تا شروع لیگ برتر فوتبال یک ماه زمان باقی مانده و برطرف کردن خلأها و مشکلات گذشته کمترین انتظاری است که میلیونها هوادار ایرانی از وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال دارند. با این حال از اظهارنظرهای عجیبی که این روزها مطرح میشود پرواضح است که برنامهای برای جمع کردن حواشی و تزریق امنیت و آرامش به استادیومهای فوتبال وجود ندارد.
اخیراً وزیر ورزش جلسهای با رئیس پلیس پایتخت برگزار کرده به این امید که در فصل آتی تا حد زیادی از شدت حواشی روی سکوها کاسته شود. سلطانیفر در بخشهایی از صحبتهایش به افراد شرور و سابقهداری اشاره کرده که به قول خودش هیچ ارتباطی با ورزش و فوتبال ندارند و اصلاً نباید در ورزشگاهها حضور داشته باشند. آقای وزیر این خبر را نیز رسانهای کرده که از این پس با کمک قوه قضائیه و پلیس به هواداران سابقهدار اجازه ورود به ورزشگاه داده نمیشود!
همانقدر که شنیدن چنین اظهارنظرهایی عجیب است، اجرایی کردن آنها نیز عجیب و البته سخت به نظر میرسد. باید به وزیر ورزش یادآوری کرد که درگیریهای شدید در هفتههای پایانی لیگ یکبار دیگر ثابت کرد که تعداد هواداران خشمگین به شدت رو به افزایش است و دیگر بحث چند لیدر و چند نفر مطرح نیست. ضمن اینکه حواشی به یک ورزشگاه ختم نمیشود و اتفاقات حاشیهای و درگیریها در بسیاری از شهرها و ورزشگاهها وجود دارد.
هفتهها از حوادث تکاندهنده آزادی، فولادشهر و یادگار میگذرد، اما نه متخلفان معرفی شدهاند و نه برخوردی با آنها صورت گرفته است. این تعللها و همچنین اینگونه اظهارنظرهای عوامفریبانه حاکی از آن است که آقایان به تاکتیک فرار رو به جلو روی آوردهاند و سعی دارند با وسط کشیدن پای قوه قضائیه و پلیس از پذیرش مسئولیت و تقصیر شانه خالی کنند. البته برای رسیدن به هدف باید همه نهادها وظایفشان را تمام و کمال انجام دهند و هیچ نهادی نمیتواند وظایف دیگری را به گردن بگیرد. در بحث درگیریهای فوتبال مسئولیت فرهنگسازی روی سکوها برعهده فدراسیون و وزارت ورزش است. بدون شک نه قوه قضائیه و نه پلیس هیچکدام نمیتوانند کمکاریهای گسترده در این زمینه را جبران کنند. اینکه وزیر ورزش میداند عدهای معلومالحال و سابقهدار در ورزشگاهها حضور دارند و تاکنون اقدامی در این زمینه انجام نشده هم ابهامهای زیادی دارد، اما فراموش نکنیم که همین افراد در فوتبال ایران فعالیتهای گستردهای دارند و دائماً اطراف تیمها هستند. قدرت برخی از آنها به قدری زیاد است که بازیکن و مربی جابهجا و روی تصمیمات مدیریتی اعمالنظر میکنند. ضمن اینکه هر باشگاه با داشتن کانون هواداران مدعی است که نظارت دقیقی روی لیدرها و سکوها دارد. در حالی که در بازیهای حساس کاملاً مشخص است که آقایان لیدر سابقهدار هر طور که میخواهند سکوها را هدایت میکنند و هر شعاری که صلاح بدانند تماشاگران همان را سر میدهند!
حالا بعد از گذشت نزدیک به دو دهه از عمر لیگ برتر به جای آنکه به سمت حرفهای شدن حرکت کنیم هنوز اندر خم کنترل تماشاگران ماندهایم. در این سالها هم وزارت ورزش و هم فدراسیون همواره دم از فرهنگسازی و برنامههای فرهنگی زدهاند، اما نتیجه چیز دیگری را نشان میدهد. تعداد مصدومان مسابقات فوتبال و خسارتها، حاکی از این است که مسئولان به جای فرهنگسازی تمام حواسشان به مصاحبه و فرافکنی بوده، وگرنه الان وزیر ورزش به جای آنکه به مسائل کلان ورزش رسیدگی کند نگران ورود افراد سابقهدار به ورزشگاهها نبود. سالهاست که کسی حواسش به حواشی و اتفاقات غیرفوتبالی این رشته نیست. با این حال جلوی ضرر را از هر جا بگیریم، منفعت است؛ یکبار برای همیشه باید نقش کانون هواداران و باشگاهها مشخص شود تا درآینده کسی نتواند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. در این صورت هر کسی از جمله مدیران باشگاهها، سازمان لیگ، فدراسیون و وزارت مجبور میشود به کمکاریهایش اعتراف کند و در انتظار جریمه و مجازات بیکفایتیاش باشد.