عبدالله منصوری پدر شهید رسانه مقاومت حسن منصوری اهل عراق است. پدری که خود نیز از رزمندگان مجاهد و از همرزمان شهید ابومهدی المهندس و از نیروهای مجاهد سپاه بدر در روزهای جنگ تحمیلی بود و بعدها در زمان جبهه مقاومت دوربین به دست به سراغ خانواده شهدا عراقی رفت تا از زندگی شهدایشان روایت کند. سالها بعد پسر راه پدر را در پیش گرفت و لباس رزم پوشید، او در حالی که در یک دست دوربین عکاسی و در یک دست دیگر اسلحه به دست گرفته بود، در شهر ملیحه در دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید. برای آشنایی با شهید جبهه مقاومت حسن منصوری برای لحظاتی با پدرش عبدالله منصوری همراه شدیم.
همرزم ابومهدی در میدان رزم و رسانه
من در رسانههای جنگی بدر کار میکردم و فیلمهای مستند در مورد شهدا میساختم. حسن هم همراه من مینشست و با خانواده شهدا مصاحبه میکرد. در میان خانواده شهدا دوستان زیادی پیدا کرد. خداروشکر خودش هم تحت تأثیر شهدا و منش و سیره شهدا قرار گرفت. سالها پیش از این، در دوران دفاع مقدس خدا به من این توفیق را داد که همراه با ابومهدی المهندس و مجاهدان عراقی در زمان حکومت صدام حسین بعثی مبارزه کنم. سالها بعد هنگام ورود داعش به عراق باز هم افتخار همراهی ابومهدی را داشتم. وقتی که شنید داعش به حرم حضرت زینب نزدیک شده گفت: زینب (س) دو بار به اسارت نمیرود.
اصابت ترکش به کیف عکاس
پسرم حسن از مجاهدان باغیرت بود. وقتی متوجه تهدید و تجاوز داعش و تکفیریها در حرم حضرت زینب (س) شد با دوستانش از طریق سپاه بدر به دفاع از حرم حضرت زینب (س) اعزام شد. حدود ۴۰ روز آنجا ماند و خدا را شکر سالم برگشت. مادرش وقتی دید پسرش از جبهه مقاومت سالم به خانه برگشته بسیار خوشحال شد، اما او دیگر تاب ماندن نداشت. نمیتوانست در خانه بماند برای همین برای دومین مرحله هم به جبهه مقاومت اعزام شد و در همین اعزام به مقام شهادت رسید. عمرش، چون عمر گل کوتاه بود. او خبرنگار جهادی سپاه بدر و عکاس پیشرفته و درجه یک بود که همیشه در میدان رزم، دوربینش را در کیفش میگذاشت. در لحظه درگیری هم تیر به کیف دوربینش اصابت کرد و به شهادت رسید. خبر شهادت پسرم را مسئول سپاه بدر به من داد. با من تماس گرفت و گفت: پسرتان در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسیده است. ما فقط خدا را شکر کردیم و چیزی نگفتیم. شهادت پسرم نعمت بزرگی برای ما بود. راه ما هم راه مقاومت و راه رزمندگان است
عند ربهم یرزقون
ما باید از شهدا یاد کنیم باید از شهدا در زندگی روزمرهمان در همه جا و هر زمانی یاد کنیم. پسرم بسیار به سیدحسن نصرالله رهبر مقاومت ارادت و تعلق خاطر داشت. او را دوست داشت. سیدحسن برای مقاومت مردم غزه و فلسطین تلاش میکند او امنیت مردم را تأمین میکند. انسانهایی، چون او انگشت شمارند. از سیدحسن چه بگوییم؟ او مردی است که مجاهد خستگیناپذیر است. کسی که بسیار به او اعتماد داریم و به او امیدواریم. وقتی در تلویزیون او را میبینم و به حرفهایش گوش میدهم، کلمات را که از زبانش جاری میشود، کلماتی خدایی و حرفهای عاشورایی است.
شهدا زندهاند
این را هم به خوبی میدانم که پسرم بین ما حضور دارد و زنده است. این آیه قرآن است که به ما میگوید: شهدا زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. این ما هستیم که مانند مردگان زندگی میکنیم. او شهید شد تا زندگی ما ادامه پیدا کند. شهدای این مسیر در راه اسلام جان دادند که خط مقاومت و مجاهدت ادامه پیدا کند. انشاءالله بتوانیم راه شهید و شهدا را ادامه دهیم و در راهشان قدم برداریم. ما به حشدالشعبی خیلی امیدواریم که همچون دژ محکمی برای کشور عراق است و در برابر دشمنان و دشمنان مسلمان میایستد.
اسرائیل نابود شدنی است
اسرائیل اشغالگر است؛ اشغالگر باید به جهنم برود و نابود بشود. فلسطین یک آرمان عربی و اسلامی باقی خواهد ماند. اسرائیل باید از صحنه روزگار محو و تمام شود. حاج قاسم و ابومهدی المهندس هرگز شهید نمیشوند. درست است که یک مقدار از ما دور میشوند از لحاظ جسمی، اما در وجودمان در روحمان و زندگی روزمرهمان زندگی میکنند. ما باید انتقامشان را از شیطان بزرگ یعنی امریکا بگیریم و باید مقاومت کنیم و در مسیر آنها حرکت کنیم.