جوان آنلاین: خشم، حرص، دروغ و قضاوت؛ این قصه «گناه فرشته» است که در سکانس پایانی آخرین قسمت سریال با همین عناوین به آن اشاره شد. قصهای که شروع آن با روایتی صریح از فروپاشی یک خانواده در سایه تن دادن اجباری به مصلحتهای ظاهری رقم خورد و بعد از آن با نمایش سرنوشت تلخ شخصیتها و انعکاس داستانی پرفراز و نشیب در حالی به پایان رسید که دیگر خبری از آن تلخی سهمگینی که گاهی نفسگیر میشد نبود.
بعد از ۱۸ قسمت «گناه فرشته» به کارگردانی حامد عنقا پایانی را پشت سر گذاشت که با نقد و نظرات مختلفی همراه بود. در سه قسمت پایانی و به ویژه همین قسمت آخر ناگهان ورق برگشت و پرده از ابهاماتی که تا امروز در ذهن مخاطب ایجاد شده بود، برداشته شد. پایانی که شبیه به آغاز بود و شاید حتی کمی کلیشهای یادآوری میکرد که پذیرش، درک و گذشت در خانواده میتواند به منزله شروعی برای تمام پایانها باشد.
در واقع در کنار تنیده شدن واقعیت و خیال در دل داستان حامد عنقا و طرح پراغراق سوالات و ابهامات متعدد در طول پیشبرد داستان برای مخاطبان، میشود ردی از اصول آشنای زیستن را هم در دل خرده اتفاقات «گناه فرشته» پیدا کرد. عماد با بازی بهروز رضوی در اینجا نمادی از یک قمارباز بزرگ است که بعد از معاملهاش برای سکوت در برابر کشته شدن همسرش در ازای نجات دیگر اعضای خانواده، روی خون و خانواده خودش قمار میکند.
او تمام مهرههای بازی را طوری میچیند که تا حد امکان با حفظ قدرت و جایگاهش در قامت عماد بزرگ، جان پسر و نوهاش در امان باشد، غافل از این که هر اوجی، فرودی دارد و هیچ برندهای همیشه برنده باقی نمیماند، همانطور که در آخر عمادی که زمانی با قدرت و نفوذ خود، بازی سرنوشت را در دست داشت، در جایگاهی ضعیفتر قرار گرفته و طعم تلخ شکست و تنهایی را میچشد، جریانی که یادآوری میکند که دوران عماد و پدرخواندگی هم تمام میشود و دیر یا زود سکاندار دیگری کارش را شروع میکند.
در سوی دیگر داستان، حامد تهرانی (شهاب حسینی) بعد از باختن زندگیاش متوجه حقیقت میشود، فرشتهای که حامد ابتدا برای دفاع از حق، وکالت او را به عهده گرفته بود و تمام توانش را در کنار قلبش برای نجات او وسط گذاشت، چهره دیگری را از خود نشان میدهد که دیگر هیچ ابهامی در آن نبود. در واقع همان فرشتهای که تاکنون در قامت دختری معصوم و آسیبپذیر ظاهر شده بود، ناگهان نقابی از پلیدی و خباثت بر چهره میزند و در کنار حامد، تماشاگر را هم در شوک فرو میبرد.
اگر از شخصیتهایی که گاه از باورپذیری دور شده و گرفتار اغراق میشوند بگذریم، در این پایان باز هم به مردی میرسیم که بعد از رو برگرداندنی از خانواده، با آشکار شدن حقایق و چشیدن حس تلخ نوعی از شکست، مأمنی جز همان خانواده ندارد. اینجاست که همسر او با بازی لادن مستوفی با گذشت از آنچه حامد باعثش بوده، همان شروعی که در پایان قصه رقم خورد را شکل میدهد.
در مجموع میتوان گفت، «گناه فرشته» در قالب درامی پرالتهاب، مسیری را پشت سر گذاشت که در طول آن روایت صریحی از همان چند کلیدواژه اصلی قصه یعنی خشم، حرص، دروغ و قضاوت را به تصویر کشید، تصویری که طبق نقدها درست است گاهی در بخشهایی مخدوش یا غلیظ میشد و از واقعیت فاصله میگرفت، اما اصل داستان آن ترکیبی از حقایقی بود که علاوه بر ذات داستان، در دل برخی از دیالوگها هم به آن اشاره میشد. همچنین شروع قصه از دل خانواده و پایان آن در همان نقطه از دیگر مواردی است که باعث شد تا به واسطه آن تلخی گزنده بخشی از داستان در آخر تعدیل شود و بیننده را با پایان متفاوتی روبهرو کند.