کد خبر: 1198557
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۳۵
به یاد دارم که در اوایل سال‌های ابتدایی دهه ۷۰، به اتفاق دوستی مشترک در خیابان قدم می‌زدیم که من پیگیر احوال آقای نجدی شدم، با پیشنهاد همان دوست خدمت ایشان رسیدیم و با شناختی که از او و آثارش قبل از انقلاب داشتیم می‌دانستم که با چه شاعر بزرگی روبه‌رو هستم.

جوان آنلاین: روزنامه آرمان امروز در زادروز زنده یاد بیژن نجدی شاعر بنام ایرانی در مطلبی به قلم کریم رجب زاده شاعر و پژوهشگر نوشت:

۲۴ آبان، زادروز زنده یاد بیژن نجدی، یکی از مفاخر ادبی گیلان است، روزی که خالق شعر ماندگار «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» دیده به جهان گشود و در چهارم شهریور ۱۳۷۶، از دنیا رفت. متاسفانه او دو دهه سکوت کرد، به یاد دارم که در اوایل سال‌های ابتدایی دهه ۷۰، به اتفاق دوستی مشترک در خیابان قدم می‌زدیم که من پیگیر احوال آقای نجدی شدم، با پیشنهاد همان دوست خدمت ایشان رسیدیم و با شناختی که از او و آثارش قبل از انقلاب داشتیم می‌دانستم که با چه شاعر بزرگی روبه‌رو هستم. در منزل نشسته بودیم که دوست ما از آقای نجدی خواست، ک شعر وصیت را که تازه سروده بود، برای ما بخواند. او دست به زیر قالی برد و کاغذی را در آورد و شعر وصیت را خواند. من شعر را شنیدم و گفتم که این شعر را به من می‌دهید؟ ایشان نیز قبول کرد.

در آن زمان در روزنامه اطلاعات یک صفحه ادبی به‌نام «بشنو از نی» داشت که من شعر آقای نجدی را به مسئول صفحه دادم و به یاد دارم که روز سه شنبه، آن شعر منتشر شد. بزرگانی همچون رحمت حقی پور، روی این شعر نقد نوشتند و از آن زمان آقای نجدی از سکوت درآمدند و فعالیت خود را در حوزه ادبی کشور از سر گرفتند. زنده یاد نجدی در زمینه داستان، یگانه بد و او هم دستانش شعر بود و هم اشعارش بوی داستان می‌داد. به‌خوبی می‌دانیم که بخشی از داستان، روایت است و این روایت در اشعار نجدی به وضوح دیده می‌شد و در عین حال در داستان‌های نجدی، ما رگه‌های پررنگی از شعر را می‌بییم. به عنوان مثال او در داستان سپرده به زمین می‌گوید: «بخاری با صدای گنجشکان می‌سوزد» این خصوصیت در شعر سهراب سپهری هم وجود داشت و اشعار این هنرمند، بوی نقاشی و تصویرسازی می‌داد. استان گیلان، مفاخری همچون شمس لنگرودی، علیرضا پنجه‌ای، شیون فومنی، سعید صدیق و… دارد که آثارشان ادبیات کشور را تحت الشعاع قرار می‌دهد، هر کدام از این شاعران امضای خود را پای شعرشان دارند، ولی اشعار نجدی هیچکدام تحت تاثیر از این بزرگان نبود و همین امر اشعار نجدی را منحصر به‌فرد می‌کرد.

ویژگی شعر او در جسارت‌های زبانی بود، رفتارهای او با زبان دهه هفتاد، بسیار متفاوت بود. همچنین او در شرایطی که نویسنده‌ای مدرن بود اما به ادبیات آیینی اعتقاد عجیبی داشت. نجدی بر این باور بود که ما باید با فحوای کلامِ شعر طرف باشیم. ما باید ببینیم که قوت شعر کجاست او می‌گفت که من با پاهایم می‌اندیشم و با سرم می‌نویسم، این تفاوت‌ها از او شاعری جسور ساخت. در دهه ۷۰ برای شهر ایران دهه خاصی بود و این امر باعث می‌شد که نجدی، در این دهه به خوبی دیده نشود. او در روزگار خود آدمی مدرنی بود و باید آثار و شخصیت او دوباره مورد بررسی قرار بگیرد، چون بسیار باارزش است. اما سوال اینجاست که چرا سبک و سیاق بجدی در ادبیات ادامه پیدا نکرد، در حالی‌که قداست در شاعرانگی او بسیار بالا بود. همین ایراد را به برخی از بزرگان ادبی ایران می‌گرفتند و می‌گفتند زبان آنها قابل ادامه نیست. من معتقدم که باید زبان در شعر یک شاعر، ادامه پیدا کند. به‌عنوان مثال بعد از یدالله رویایی خیلی‌ها شعر حجم گفتند، اما کسی رویایی نشد. هر شاعر امضای خود را دارد و نفر دوم برای همیشه زیر سیطره زبانی شاعر اول می‌ماند.

بخشی از وصیت‌نامه بیژن نجدی در ابتدای کتاب یوزپلنگانی که با من دویدند چنین است:

و می‌بخشم به پرندگان

رنگ‌ها، کاشی‌ها، گنبدها

به یوزپلنگانی که با من دویده‌اند

غار و قندیل‌های آهک و تنهایی

و بوی باغچه را

به فصل‌هایی که می‌آیند

بعد از من.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار