شنیدن خبر درگذشت بعضی افراد به دلیل آشنایی مخاطبان و نزدیکان از خلق و خو و منش رفتاری سالم و به دور از حاشیه آنها، ناگوارتر از دیگر اخبار مشابه است. این حس و حال با شنیدن خبر درگذشت بهنام صفوی یکی از خوانندگان جوان، محجوب و آتیهدار کشورمان، در حالی که پشت فرمان به سمت محل کارم رانندگی میکردم برایم تداعی شد. بهنام صفوی را از سالها پیش میشناختم؛ از ایامی که برخلاف جریان اصلی موسیقی پاپ و فعالانش، بهنام و چند جوان دیگر به دنبال ادای دین به شهدا و ایثارگران دفاع مقدس بودند. آن روز را مثل شفافیت آیینه در ذهنم مرور میکنم؛ ساعت ۳ بعداز ظهر روز دوشنبه ۱۵ اسفندماه سال ۱۳۹۰ در هتل «سیمرغ» تهران، آلبوم موسیقیای با عنوان «دلصدا» به پاس احترام شهدای هشت سال دفاع مقدس به تهیه کنندگی میثم محمدحسنی و حمایت موسسه «مطالعات هنری بشارت حق» رونمایی شد. این آلبوم حاصل همکاری نزدیک هفت خواننده پاپ پرطرفدار آن روزها محسن چاووشی، فرزاد فرزین، فریدون آسرایی، بهنام صفوی، مهدی یغمایی، شهاب رمضان و شاهد صادقپور بود که اتفاقاً در هفت تراک تهیه شده بود. آن روز برای پوشش آن مراسم که در نوع خود اتفاقی کمنظیر یا شاید هم بینظیر بود به هتل سیمرغ رفتم. آنجا برای اولین بار بود که با مرحوم بهنام صفوی و دیگر خوانندگان آلبوم دلصدا آشنا شدم.
هر چند بوده و هستند هنرمندانی که برای ورود به دنیای هنر حرفهای سعی میکنند اولین کارها و فعالیتهایشان را بر مدار ارزشها و هنجارهای جامعه تنظیم کنند ولی پس از گذر از مرحله شهرت جور دیگری عمل میکنند، اما بهنام صفوی به آنچه میخواند واقعاً اعتقاد داشت. چه اینکه این خواننده محجوب تا آخرین روزهای زندگیاش سعی کرد دایر بر مدار اخلاق و انسانیت باشد که آنها را نه از سر اجبار و ظاهرسازی که به خاطر باورمندیاش، شایسته احترام و تکریم میدانست.
صفوی در بخشی از مراسم آن روز خیلی تأکید داشت همه متوجه باشند که هدف اصلی از تولید انتشار آن آلبوم فروش نیست. او با حالتی جدیتر از همیشه میگفت: «دلصدا» میخواهد با زبانی لطیف، جوانان را به دفاع مقدس پیوند دهد، اما بحث مهمتر اطلاعرسانی مناسب برای این آلبوم است و باید برای چنین آلبومهای مناسبتی زیرساختهای مناسبی ایجاد شود چراکه اگر زیرساختها مناسب نباشد جایی برای شنیده شدن این آلبومها وجود ندارد.
خوب یادم هست که بهنام صفوی در آلبوم دلصدا قطعه «طاقت ندارم» را به شهدا و خانوادههایشان تقدیم کرده و خوانده بود. وقتی از او درباره محتوا و روایت قطعه «طاقت ندارم» پرسیدم، با همان چهره گشاده و تبسمی که از روی صورتش پاک نمیشد، گفت: در این قطعه قصه رزمندهای روایت میشود که در واقع یک قصه رمانتیک است. این رزمنده با اینکه عشق و علاقه زیادی به دنیا و اطرافیانش دارد به خاطر کشورش میجنگد. امیدوارم با این اثر توانسته باشم سهم هر چند کوچکی در دفاع مقدس داشته باشم.
صفوی برای اینکه نشان بدهد به خاطر تأمین منافع و منابع مادی یا از سر ابنالوقت بودن در ساخت و تولید آلبوم موسیقی برای شهدا و ایثارگران مشارکت نکرده و هر چه هست از سر اعتقادات و نشئت گرفته از باورهایش است، میگفت: خوانندگان پاپ نیز میتوانند در جشنواره موسیقی مقاومت حضور داشته باشند تا وسیله و انگیزهای برای تبیین هر چه بیشتر چنین معتقداتی به مخاطبان باشند.
امروز (دیروز) وقتی خبر درگذشت این هنرمند محجوب و بیحاشیه را از رادیو شنیدم انگار تمام اتفاقات اسفندماه سال ۹۰ جلوی چشمانم رژه میرفتند. هنرمندانی مانند بهنام صفوی که زی سالم و بدون حاشیه را انتخاب کرده و در مسیر اعتلای ارزشهای جامعه فعالیت میکنند و هیچ وقت شرافتشان را با هیچ نشان و جایزه و هیاهوی گذرایی تاخت نمیزنند، الحق که شایسته گذر دادن به کوی نیکنامان هستند.