جوان آنلاین: سریال «قطب شمال» همانطوری که انتظار میرفت در قسمت دوم نیز بدون هیچ ایده یا خلق موقعیت خاص و شگفتآوری پخش شد تا تکلیف خود را با مخاطبش در همین قسمتهای ابتدایی روشن کند و این پیام را برساند که قرار نیست با اثری درخور روبهرو باشد.
در حالیکه رقابت سریالسازی در میان پلتفرمهای نمایش خانگی به اوج خود رسیده و هر کدام تلاش میکنند تا با ارائه بهترین سریال، مخاطبان بیشتری جذب کنند، پخش سریالی با کیفیت «قطب شمال» سوالات زیادی را با خود به همراه میآورد.
پس از پخش قسمت اول، برخی عقیده داشتند هنوز برای قضاوت کردن سریال زود است، ولی خط داستانی سریال، نشان میدهد با چه سریالی طرف هستیم.
حالا قسمت دوم، مخاطب را به قطعیت بیشتری به سمتِ اطمینان از نازل بودن سریال میبرد. داستان «قطب شمال» در قسمت دوم، حتی از سریالهای تلویزیونی ضعیفتر است و این سوال را پیش میکشد که مگر میشود، برای مخاطب سال ۱۴۰۳ همچنان سریالهایی اینچنینی ساخت؟ چرا در زمانهای که مردم بیش از هر زمان دیگری در معرض تماشای سریالهای داخلی و خارجی جذاب و تماشایی هستند، سازندگان یک اثر مخاطبان خودشان را دست کم میگیرند و همچنان به سبک و سیاق 20 سال پیش سریال میسازند؟
داستان سریال در قسمت دوم ترکیبی از فیلمفارسی و فیلمهای هندی بود. همایون که به خاطر خیانت دوستش به زندان افتاده، پس از ۱۲ سال زندانی بودن، ناگهان متوجه نقشه گنج میشود. او در زندان میمیرد و بعد به شکلی خیلی عجیب در آمبولانسِ حملِ میت زنده میشود، با جراحی پلاستیک تغییر چهره میدهد و به فکر انتقام از خیانتکاران میافتد!
واقعا نویسندگان سریال با چه منطقی چنین داستانِ تاریخ مصرف گذشته و ایده سطح پائینی را برای سریالشان انتخاب کردهاند و پلتفرم پخش کننده چرا تن به پخش چنین سریالی داده است؟ چنین ایدههای نخنما و کهنهای در هیچ جای دنیا خریدار ندارد ولی انگار هنوز در ایران برخی کارگردانان تصور میکنند میتوان اینگونه سریال ساخت.
شاید تنها حسن سریال در قسمت دوم به تمام شدن بازی بهادر زمانی برگردد. هرچند آمدن فرزاد فرزین باعث شده تا این ضعف همچنان باقی بماند و عملا تغییری در روند بازیها به وجود نیاید.
باید سازندگان سریالهای نمایش خانگی یک بار برای همیشه تکلیف خودشان را با مخاطبانشان روشن کنند. نمیشود که به اسم سریال در شبکه نمایش خانگی و با آوردن خوانندگان به عنوان بازیگر، پول و وقت بینندگان را هدر داد.
قبل از «قطب شمال» هم کارگردانان دیگری به فکر استفاده از خوانندگان در سریالهایشان افتاده بودند که هیچ کدام از آنها هم جواب نگرفتند. سریالهایی که با بازی زانیاز خسروی، رضا یزدانی، فرزاد فرزین، امیر مقاره و سیروان خسروی ساخته شدند، یکی از یکی فاجعهتر بودند و هیچ چیزی برای عرضه نداشتند.
همین الان با یک جستوجوی ساده در اینترنت میتوان ضعفهای مشهود بازیگری امیر مقاره در سریال «جزیره»، فرزاد فرزین در «عاشقانه» و «مانکن» و برادران خسروی در سریال «حرفهای» را مشاهده کرد.
سازندگان این سریالها باید این چرخه مریض و معیوب را یک جا تمام کنند و بدانند حضور یک خواننده به عنوان بازیگر کمکی به جذابیت سریال نخواهد کرد. مردم خوانندگان را در جایگاه اصلی خودشان قبول کردهاند و نیازی نیست این چهرهها را دوباره در قالب فیلم و سریال ببینند.
مخاطبان سریالهای شبکه نمایش خانگی بیشتر از هر چیزی شیفته داستان و روایتهای جذاب هستند و اگر بخواهند خوانندگان را تماشا کنند فیلمِ کنسرتهای آنها جذابتر خواهد بود.
سریالهای ایرانی نیازی به بازیگران چهره و خوانندگان پاپ ندارد و فقط ذرهای ذوق و خلاقیت در داستانپردازی و کارگردانی نیاز دارند. پس اگر داستانی برای گفتن و خلافیتی برای ساختن ندارد، لطفا سمت سریالسازی نیایید.