سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- شکیبا علیشاهبابا: در بین تمام بیماریها میتوان گفت: افسردگی به تنهایی بیش از بیماریهای قلبی و عروقی موجب ناتوانی در زندگی افراد میشود که تقریباً علت این وضعیت را در مزمن بودن و بازگشتپذیری افسردگی میدانند. یکی از مهمترین علامتها در افسردگی مواجه شدن با مشکل در کارکردهای روزانه به ویژه در کارکردهای شغلی است که تقریباً ۸۰ درصد افراد با این مشکل مواجه میشوند. طبق تحقیقات به عمل آمده افرادی که علائم و تشخیص افسردگی دارند ۱۷ /۲ برابر بیش از دیگران به بیماریهای شایع جسمانی مبتلا میشوند. گرچه افسردگی یک بیماری ناتوانکننده است، اما احتمال درمان و موفقیت در درمان آن بالاست. در واقع کاربرد درمانهای ترکیبی اعم از درمانهای دارویی به ویژه رواندرمانیها احتمال بهبودی را بیشتر میکند.
نشانههای ملاک برای اختلال افسردگی اساسی باید تقریباً هر روز وجود داشته باشند تا موجود محسوب شوند. دو مورد از علائم دوره افسردگی غمگینی یا خلق افسرده و کاهش علاقه و لذت نسبت به بیشتر فعالیتهاست.
برای تشخیص قطعی افسردگی وجود حداقل پنج مورد از این علائم در هر روز و به مدت دو هفته لازم و ضروری است. نکتهای که در تشخیص بیماریهای اعصاب و روان و به تبع آن در تشخیص افسردگی حائز اهمیت است، این است که در کنار علائم و مدت زمان بروز دو نکته دیگر نیز اهمیت بسزایی دارد. اولین نکته این است که بیماری و علائم ناشی از آن کارکرد بیمار را در حوزههای شغلی و اجتماعی و همچنین احساس رضایت او از زندگی دچار اخلال کرده باشد و نکته دوم اینکه دوره و علائم بیماری نباید ناشی از شرایط طبی عمومی یا استفاده از مواد و... باشد.
میزان شیوع افسردگی اساسی در طول عمر حدود ۹ /۱۶ درصد تخمین زده شده است. مطالعات نشان میدهد عوامل زیادی میتواند در ابتلای افراد به افسردگی نقش داشته باشد. برای نمونه تعارضهای خانوادگی با افزایش احتمال اختلال افسردگی اساسی در ارتباط است. زنانی که در روابط زناشویی خود تعارضهایی دارند، احتمالاً ۲۵ برابر بیشتر از زنان عادی به افسردگی مبتلا میشوند. میزان شیوع اختلال افسردگی اساسی در طول عمر برای زنان دو برابر مردان است.
ابتلای افسردگی در افرادی که والدین آنها از هم جدا شده یا طلاق گرفتهاند و افرادی که در کودکی والدین خود را از دست دادهاند، بیشتر است. اگرچه از دست دادن والدین در بروز افسردگی در آینده نقش دارد، اما روش برخورد با این مسئله نیز مهم است. همچنین هر نوع سوءاستفاده دیگر باعث بالا رفتن احتمال افسردگی میشود.
یکی از راههای درمانی که روانشناسان جهت درمان افسردگی استفاده میکنند، عبارت است از تعدیل و اصلاح تحریفهای شناختی.
از عوامل خطر خلقی برای شروع و ابتلا به افسردگی میتوان به حالت عاطفی منفی اشاره کرد که این عامل یکی از عوامل خطر ثابت شده برای شروع اختلال افسردگی اساسی است و به نظر میرسد که سطوح بالایی از این عامل باعث میشود افراد به احتمال بیشتری در مقابله و در پاسخ به رویدادهای زندگی استرسزا دچار دورههای افسردگی شوند.
در روانشناسی برای تمرین داشتن چهرهای خندان توصیه میشود روزی چند بار در مقابل آینه بخندیم. مغز انسان برای خنده واقعی و الکی هیچ فرقی قائل نیست و با دیدن چهرهای خندان بدن و روح و روان را ریلکس میکند. تجربه هم این را تأیید میکند، اما بحث ما بر سر نشاط پایدار و تعالیبخش است. شادابیای که به ما کمک میکند سختیها را راحتتر از همیشه تحمل کنیم. به دیگران هم شادی واقعی هدیه کنیم و به نشاطمان عمق ببخشیم. مردم جامعه ما در راستای ساختن جامعهای اخلاقمدار ناگزیر از داشتن روحیهای شاد هستند، اما نه به سبک و شیوه غربی و شرقی بلکه به سبک و سیاق ایرانی - اسلامی.
از هرگونه تکنیکهای پیشنهادی روانشناسان استفاده میکنیم و مهر تأیید بر آنها میزنیم، اما رکن اساسی شاد زیستن و شاد بودن توجه به بال دیگر شادی است که همان داشتن برنامهای منظم برای پرداختن به گریه در مناسک و اعمال فردی و اجتماعی است. امروزه متأسفانه با توجه بیش از حد به خنده به منظور برقراری شادی در جامعه و طرد گریه به عنوان عامل ضد شادی و نشاط، مردم را از حقیقت شادابی محروم کردهایم. میبینیم که با شنیدن لطیفههای متعدد و گفتن آنها در روز باز خستهایم و درگیریهای فردی و اجتماعی در درونمان تنزل پیدا نمیکند. باز هم حوصله و توان تحمل جامعه را با این شادیهای روزافزون نداریم. در پی این امر متأسفانه افسردگی کاهش نیافته و طول عمر مردم زیاد نمیشود و این مهم ریشه در سطحی بودن و عمق نداشتن شادی و عدم توجه به تعادل در جنبهها و خواستههای روح است.