به گزارش جوان آنلاین به نقل از مشرق، تحولات سیاسی و دیپلماتیک اخیر در جهان، و بهویژه خاورمیانه، از آشتی ایران و عربستان تا بازگشت سوریه به آغوش جهان عرب، و از تعمیق روابط چین با کشورهای عربی تا گفتوگوی کشورهای آمریکای لاتین با روسیه با هدف پایان دادن به جنگ اوکراین، دستکم دو ویژگی مشترک دارند: حرکت به سوی صلح، و اجتناب از دخالت دادن آمریکا. پایگاه اینترنتی آمریکایی «زی» (وابسته به مجلهای به همین نام) اخیراً طی گزارشی تحت عنوان «مواجهه با واقعیت یک جهان چندقطبی[۱]» ضمن اشاره به «کودتای دیپلماتیک» چین در خاورمیانه علیه آمریکا، تصریح میکند که چگونه تحولات صلحطلبانهی اخیر در جهان بدون مشارکت آمریکا و متحدانش در ناتو شکل گرفتهاند و واشینگتن اکنون در معرض انزوا در جهانی قرار دارد که روزبهروز چندقطبیتر میشود. آنچه در ادامه میخوانید، متن گزارش پایگاه تحلیلی «زی» است.
صحنهی جهانی طی چند ماه گذشته شاهد شماری از پیروزیهای دیپلماتیک بوده است که آمریکا یا متحدانش در ناتو حتی در یکی از آنها هم نقشی نداشتهاند. چشمگیرترینِ این موفقیتها ابتکار چین[۲] برای گرد هم آوردن عربستان و دشمن منطقهایش، ایران، به منظور رفع اختلافاتشان بود. اگرچه هیچیک از این دو کشور قهرمان دفاع از حقوق بشر نیست و هر دو مدتهاست از اختلافات فرقهای برای ایجاد تنش با طرف مقابل استفاده میکنند، اما کاهش اختلاف میان آنها میتواند در درازمدت به ایجاد ثبات در خاورمیانه منجر شود. علاوه بر این، به نظر میرسد که تنشزدایی میان ایران و عربستان ممکن است نهایتاً به قتلعام نیابتی آنها در یمن، که فقیرترین کشور منطقه است، نیز پایان دهد. اگر فقط همین یک نتیجه هم به دست بیاید، به خودی خود، برای تحسین تلاشهای چین کافی است.
توافق پیشنهادی پکن با ریاض برای مبادلهی نفت میان دو کشور [و همچنین میان چین و سایر کشورهای عربی] به یوان[۳]، به جای دلار آمریکا، نیز میتواند سلطهی آمریکا بر اقتصاد جهانی را، که به دلارهای نفتی وابسته است، به خطر بیندازد. عربستان، انگار که بخواهد نشان دهد دارد خودش را از دایرهی نفوذ غرب خارج میکند، با فدراسیون روسیه نیز برای پایان دادن به انزوای منطقهای تحمیلشده علیه دولت سوریه در طول جنگ داخلی در این کشور، قراردادی منعقد کرد. بهرغم مخالفتهای کویت و قطر[۴]، این اقدام عربستان، سوریه را به مجامع منطقهای، مانند اتحادیهی عرب، بازمیگرداند.
شاید بتوان این نظریه را مطرح کرد که اقبال دیپلماتیک عربستان نسبت به این [دشمنان و] رقبای آمریکا، تا حدی پاتک رهبران این کشور [به واشینگتن] به دلیل محکومیت گستردهی قتل جمال خاشقجی، خبرنگار [منتقد سعودی که در کنسولگری عربستان در ترکیه به قتل رسید و طبق گزارشهای موجود، بدنش با اسید تجزیه شد] در سال ۲۰۱۸، است؛ قتلی که انتظار میرود به دستور محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی و رهبر بالفعل این کشور، انجام شده باشد. اما به هر ترتیب، دیپلماسی بیسروصدا، بهوضوح در کودتای چین [علیه آمریکا در خاورمیانه] نقش داشت و جهان را غافلگیر کرد.
چین، همزمان، با برزیل که یکی از متحدان کلیدی آمریکا، و از اعضای «بریکس» (سازمانی متشکل از قدرتهای در حال ظهور جهان، با عضویت برزیل، روسیه، هند، چین، و آفریقای جنوبی) است، نیز همکاریهای دیپلماتیک برقرار کرده است. روابط چین و برزیل، این نظریه را احیا میکند که کشورهای «غیرمتعهد[۵]»، بهویژه در «جنوب جهانی[۶]»، میتوانند برای بهبود موقعیت خود نسبت به کشورهای ثروتمندتر و مبارزه با تهدیدات مشترک، مانند تغییرات اقلیمی، با یکدیگر همکاری کنند. «لولا دا سیلوا» رئیسجمهور برزیل، هم با برقراری مجدد گفتوگوها [و روابط دیپلماتیک] با کشور همسایهاش ونزوئلا[۷] (گفتوگوهایی که رئیسجمهور سابق برزیل، «ژائیر بولسونارو»، آنها را قطع کرده بود)، و هم با پیروی از سنت قدیمی برزیل و امتناع از ارسال سلاح به اوکراین، خشم آمریکا را برانگیخته است.
«دا سیلوا» با تلاش برای کشاندن اوکراین و روسیه پای میز مذاکره با پیشنهاد تشکیل یک «گروه ۲۰ برای صلح[۸]» [با اشاره به سازمان اقتصادی «گروه ۲۰[۹]»، متشکل از ۲۰ اقتصاد بزرگ جهان] برای پایان دادن به جنگ در اوکراین نیز بیشازپیش واشینگتن را عصبانی کرده است. قاعدتاً باید بتوان هم جنگ تجاوزکارانهی روسیه را محکوم کرد و هم از طریق گفتوگو به دنبال راهی برای خروج از آن بود. با این وجود، گاهی اوقات به نظر میرسد ژنرالهای پشتمیزنشین غربی میخواهند تا جنگ آخرین قطرهی خون اوکراینیها ادامه پیدا کند. این افراد، چه دوست داشته باشند و چه دوست نداشته باشند، باید این واقعیت را بپذیرند که جنگ اوکراین در جنوب جهانی از حمایت زیادی برخوردار نیست؛ از جمله، به این دلیل که بسیاری از کشورهای فقیر برای تأمین غذای شهروندان خود به واردات غلات و کود از هر دو طرف این جنگ متکی هستند.
بخش بزرگی از شکست سیاست خارجی آمریکا در این قرن تازه [بیستویکم] به این مسئله برمیگردد که کنترل عمدهی این سیاستها در دست افرادی است که به خاطر ملاحظات سیاسی منصوب شدهاند، نه دیپلماتهای مجربی که معمولاً درک دقیقتری از کشورها و مناطق مختلف جهان دارند. در موارد بسیار زیادی در آمریکا و کشور همسایهاش، کانادا، سِمتهای دیپلماتیک مهم به حامیان مالی و مأموران سیاسی، به عنوان پاداشی برای کمکهای آنها در رقابتهای انتخاباتی، اختصاص داده میشود[۱۰]. مشکل بزرگ دیگر، این است که واشینگتن در نتیجهی برخورداری از ارتشی که هزینههایش از مجموع ۱۰ کشور بعد از آمریکا بیشتر است[۱۱]، یاد گرفته که به چماق بزرگش تکیه کند و بهندرت به دولتهایی که به عنوان دشمن معرفی میشوند، هویج پیشنهاد میکند. وقتی تفنگ روی شقیقهیتان است، انجام گفتوگوی سازنده دشوار میشود.
شکستهای آمریکا و نزدیکترین متحدانش در حوزهی دیپلماسی، آنها را در خطر انزوا در دنیایی قرار داده است که روزبهروز چندقطبیتر میشود. بسیاری از رهبران سیاسی غربی، به جای پذیرش قدرت نرم روزافزون کشورهای دیگر، مانند چین و برزیل، و تلاش برای تعامل سازنده با آنها برای مقابله با مسائل مختلف، از جنگ گرفته تا تغییرات اقلیمی، از رویارویی با این واقعیت جدید امتناع میکنند. آمریکا هرگز جنگ در خاک خود را نمیخواهد، اما به نظر میرسد بیوقفه مشتاق است با تأمین سلاح برای دنیای دائماً در جنگ[۱۲]، سودهای کلانی برای صنعت تسلیحاتی بیاندازهی قدرتمند خود به دست بیاورد. نظر به تحولات دیپلماتیک ماههای اخیر، شاید بقیهی کشورها بالأخره دارند به این جهان مبتنی بر جنگ دست رد میزنند.
[۱] Facing the Reality of a Multi-Polar World Link
[۲] ‘Changing global order’: China’s hand in the Iran-Saudi deal Link
[۳] China's Xi calls for oil trade in yuan at Gulf summit in Riyadh Link
[۴] What’s behind Syria’s return to the Arab League? Link
[۵] جنبش عدم تعهد لینک
[۶] تقسیم شمال-جنوب لینک
[۷] Brazil President-elect Lula to restart diplomatic relations with Venezuela Link
[۸] Brazil’s Lula pitches ‘peace coalition’ for Ukraine, but he treads a thin line Link
[۹] گروه ۲۰ لینک
[۱۰] So You Want to Buy an Ambassadorship Link
[۱۱] U.S. spent more on military in ۲۰۲۲ than next ۱۰ countries combined Link
[۱۲] Surge in arms imports to Europe, while US dominance of the global arms trade increases Link