژیم اجتناب کنند. ایراد سخنرانی علیه حکومت پهلوی با فرارسیدن ماههای محرم و صفر به اوج خود میرسید و در اقصی نقاط کشور در کنار وعظ و سخنرانی درباره موضوعات مذهبی و دینی، مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیز صحبت میشد.
علاوه بر ماههای محرم و صفر در مناسبتهای خاص نیز دامنه مخالفتهای روحانیون با حکومت بیشتر میشد. برای مثال زمان برگزاری مراسمها و جشنهای شاهنشاهی مانند جشنهای تاجگذاری شاه در آبان ۱۳۴۶ و جشنهای موسوم به جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در مهر ۱۳۵۰، روحانیون با صدور اعلامیه و ایراد سخنرانی و حرکتهای دیگر دست به مخالفت میزدند و به دلیل عدم رعایت نکات مدنظر ساواک درگیریهایی ایجاد میشد که به دستگیری مخالفان میانجامید. در دوره نصیری تعداد زیادی از روحانیون توسط ساواک دستگیر شدند. این دستگیریها بیشتر در قم، تهران، مشهد و تبریز صورت میگرفت و پس از بازجویی و پروندهسازی موجبات زندانی شدن آنان فراهم میآمد. بسیاری از روحانیون نیز در مناطق بد آب و هوا در تبعید به سر میبردند. در انتخاب این مناطق ساواک مراقب بود تا آنان به جایی تبعید شوند که ساکنان آن اعتقادات عمیق مذهبی نداشته باشند. اوج تبعید روحانیت، در طول سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ بود که دهها تن از آنان به دستور نعمتالله نصیری و با رأی کمیسیون امنیت اجتماعی راهی تبعید شدند. حتی هواداران غیرروحانی علما هم توسط ساواک دستگیر و به اتهام همکاری با آنان زندانی میشدند. اتهام مبارزان «اقدام بر ضد امنیت داخلی» و اهانت به رئیس مملکت ذکر میشد. ساواک جهت کنترل و خنثی کردن حرکتهای اعتراضآمیز آنان با شنود تلفنی، نصب میکروفون و دیگر تجهیزات ضبط صدا آنها را تحتنظر داشت و معمولاً در منازل و بیوت علما جاسوسانی را برای گزارش و ارسال اخبار و اطلاعات لازم اجیر میکرد.
با این همه گذر زمان نشان داد که اینگونه تلاشها، تا چه حد در مهار امواج فزاینده نفرت عمومی از رژیم شاه مؤثر افتاده و تا کجا توانسته تلاش مردم را برای براندازی دودمان پهلوی محدود سازد.