جوان آنلاین: چهرهسازی از ملیجکها و بله قربان گویان پهلوی دوم، دیری است که در دستور کار تله ویزیونها! و کانونهای وابسته به این جریان در فجازی قرار گرفته است. این تبلیغات پوچ و در مواردی مضحک، معمولاً از نوجوانان کم مطالعه و اطلاع سراغ میگیرد. این در حالی است که پروندههای این افراد در ساواک و بولتنهای مربوطه - که برای اطلاع شخص شاه و سوگیری بهنگام وی تدوین میشد- به اندازه کافی شخصیت و رویکرد آنان را آشکار میسازد. امیرعباس هویدا نخستوزیر ۱۳ ساله پهلوی دوم، در عداد این عناصر به شمار میرود. از حدود دو دهه قبل که فرآیند اعاده حیثیت به نامبرده کلید خورد، رفع و رجوع اطلاعات موثق ساواک درباره وی، همواره یکی از دغدغههای قلم به دستانی است که برای این پروژه اجیر شدهاند! در سالروز ۱۶ آبان ۱۳۵۷، یعنی همان روزی که هویدا اراده ملوکانه! دستگیر شد، پارهای از این اسناد را مورد خوانش تحلیلی قرار دادهایم. امید آنکه تاریخپژوهان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
شاه حاضر نشد که به گاه فرار، خادم ۱۳ سالهاش را نیز با خود ببرد
در شهریور ۵۷، امیرعباس هویدا از سمت وزارت دربار استعفا داده شد! چه اینکه در دوره اوجگیری انقلاب اسلامی، سعی میشد تا از چهرههایی که تداعیگر گذشته هستند، کمتر در مناصب رسمی استفاده شود. چندی بعد و به دستور شاه، او را به زندان انداختند تا سپر بلای ارباب شود. شاه هنگام فرار از ایران سگهای خود را برد، اما هویدا را نبرد! او در بحبوحه پیروزی انقلاب، اگرچه از سوی محافظان زندان رها شد، اما خود میدانست که شانس کمی برای عدم دستگیری از سوی مردم دارد. بر اساس تصوراتی که از فرآیند محاکمه خود و معامله اطلاعاتی با مسئولان نظام جدید داشت، خویش را تسلیم انقلابیون کرد، ذهنیتهایی که نهایتاً نقش بر آب شد. با این همه جای این پرسش است که شاه از چه روی با او چنین رفتاری کرد؟ طیبه چراغی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این باره مینویسد:
«هویدا بلافاصله پس از برکناری از نخستوزیری به جای اسدالله علم - که به دلیل ابتلا به سرطان خون، آخرین روزهای عمرش را میگذراند- به عنوان وزیر دربار آغاز به کار کرد، اما پس از ۱۳ ماه از این سمت استعفا کرد. فریدون هویدا درباره استعفای برادرش میگوید: امیرعباس راجع به کنارهگیری خود از وزارت دربار میگفت به خاطر ابراز مخالفت با دستور شاه راجع به تیراندازی به سوی مردم، در اوایل سپتامبر ۱۹۷۸ (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) از این شغل نیز استعفا داده است... ولی نباید از نظر دور داشت که نویسنده در ص ۴۵ همین کتاب عنوان کرده است که شاه پس از برکناری جمشید آموزگار و گماردن جعفر شریف امامی به جای وی، برای آنکه تغییر جهتگیریهای سیاسی محسوس باشد، بسیاری از مقامات را از کار برکنار کرد که هویدا نیز یکی از آنان بود. به همین دلیل در اظهارات برادر وی، دو قول متناقض میبینیم. پس از استعفای آموزگار، شریف امامی بر مسند قدرت نشست و به دنبال سقوط وی، دولت نظامی ازهاری عهدهدار امور شد. شاه در کتاب پاسخ به تاریخ میگوید: ازهاری، چون مشتاق بود حسننیت خود را به مخالفان نشان دهد، فوراً ۱۲ تن از مقامات عالیرتبه را توقیف کرد که از آن میان، آقای هویدا را در خانهاش تحتنظر قرار داد. او به من گفت فقط محاکمهای منصفانه میتواند چگونگی اتهامات وارده به نخستوزیر سابقم و دیگر کسانی را که توقیف کرده بود، روشن سازد... شاه خود دستور بازداشت هویدا را صادر کرد، ولی همواره در مصاحبههایش گناه بازداشت هویدا را به گردن دولت نظامی انداخت و اظهار کرد که بازداشت او، به منظور حفاظت از شخص او صورت گرفته است، در حالیکه صاحبنظران معتقدند که شاه او را سپر بلا قرار داده است. برخی از اسناد نیز از دست پنهان اردشیر زاهدی در بازداشت هویدا پرده برمیدارند. شاه در خاطراتش میگوید: پیش از بازداشت هویدا به او پیشنهاد خروج از کشور و سفارت بلژیک را داده است، ولی هویدا آن را نپذیرفته و در ایران مانده است. سعیده پاکروان دختر حسن پاکروان - که مدتی رئیس ساواک و سپس سفیر ایران در فرانسه بود- از قول پدرش مطالبی را ذکر میکند که مؤید سخن شاه است، اما در نهایت باید گفت که این سخنان صحت ندارد، زیرا کسانی که شاه و هویدا را به خوبی میشناختند، میدانند که هویدا کسی نبود که شاه به او تکلیفی کند و او نپذیرد. فریدون هویدا هم این سخن را تکذیب میکند و میگوید: وقتی یکی از بستگان ما بدون اطلاع خود هویدا به شاه مراجعه و از او درخواست کرد که برادرم را هم با خود ببرد، شاه که در آن روزها به چیزی جز حفظ جان خود و خانوادهاش نمیاندیشید، به این تقاضا ترتیب اثر نداد....»
فساد مالی و اداری آقای نخستوزیر در آیینه اسناد ساواک
همانگونه که اشارت رفت، پرونده کارگزاران حکومت پهلوی دوم در ساواک، منبعی مهم در شناخت کارنامه آنان به شمار میرود. بخشهایی خواندنی از نامه اعمال امیرعباس هویدا در این نهاد امنیتی - که در دوجلد منتشر شده است- نیز چهره او را به نیکی شفاف میکند. از جمله محورهای تبلیغات سلطنتطلب درباره نامبرده، سادهزیستی و بیرغبتی او به مال و مکنت است! این درحالی است که این پرونده، نمایانگر رفتارهایی کاملاً معکوس با این ادعاست. تارنمای مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، طی مقالی در این موضوع، بخشی از اسناد مربوطه را نیز بازخوانده است:
«بخشی از وظیفه ادارهکل امنیت داخلی ساواک، رصد و مراقبت نهادها و شخصیتهای حکومت پهلوی بود. طبیعی بود امیرعباس هویدا که بیش از ۱۰ سال نخستوزیر بود و مناصب دیگری مثل وزارت دربار و دبیرکلی حزب ایراننوین را هم بر عهده داشت، یکی از سوژههای ساواک باشد. یکی از مواردی که در پرونده او در ساواک به چشم میخورد، مسائل مربوط به سوءاستفادههای مالی او و اطرافیان است که از سوی یکی از منابع ساواک - که سطح دسترسیاش به اخبار و تحولات حلقه هویدا خوب است- گزارش میشود. چند سند از پرونده او به شرح زیر است:
سند اول: گلفروشی مدرن همسر هویدا از بودجه نخستوزیری
خانم لیلا امامی همسر سابق نخستوزیر برای پرورش گل گلخانهای در کرج تأسیس نموده که بهطور کلی تأسیسات ساختمان و وسایل مربوط به آن، بدون گمرک و به عنوان نخستوزیری وارد شده و از نظر فنی و ... نیز تمامی پرسنل فنی نخستوزیری بهخصوص آقای مصطفی بهرامی تکنسین برق، در هفته دو الی سه روز در گلخانه خانم مزبور انجام وظیفه مینمایند. قسمت عمده فعالیتهای گلخانه، با نیروی انسانی و بودجه نخستوزیری اداره و هدایت میشود در حالیکه خانم امامی هر سبد گل را از ۴۰۰ الی ۱۵۰۰ تومان به نخستوزیری میفروشد و در ایام نوروز و کریسمس، متجاوز از ۳۵۰هزار تومان پول گل به ایشان پرداخت میشود. جای تأسف است موقعی که صورتحساب از سامانگل به کارپردازی نخستوزیری میرسد، هیچکس جرئت ندارد روی فاکتور را بررسی نماید و در مدت یک ساعت، چک سامانگل آماده میشود (ضمناً یک اتومبیل بنز ۲۸۰ با دو نفر راننده نخستوزیری در اختیار ایشان قرار دارد.)
سند دوم: هزینههای سرسام آور آقای نخستوزیر
در چندماهه گذشته هزینه میهمانیهای خصوصی و اداری نخستوزیر بهقدری افزایش یافته که واقعاً سرسامآور است و در دوماهه گذشته در هر هفته، کمتر شبی بوده که چند نفر میهمان خصوصی نداشته باشد و یکی از اقلام بسیار کلان، مخارج و هزینه کادو و هدایای کریسمس است که برای دیپلماتهای مقیم تهران و خبرنگاران خارجی و دوستان خصوصی فرستاده میشود و برای مثال در چند هفته اخیر، فقط ۷۰۰ کیلو خاویار از قرار کیلویی ۵۰۰ تومان، کادو داده شده است.
سند سوم: چک صدمیلیونی آخرین روز کاری هویدا
بهطوریکه در نخستوزیری شنیده میشود، آقای هویدا چند ساعت قبل از تغییر سمت و استعفا از سمت خود، چکی به مبلغ ۱۰۰میلیون تومان با امضای خود در وجه دفتر مخصوص علیاحضرت شهبانو صادر نموده است و چک از قرار معلوم از سوی آقای کاشفی وصول و معلوم نیست آیا واقعاً مبلغ مذکور، بهحساب مزبور واریز شده یا خیر؟
نظریه شنبه: احمد کاشفی، رازدار و محرم آقای هویدا و مدت ۱۵ سال مسئول مالی نخستوزیر بوده و در این فعل و انفعالات مالی وارد است. هماکنون نیز در وزارت دربار، کارهای مالی آقای هویدا بهوسیله وی انجام میپذیرد. علیهذا بعید نیست که مبلغ مذکور را برای مصارف و مخارج خود برداشت نموده باشند.
نظریه سهشنبه: شنبه شخص صادق و بااطلاعی است و خبر فوق را در محیط کار خود شنیده است.
سند چهارم: پروندههای بازنگشته
برابر اظهارات خصوصی آقای محمد بیگلری رئیس اداره حفاظت نخستوزیری و همچنین عبدالمجید قنواتی مسئول امور بایگانی محرمانه، تعدادی از پروندههای به کلی سری و محرمانه که نخستوزیر سابق آقای هویدا در گاوصندوق اتاق خود نگهداری میکرده، به بایگانی محرمانه عودت نداده و به احتمال قوی به منزل خود یا جای امنتری منتقل نمودهاند.
نظریه شنبه: اظهارات نامبردگان به احتمال قوی صحت دارد و این پروندههایی بوده که به طریق مختلف در آن سوءاستفاده شده یا دستوراتی برخلاف قوانین و مقررات صادر شده است.
نظریه سهشنبه: شنبه شخص مطلع و صالحی است....»
در کوچه و بازار، از سوءاستفادههای کلان دولت هویدا سخن میرود
اسناد ساواک از تسری اخبار سوء استفادهها، اختلاسها و رشوهگیریهای کلان در دولت هویدا به افکار عمومی خبر میدهند. تحلیلگران سازمان امنیت نگرانند که رسوب این اخبار در جامعه، کار را بر آنان سخت گرداند. در سندی و به نقل از آنچه در جامعه شنیده میشود، باور مردم از مفاسد دولت هویدا به ترتیب پی آمده بازتاب یافته است:
«موضوع: نارضایتی مردم از حکومت آقای هویدا
اخیراً در بین مردم شایع است که در سطح مقامات بالای حاکمه، سوءاستفادههای کلانی نموده [شده]است. به خصوص ادامه حکومت آقای هویدا در پست نخستوزیری و کارهایی که تحت لوای حزب ایران نوین انجام میدهند، اکثر طبقات را ناراضی و حتی عصبانی نموده است. علناً در کوچه و بازار و منازل این نارضایتیها به گوش میرسد که در این حکومت (هویدا) سوءاستفادهکلانی میشود. مثلاً عالیخانی با برادران خود، مهندس روحانی وزیر آب و برق، ناصر یگانه وزیر مشاور، غلامرضا نیکپی وزیر آبادانی و مسکن، کارهای شگرفی جهت اخذ رشوه انجام میدهند که مبلغ آنها از یک میلیون دلار متجاوز است. اخیراً نیز نقشه تهران و محدوده آن را وسیله اخذ رشوه از اشخاص پولدار قرار دادهاند که اگر پول مورد نظر را پرداخت ننمایند، زمین آنان [را]در خارج از محدوده ـ به وسیله تصویبنامه انجمن شهر ـ قرار خواهند داد.
توضیح منبع: چنانچه حکومت آقای هویدا تغییر پیدا ننماید، مسلماً یأس و نارضایتی بیش از پیش بین طبقات اجتماع رواج خواهد یافت. مخصوصاً که دولت ایشان نقاط ضعفی نیز در مدت ایام زمامداری خود به جای گذارده است، از قبیل: تعیین مالیات منازل شخصی، مالیات اتومبیل، بیمه نمودن اجباری اتومبیلها، اضافه نمودن نرخ کسور بازنشستگی از حقوق کارمندان دولت، کسر ۵/۸ درصد به عنوان بازنشستگی از مزایای دریافتی کارمندان (اصولاً این موضوع قانونی نیست. چون اگر مزایای مستمر دریافتی کارمندان را جزو حقوق ثابت آنان بنمایند، میتوانند از کسور بازنشستگی کسر نمایند والا خلاف مقررات و قانون است) خرابی آسفالت خیابانها، کمبود گوشت و...»
ظرف ۱۰ ساله اخیر، دولت هویدا هزینهها را ۱۰ برابر کرده، اما درآمد را یک برابر!
سندی دیگر از ساواک در مورخه ۹ مرداد ۱۳۵۶، همچنان نارضایتی عمومی از عملکرد دولت هویدا را در اوج میداند. این گزارش تأکید دارد که ظرف ۱۰ ساله اخیر، دولت وی هزینهها را ۱۰ برابر کرده است، اما درآمد مردم را یک برابر! از این روی جامعه برکناری هویدا از صدراعظمی را محتمل میانگارد:
«موضوع: شایعه برکناری نخستوزیر
در هفتههای اخیر کم و بیش شایع شده که ممکن است هویدا از طرف شاهنشاه برکنار شود و دلیل آن را عدم موفقیت دولت درباره مسکن، برق و سایر مشکلات میدانند و برای شاهد یا اثبات این ادعا به سخنرانی اخیر چند وکیل مجلس شورای ملی استناد میکنند که به دولت درباره مسکن تاخته و گفتهاند دولت همه را با وعده و دروغ صاحب خانه و آپارتمان کرده است و سخنرانی اخیر آقای [هوشنگ]انصاری نیز مزید بر علت شده تا همه بیشتر به این شایعه دامن بزنند.
نظریه شنبه: آنچه معلوم است و بر همه پوشیده نیست، این است که ظرف ۱۰ سال اخیر، قیمت خانهها و اجارهخانه و ... تا ۱۰ برابر ترقی کرده، در حالی که درآمد کلی مردم و به ویژه کارمندان دولت، شاید یک برابر بیشتر نشده است و متأسفانه دولت هویدا با تمام تبلیغ و سروصداهایی که بعضاً راه میاندازد، تاکنون نتوانسته است جلوی ترقی کاذب قیمتها را بگیرد و در این رهگذر به مردم طبقه پایین و به خصوص کسانی که فاقد مسکن هستند، بیشتر از همه ظلم شده و میشود و این موضوع باعث یک نارضایتی عمومی در سطح اکثریت کشور شده که ادامه این موضوع به صلاح مملکت نیست و به قول خیلیها، لایحه مالک و مستأجر نیز که بالاخره پس از چهارسال و نیم از تصویب نهایی گذشت، هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد.
نظریه یکشنبه: نارضایتی اکثریت مردم که به طور مسلّم، پایه و مسبب اصلی بیشتر فعالیتهای مضره سیاسی و مستمسک خوبی برای تبلیغ عوامل مخالف و وابسته به دستهجات و گروههای خرابکار است، در شرایط فعلی کشور موضوعی نیست که دستکم گرفته شود و ادامه آن مشکلات زیادی برای مراجع مسئول و ساواک به وجود میآورد و احتیاج به چارهجویی اساسی دارد.
نظریه سه شنبه: نظریه یکشنبه تأیید میگردد.
نظریه چهارشنبه: نظریه سه شنبه تأیید میگردد.»
نام هویدا را «شوقی افندی» انتخاب کرده است!
از جمله اتهامات شاخص امیرعباس هویدا، سرسپردگی نامبرده به فرقه بهائیت است. او، اما در محکمه خویش پس از پیروزی انقلاب اسلامی به انکار این امر پرداخت، در حالی که گزارشات ساواک در این باره، روایتی دگر دارد! نمونه آن سندی به تاریخ ۷ شهریور۱۳۴۵ است:
«اظهارات بهرام شاهرخ درباره آقای نخستوزیر
روز پنجم شهریور ۱۳۴۵، آقای بهرام شاهرخ رئیس مؤسسه خبرگزاری آلمان در تهران به طور کاملاً خصوصی ضمن بحث پیرامون اعلامیه صادره به امضای مهندس نصرتالله احمدپور اظهار نمود: هویدا سعی داشت گذشته مرا به لجن بکشد و تیره سازد و من تصمیم داشتم در صورتی که به روش خود ادامه دهد، موضوع بهایی بودن او و پدرش را که منشی شوقی افندی بوده است و نام عباس را نیز همان شوقی افندی برای بزرگداشت نام برادر [=پدربزرگ]خود عباس افندی بر هویدا نهاده است و امیر را هم به خاطر احترام برادرش [=پدربزرگش]بر اول آن افزوده است برملا کنم، ولی خوشبختانه شخص دیگری به طور ناقص این عمل را انجام داده و من تا حدودی خیالم راحت شد.
نظریه منبع: بهرام شاهرخ در این چند روزه، بسیار ناراحت و عصبانی به نظر میرسد.
نظریه رهبر عملیات: به نظر میرسد منظور بهرام شاهرخ از شخص دیگری که مطالبی درباره آقای نخستوزیر نوشته است، اعلامیه صادره به امضای نصرتالله احمدپور بوده است....»
اسناد ساواک همچنین با شنود و گزارش جلسهای در منزل دکتر محمود حسابی، دیدگاه وی در این فقره را چنین منعکس ساخته است:
پیش از ظهر روز جمعه ۱۶/۱۱/۴۳، جلسه منزل دکتر محمود حسابى با شرکت عدهاى از طبقات مختلف از جمله: روحاللّه ثابت، محتشمى (داماد دکتر محمود حسابى)، شجاع شفتى (عضو فرهنگ) و على جدلى (مدیرکل امور همکاریهاى وزارت فرهنگ) تشکیل گردید. در این جلسه دکتر محمود حسابى ضمن انتقاد از عباس هویدا (نخستوزیر) اظهار داشت: هویدا پسر عینالملک، از مبلغین بهایى است و خود او نیز بهایى مىباشد و اضافه گردید بدین ترتیب در وضع موجود، اوضاع به نفع بهاییها تغییر کرده است. دکتر حسابی ادامه داد در کابینه عباس هویدا، مهندس روحانى نیز بهایى است. دکتر حسابى همچنین در مورد او در باره سابقه معاشرت همشیره خانم نخستوزیر مرحوم با عباس هویدا اظهاراتى کرد و گفت مشارالیها نامزد هویداست و چندى قبل هنگام هدایت اتومبیلى که نخستوزیر سابق و هویدا سرنشینان آن بودند، تصادف مىکند. شجاع شفتى و دکتر حسابى ضمن اظهارنظر پیرامون وضع دولت جدید، اظهار داشتند این کابینه حداکثر تا دو ماه دیگر سقوط خواهد کرد. دکتر حسابى در همین زمینه اظهار داشت قرار بود دکتر اقبال نخستوزیر بشود، لکن انجام این کار قدرى به تعویق افتاد. محتشمى ضمن اشاره به جریانات مسائل روز، در مورد ترور نخستوزیر سابق گفت موضوع ترور به این سادگى نبوده و جریان امر، ۱۰ سال دیگر فاش خواهد شد. سپس عدم شرکت همسر نخستوزیر سابق را در تشییع جنازه آن مرحوم، مورد مثال قرار داد و گفت از شرکت مشارالیها در مراسم مزبور، جلوگیرى به عمل آمده است. شجاع شفتى در تعقیب اظهارات محتشمى گفت بعضى اتفاقات در شرایطى انجام مىشود که بالطبع شایعاتى را بهوجود مىآورد، لکن معلوم نیست این شایعات صحت داشته باشد و شاید ترور مرحوم منصور، صرفاً یک اقدام جاهلانه باشد و افزود که در مورد شایعات، نمیتوان قضاوت صحیح کرد....»