سال مهمی را در پیش داریم. سال آینده، سال کسب سهمیه المپیک است و از اینرو برای رشتههای المپیکی بسیار مهم و حائز اهمیت. با وجود این، اوضاع آرامتر از آن چیزی است که باید باشد. آنقدر آرام که فدراسیونهای بسیاری همچنان بلاتکلیف مشخص شدن چارت مدیریتی هستند، آن هم در روزهایی که تمام دغدغهها و نگرانیها باید برنامهریزی و مهیا کردن شرایط برای کسب سهمیه باشد.
حرفهای زیادی شنیده میشود در راستای حمایتهای همهجانبه برای حضوری پرقدرت در المپیک. ستاد عالی بازیها نیز تشکیل جلسه میدهد، آن هم در محل وزارت ورزش. یعنی همه آقایانی که باید باشند و دستی بر آتش دارند دور هم جمع میشوند برای پیگیری امور و انجام برنامهریزیهای لازم برای حضوری پرقدرت در المپیک ۲۰۲۰، اما در خلال این هماهنگیها و برنامهریزیها آیا کلامی هم در خصوص بلاتکلیفی فدراسیونها به زبان میآید؟ فدراسیونهایی که قرار است با حمایت وزارت و کمیته ملی المپیک مهیای کسب سهمیه و حضور در المپیک شوند، اما هنوز در خصوص مدیریت خود با چالشی اساسی به نام مدیریت مواجه هستند!
درست است که برخی فدراسیونها با سرپرست هم به کار خود ادامه میدهند و خللی در برنامههایشان به وجود نیامده، اما این دلیل قانعکنندهای نیست برای تعلل و تأخیر در برگزاری انتخابات و روشن شدن تکلیف ریاست فدراسیونها. فدراسیونهایی که سال حساس و مهمی را در پیش دارند و باید از همین امروز برای کسب سهمیه برنامهریزی کنند و گذشت زمان میتواند به ضررشان تمام شود، خصوصاً برای رشتههای رزمی که کسب سهمیه در آنها متفاوت است و با کسب امتیاز در مسابقات مختلف همراه است و این تعلل میتواند به از دست رفتن فرصتهای حیاتی و مهم بینجامد که دود آن دستآخر به چشم ورزشکارانی میرود که در یکی، دو مسابقه باقی مانده، نمیتوانند معجزه کنند برای کسب سهمیه. البته دور از انتظار نیست که برخی فدراسیونها بعد از انتخابات با همین نفراتی که امروز به عنوان سرپرست زمان امور را به دست دارند به کار خود ادامه دهند. با وجود این، مسئله اصلی رهایی از بلاتکلیفی است برای اتخاذ بهترین تصمیم. مسئلهای که البته به نظر میرسد برای آقایان چندان هم مهم نیست که بیتوجه دست روی دست گذاشته و به تماشا نشستهاند.
بیتوجهی به برگزاری انتخابات فدراسیونهای ورزشی که با سرپرست اداره میشوند نشان از شعاری بودن حرفهای آقایان در حمایت همهجانبه برای حضوری پرقدرت در المپیک دارد، چراکه نمیتوان مدعی حمایتهای همهجانبه بود، اما در اجرای اصول اولیه درجا زد و بیتفاوت بود. نمیتوان حرف از حمایت زد و چشم بر بلاتکلیفیهای مدیریتی بست و انتظار داشت که فدراسیونها بتوانند بدون داشتن رئیس به بهترین شکل اداره شوند و بهترین نتایج را هم کسب کنند، خصوصاً که این روزها به کرات شاهد نارضایتیها در این زمینه هستیم و مصداق بارز آن نیز عدم اعزامهای کاراتهکاران و تکواندوکاران به مسابقات مهم است. اعزامهایی که چشم بستن بر آن، یعنی چشم بستن بر امتیازهایی که سهمیه المپیک را به دنبال دارد، اما گویی برای آقایانی که این روزها به عنوان سرپرست زمام امور رادر دست دارند، اهمیت چندانی ندارد که با بهانههایی، چون مسائل مالی، چشم بر آن بستند تا شاهد نارضایتیهای بسیار باشیم. حال آنکه شاید شاهد این اتفاقات و تصمیمات عجیب و دور از انتظار نبودیم. اگر انتخابات فدراسیونها هرچه سریعتر برای روشن شدن تکلیف آنها برگزار میشد تا فرصتهای طلایی در روزهای مهم آینده یکی پس از دیگری از دست نرود که از دست رفتن این فرصتهای مهم بدون شک حسرت حضور در المپیک را به دنبال خواهد داشت. حضوری که میتواند پرقدرت باشد اگر آقایان بیتوجه به آن به فکر شعار دادن نباشند و دست به کار شوند برای عملی کردن حمایتهایی که میگویند!