جوان آنلاین: بعد از هم کلامی با امیرسرتیپ دوم پاسدار مجتبی جعفری با همسرش خانم مهری حاج حسن وارد گفتگو شدیم تا صحبتهای او را هم درباره زندگی مشترک بشنویم. از سختیها، از فراز و نشیبها و از تلخیها وشیرینیها. او متولد ۱۳۴۵ است. با تلاشهای مادرانه، در نبودنهای طولانی پدر، یک مهندس و یک دندانپزشک را تحویل جامعه داده است. دو فرزندی که به شکل دیگری از خدمت ادامه دهنده راه پدر و خدمتگزار کشور و مردم هستند. پسرش متولد ۶۲ فوقلیسانس کامپیوتر و دخترش متولد ۶۴ دندانپزشک است. هر دو آنها ازدواج کردهاند و هرکدام صاحب دو فرزند هستند. متن زیر ماحصل گفتگو با این همسر فداکار است که میخوانید.
زندگی با یک نظامی سختیهایی دارد که اغلب مردم آنرا در نبود مردان خانواده به دلیل مأموریتهای شغلی میبینند. کدام قسمت آن برایتان سختتر بود؟
دوست داشتم روزهای جنگ را پاک کنم. سختترین لحظات این سالها. هنوز هم وقتی یادش میافتم گریهام میگیرد. مارش جنگ که زده میشد و خبر حمله را که میشنیدم، تنم میلرزید. از پدر، مادر، پدرشوهر و مادرشوهرم که در آن نبودنهای شوهرم کمک حالم بودند تشکر میکنم، اما احساس میکردم تنها بعد از خدا به او احتیاج دارم و باید خودش کنارم باشد و هیچکس جبران نبودنهایش را نمیکند.
افراد نظامی روحیه سختگیرانهای دارند. آیا این خصوصیت اخلاقی در همسرتان دیده میشود؟ شما و فرزندانتان را اذیت نمیکند؟
سختگیر بوده و است، ولی طوری نبوده که ما را اذیت کند. یکی از خصوصیتهای اخلاقیاش نظم و وقتشناسی است. به طور مثال عادت دارد سر ساعت بخوابد، اما نظرش را تحمیل نمیکند. حالا که نوهدار شدهایم، گاهی پیش میآید نوهها به اتاقش میروند و نمیگذارند او بخوابد. او هم بدخلقی نمیکند و باخنده بیرون میآید و با آنها بازی میکند. روابطش با بچهها خیلی خوب بود و هنوز هم حسنه و خوب است. فقط روی نماز اول وقت حساسیت داشت که به لطف خدا بچهها هم به نماز اول وقت اهمیت میدادند. با اینکه تعداد روزهایی که به خانه میآمد انگشت شمار بود، اما سعی میکرد صله ارحام و سر زدن به پدر و مادر را در برنامه داشته باشد و به آن اهمیت بدهد.
برای ما درباره یکی از شاخصهای اخلاقی وی صحبت کنید.
وقت کارهایش را با ساعت اذان هماهنگ میکند. این اخلاق همسرم خیلی برایم زیباست. وقتی به خواستگاریام آمد، قبول کردم و زندگی مشترکمان آغاز شد، چون از همان ابتدا از نظم و مقررات ارتشیها خوشم میآمد و دوست داشتم با یک ارتشی ازدواج کنم. فراز و نشیب زندگی با یک نظامی بر کسی پوشیده نیست، اما محسناتی دارد که نمیتوان آنها را نادیده گرفت، از جمله شغل آبرومندانه و شرافتمندانه. همچنین رزق حلالی که سر سفره خانواده میآورند. صداقت و روراستیشان هم قابل تحسین است. در این سالهای زندگی مشترک، حتی یک کلام دروغ و غیبت از شوهرم نشنیدم. همه این محسنات اخلاقی مایه افتخار است، اما اهمیت به نماز اول وقت خیلی برایم با ارزش است. طوری که وقتی مسافرت میرویم او ساعت نمیداند و نمیپرسد، چون همه کارها را با ساعت اذان هماهنگ میکند. مثلاً وقتی اذان ظهر گفته میشود در محل مناسبی توقف میکند و میگوید باید نماز بخوانیم. بعد غذا میخوریم و کمی استراحت.
خاطرهای از سالهای نبودن همسرتان دارید؟
خاطره زیاد دارم، اما یکی از خاطراتی که خیلی مرا غمگین میکرد زمانی بود که بچهها در نبود پدرشان به دلیل مأموریتهای نظامی، سر کمد لباسهایش میرفتند و آستین لباسهای او را بو میکردند و میگفتند بوی بابا را میدهد. وقتی دلتنگیهای مرا میدیدند میگفتند مادر تو هم بیا و لباسهای بابا را بو کن.
نگاه مردم به شما و همسرتان به عنوان یک خانواده نظامی چگونه است؟
در این سالها هر کس متوجه میشود شوهرم ارتشی است مرا تحسین و از شوهرم تعریف میکند. تا حالا سرزنش و طعنهای نشنیدیم. فقط چند باری که برای پسرم خواستگاری رفتیم، چند خانواده به بهانه مأموریتهایی که پسرم باید به شهرها میرفت قبول نکردند.
ناراحت نشدید؟
خیر
چرا؟
چون هر کسی نظر خودش را دارد. زندگی با یک نظامی باید با میل و رغبت باشد که اگر نباشد نمیتوان آنرا تحمل و مدیریت کرد. به همین دلیل وقتی مخالفتی میشنیدیم اصرار نمیکردیم، چون خوشبختی فرزندمان برایمان مهم بود.
چه چیزی شما را در این سالها مقاوم و محکم نگهداشت؟
عشق. تنها عشق به همسر و فرزندانم بود که در این سالها سختیها را برایم آسان میکرد و مرا روی پا نگه میداشت. از طرفی ایمان به وعدههای الهی بود که باعث شد به وظایف همسری و مادریام خوب عمل کنم که امیدوارم اول مقابل خدا و بعد مقابل همسر و فرزندانم سربلند بیرون آمده باشم.