جوان آنلاین: تاریخ واقعی را نه در لابهلای سیاهقلمهای مورخان میتوانی پیدا کنی و نه در گزارشات رؤسای دفاتر سلاطین ماضی. آن تاریخ خالص و بیشیلهپیلهای که بالواقع سرگذشت این موجود کهنسال دو پا و پستیوبلندیهایش باشد را فقط میتوان در بایگانی مغزها پیدا کرد، یعنی همان چیزهایی که بقال و قصاب و خیاطها در ادوار مختلف لمس و تلاش به ضبطش نمودهاند. لُب مطلب میشود آنکه برای حفظ تاریخ، همین اوراق خاک خورده در ذهن مردم، حول آدمها و اتفاقات، مهمترین منبع در دسترس بشر بهحساب میآید.
اگر این اوراق را ورق بزنیم و سوار بر امواج خلیجفارس جایی حوالی دهه ۶۰ نزدیک بندرلنگه پیاده شویم، احتمالاً با مرحوم ناصر تقوایی روبهرو میشویم که زیر حرارت آفتاب جنوبی روی صندلی کارگردانیاش نشسته است و صحنه را تماشا میکند که ناگهان همهمهای از دل تدارکات، صحنه و کشتی و ناخدا خورشید و بندر را به هم میریزد و بلوا به پا میکند و در آخر هم معلوم میشود یکی از بومیان باصفا و ساده دل بندر که دست بر قضا مسئول برق پروژه هم بوده، گمان کرده است جناب کارگردان با استفاده از کشتی در حال قاچاق است و باقی ماجرا. در آخر هم کارگردان سوءتفاهم را حل میکند و همه چیز به خیر و خوشی ختم میشود.
ابراهیم بشکردیزاده همان مسئول برقی است که لحظهای حتی احتمال خلل در زندگی مردم را تاب نیاورد. کسی که نهفقط چراغها که تمام شهر بارها نوازش دست خیرش را لمس کرده بودند و روزی نبود که کار و بار زندگی اهالی بندر لنگ باشد و ابراهیم را بخواهند و او نباشد.
«بادگیرها چشم به راهند» چند ورق از همین خاطرات هستند که حول شخصیت چریک پیر، شهید ابراهیم بشکردیزاده جمعآوری شده است. از کارمندان اداره برق بندرلنگه که با شعلهور شدن آتش جنگ و با وجود کهنسالی هم از حضور در میدان جنگ شانه خالی نکرد و راهی میدان شد و در نهایت طی عملیات کربلای پنج و در خاک شلمچه به شهادت رسید. زحمت نوشتار این کتاب را خانم اعظم پشت مشهدی کشیده و سوره مهر هم فرآیند چاپ و پخش را به عهده گرفته است.
کتاب مجموعهای از تک خاطراتی است که خانواده و همرزمان و آشنایان شهید روایت کردند و نویسنده نیز آنها را در کنار هم چیده است. کتاب خط روایی ندارد و قطعات خاطرات بدون نخ تسبیح واحدی کنار هم قرار گرفتند. روایات تقدم و تأخر زمانی هم ندارند و فقط در حد موضوع در هر فصل دستهبندی شدهاند. قلم روان است و ظاهراً بنای نویسنده بر آن بوده که بدون هیچ نوع دستبرد خاصی خاطرات راویان را در خطوط منعکس کند.
کتاب کمحجم است و در یک نشست یکی دوساعته میشود پروندهاش را بست و محتوا هم پیچیدگی خاصی ندارد، ولی همین سادگی و موجز بودن مخاطب را همراه این چریک پیر میکند و در کوچهپسکوچههای بندرلنگه او را به تماشا میگذارد و در آخر هم بر سر تابوت شهید پرونده خاطرات را میبندد.