کد خبر: 1204594
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۵
عامل جنایت در خیابان سپهسالار:
مأموران پلیس در تحقیقات میدانی دریافتند پسر زخمی ۲۷ ساله به نام شهرام از کارگران آن خیابان است که با چرخ دستی‌اش باربری می‌کرده و در درگیری با دو پسر جوان از ناحیه قفسه سینه زخمی شده و هنگام انتقال به بیمارستان بر اثر خونریزی شدید فوت کرده است
آرمین بینا

پسر جوانی که متهم است در درگیری در خیابان سپهسالار تهران مرتکب قتل شده در بازجویی‌ها مدعی شد درگیری خونین به خاطر نگاه چپ مقتول به زن مورد علاقه‌اش رخ داده است.
شامگاه سه‌شنبه ۲۱ آذر‌ماه، رهگذرانی در خیابان سپهسالار حوالی میدان بهارستان متوجه درگیری سه پسر جوان شدند. دو پسر جوان همراه زن و دختری کنار خیابان با پسر جوانی درگیر شده بودند که ناگهان یکی از آن‌ها با چاقو ضربه‌ای به پسر جوان زد و به سرعت از محل فرار کرد. کاسبان و رهگذران با دیدن این صحنه خونین، موضوع را به پلیس خبر دادند و لحظاتی بعد هم تیمی از مأموران پلیس در محل حاضر شدند.
قتل باربر
مأموران پلیس در تحقیقات میدانی دریافتند پسر زخمی ۲۷ ساله به نام شهرام از کارگران آن خیابان است که با چرخ دستی‌اش باربری می‌کرده و در درگیری با دو پسر جوان از ناحیه قفسه سینه زخمی شده و هنگام انتقال به بیمارستان بر اثر خونریزی شدید فوت کرده است. همچنین مشخص شد یکی از عاملان درگیری و زن و دختر همراهش که مادر و دختر هستند در یکی از کارگاه‌های تولید کفش کار می‌کنند که دقایقی قبل همراه قاتل از کارگاه کفاشی بیرون می‌آیند و داخل خیابان این درگیری مرگبار را رقم می‌زنند. با اعلام خبر قتل پسر جوان، قاضی محمدمهدی براعه، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل تحقیقات خود را آغاز کردند. مأموران در گام نخست، مادر ۳۵ ساله و دختر ۱۵ ساله‌اش را به نام فتانه و نوشین و کارگر کفاشی را به نام کامران بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.
بازداشت قاتل
کامران در بازجویی‌ها قاتل را یکی از دوستانش به نام بهمن معرفی کرد و گفت: «بهمن با فتانه دوست بود و من هم با دخترش نوشین دوست بودم. ساعتی قبل فتانه همراه دخترش برای گرفتن حقوقش به کارگاه کفاشی آمد و مشروب خورد که بهمن به او اعتراض کرد. ما از کارگاه بیرون رفتیم که با پسر جوان درگیر شدیم و بهمن هم با چاقو او را زد.» با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران شامگاه جمعه بهمن را در یک قرار صوری بازداشت کردند. متهم در بازجویی‌ها با اظهار پشیمانی به قتل اعتراف کرد و در ادامه همراه متهمان دیگر برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
اولین و بزرگ‌ترین جرم
۲۸ سال سن دارد و به گفته خودش تا الان به کلانتری هم نرفته است، اما یک اتفاق و یک لحظه عصبانیت باعث شده اولین جرمش سنگین‌ترین و بزرگ‌ترین جرم زندگی‌اش، یعنی قتل باشد.

بهمن چه شد که آن روز دست به چاقو بردی و مرتکب قتل شدی؟
من هرگز فکر نمی‌کردم پسر جوان با یک ضربه چاقو فوت کند. می‌خواستم او را بترسانم و زخمی‌اش کنم، اما به قتل رسید و الان هم خیلی پشیمان هستم. آن روز از دست زن مورد علاقه‌ام که مشروب خورده بود عصبانی بودم و حال خوبی نداشتم. ما با هم مشاجره می‌کردیم که پسر جوان به ما نگاه چپ کرد و درگیری ما شروع شد.

یعنی نگاه چپ، تاوانش چاقو است؟
نه، گفتم که قصد قتل نداشتم. آن شب ما چهار نفری از کارگاه بیرون آمدیم و داخل خیابان بودیم که پسر جوان به فتانه و نوشین نگاه کرد. کامران به او اعتراض کرد و پسر جوان گفت اینجا پاتوق من است، در واقع او در آن محل با چرخ‌دستی‌اش باربری می‌کرد و آنجا را پاتوق خودش می‌دانست. کامران و فتانه هم مشروب خورده بودند و حال خوبی نداشتند که کامران با پسر جوان مشاجره لفظی کرد، به‌طوری‌که درگیری آن‌ها بالا گرفت و او سیلی به صورت کامران زد و من هم به هواخواهی از دوستم وارد درگیری شدم و با چاقویی که همراه داشتم، ضربه‌ای به پسر جوان زدم. من چاقو را بی‌هوا پرت کردم، اما ضربه به قفسه سینه او برخورد کرد و به قتل رسید.

چرا با خودت چاقو همراه داشتی؟
من حراست یکی از پاساژ‌های غرب تهران هستم و معمولاً برای دفاع از خودم همیشه چاقو دارم. از طرفی مدتی قبل از سوی سارقان خفت شدم و تصمیم گرفتم با خودم چاقو حمل کنم.

شما در محل حادثه کار نمی‌کردی؟
نه، محل کارم در یکی از خیابان‌های غربی تهران است.

چه شد که آن شب به خیابان سپهسالار رفتی؟
من همیشه پس از پایان کارم عصر‌ها به خیابان سپهسالار پیش دوستم کامران می‌روم. آن روز هم فتانه زن مورد علاقه‌ام همراه دخترش در کارگاه بودند که به آنجا رفتم و وقتی دیدم او مشروب خورده، عصبانی شدم و با هم مشاجره می‌کردیم که این اتفاق افتاد.

چطور با فتانه آشنا شدی؟
در یک میهمانی شبانه در کرج با او آشنا شدم. مدتی قبل در میهمانی که در شهر کرج دعوت بودم، فتانه هم همراه دخترش در آنجا دعوت بود. من با فتانه رابطه دوستانه برقرار کردم و بعد هم فهمیدم دخترش هم با کامران دوست است، به همین دلیل همیشه پس از پایان کارم به محل کار کامران و فتانه می‌رفتم.

پس از قتل کجا فرار کردی؟
فکر نمی‌کردم که پسر جوان به قتل رسیده باشد، اما از ترس به خانه یکی از دوستانم رفتم و در آنجا پنهان شدم تا اینکه در یک قرار صوری دستگیر شدم.

چه قراری؟
فتانه با من تماس گرفت و گفت بازداشت شده است. او به من گفت طلاهایش را به دخترش داده تا به من برساند و من آن‌ها را بفروشم و برای آزادی او هزینه کنم. من با دخترش در پارک‌شهر قرار گذاشتم، اما به جای نوشین مأموران پلیس سر قرار آمدند و مرا دستگیر کردند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار