لذا ما در اقتصاد بايد براي حماسهسازي، مديريتي از جنس دوران جنگ و غيرت و همتي از جنس بچههاي جبهه را به منصه ظهور برسانيم كه هدف اين حماسه ميتواند حركت و رسيدن به اقتصاد بدون نفت باشد؛ هدفي كه به گفته نايبرئيس اول كميسيون كشاورزي دست يافتني است به شرط آن كه با نگاهي استراتژيك سه گام مهم و الزامي را در آن برداريم.
دكتر محمد اسماعيلنيا نماينده مردم كاشمر، بردسكن و خليلآباد در گفت و گو با خبر نگار «جوان» در گفتوگويي ضمن آسيبشناسي وضعيت موجود، با اشاره به مزيتهاي نسبي در اقتصاد به ارائه راهكار رسيدن اقتصاد بدون نفت به عنوان مهمترين جلوه حماسه اقتصادي پرداخته كه ميخوانيم:
الزامات حماسه اقتصادي و جدايي نفت از اقتصاد چيست؟
نخستين گام، تغيير و اصلاح باور و ديدگاههاست. برخي نگاهشان اين است كه مگر ميشود اقتصاد را از سياهيهاي نفت نجات داد؟ اما برخي نگاهشان اين است كه سنگفرش خيابانها از طلا است و از روزنامهفروشي به كارخانه خودروسازي دوو ميرسند.
لذا بايد اين نگاه در كشورمان اصلاح شود. به تعبير ديگر باور به قابليتها بايد در جامعه نهادينه شود كه مهمترين و كليديترين قابليت در كشور صرف نظر از منابع زيرزميني و معادن و زمينهاي حاصلخيز و... نيروي انساني است.
بنابراين دومين گام استفاده از نيروي انساني در جايگاه مناسب است. ايران با تمدن و عقبه تاريخي همواره محل پرورش نخبگان بوده است از خواجه نصير طوسي، مولوي، ابنخلدون، ابن سينا، حافظ، خيام تا نخبگان هستهاي، پزشكان حاذق و نانو تكنولوژي كه در زمان حاضر فعال هستند. چيزي كه علاوه بر تمدن ايران با بيش از ۸ هزار سال سابقه، مذهب ما نيز بر آن تأكيد بسيار داشته و دارد. يعني فرهنگ نخبهپروري و آموزش. يعني علوم پايه از رياضيات ونجوم تا پزشكي و كشاورزي كه غربيان به ثمن بخس آنها را بر اساس دانش بومي و كتب ايراني – اسلامي از خواجه نصير و ابن سينا و. . . به دست آوردهاند و از اين قابليتها ساير ملل و كشورها بهتر و بيشتر استفاده ميكنند.
مثال ديگري بزنم. تحقيقاتي كه ما انجام دادهايم نشان ميدهد سيستمهاي كشاورزي كه در حوالي زاگرس و البرز در فلات مركزي اجرا ميشده و در حال اجرا است توسط سياحان و ساير عناصر انگليسي جمعآوري شده و هم اكنون در دانشگاههاي آنها و براي دانشجويان جهان سوم و دانشجويان ما تدريس ميشود. اين سيستمها تلفيقي است از جنگل و كشاورزي – جنگل و مرتع و دامپروري و...
اينها افتخارات گذشته است. چرا چنين مواردي در شرايط حاضر كمتر به چشم ميخورد؟
ببينيد ! من با شما موافق نيستم. ما دانش بومي داشتهايم، ضريب هوشي بالايي داشته و داريم و شخصيت و غيرتي كه داشتهايم در برخي برهههاي زماني بيشتر نمود داشته است. به عنوان مثال در زمان جنگ شاهد حضور هوشمندانه، مدبرانه، همهجانبه و فراگير بوديم و در شرايطي كه همه دنيا عليه ما برخاستند و با حمايتهاي همهجانبهشان به دنبال شكست غرور ملت ما بودند، مردم اين كشور با ايمان و غيرت خود در مقابل آنها ايستادند.
حالا نيز اگر ميخواهيم در اقتصاد حماسهاي بيافرينيم و اقتصاد را از نفت نجات دهيم بايد مديريتي از جنس دوران جنگ و غيرت و همتي از جنس بچههاي جبهه را به منصه ظهور برسانيم، چراكه حماسه يعني شجاعت، يعني دليري و نترسيدن از مشكل و حمله و مواجه شدن منطقي و پيروزمندانه با آن.
اگر اين نوع نگاه در دوران جنگ نبود هيچ گاه حماسهاي رخ نميداد و پيروزي ميسر نميشد. اگر در كربلاي ۵ قرار بود كه بچهها فكر كنند: «واي ! اين همه مين و موانع است و چه كسي ميخواهد از اين موانع عبور كند»، هيچ گاه نميتوانستيم از حور العظيم از الوند يا خيبر عبور كنيم اما بچههاي تيم مهندسي پلهايي ساختند كه هم اكنون نيز در دانشگاهها درحال مطالعه است و هر روز كه با جنگندههاي دشمن خراب ميشد به سرعت راه عبور را بازسازي ميكردند. ما چنين روحيهاي و چنين افرادي را در عرصه اقتصاد ميخواهيم كه بتواند هر لحظه با تحريمها چنين كند و حق و جايگاه شايسته ملت ايران – اسلامي را در حوزه اقتصاد جهاني احيا كند .
نكته مهم ديگر در جدايي نفت از اقتصاد و ساختن حماسه اقتصادي شناخت قابليتها و مزيتهاي نسبي است.
توجه به موقعيت ايران كه از يك سو موقعيت ژئوپلتيكي ايران در منطقه و در اختيار داشتن منطقه خليج فارس و تنگه هرمز و همجواري با كشورهاي مستعد است و از سوي ديگر موقعيت اكولوژيكي ايران را داراي مزيتهاي نسبي منحصر به فرد كرده است. شما كمتر كشوري را پيدا ميكنيد كه اختلاف ۵۰درجهاي دما را دارا باشد و قابليت چهار فصل داشته باشد. در اين باره هم ميتواند در جذب اكوتوريسم و توريسم تاريخي موفق باشد و هم محصولات چهار فصل سال را توليد كند. به عبارت ديگر شرايط آب و هوايي و حتي خاك كشور مزيتهاي نسبي زيادي را براي اقتصاد كشور ما ايجاد كرده به نحوي كه با توجه به شرايط آب و هوايي بسياري از محصولات توليد شده در ايران مانند زعفران، انار، سيب، خربزه، پسته، بادام و... طعمهاي خاص و منحصر به فردي را دارد كه در هيچ جاي ديگر دنيا وجود ندارد يا باد و تابش خورشيد ميتواند انرژي زيادي را براي ما تأمين كند كه تاكنون كمتر به آن توجه داشتهايم.
پس چرا در چنين شرايطي ما بيشتر تمركزهاي علميمان روي نانو تكنولوژي و علوم جديد است؟ چرا به اين مزيتها توجه نميشود؟
توجه به مزيتهاي نسبي در يك حوزه به منزله نفي فعاليت در حوزه ديگر و بيتوجهي به ساير مزيتهاي نسبي نيست. اتفاقاً توجه به نانو تكنولوژي به دو دليل بسيار حائز اهميت است. از يكسو بازده سرمايهگذاري در اين علوم جديد بسيار زياد و كاربردي است و از سوي ديگر نيروي انساني كافي در اين حوزه داريم كه خود به عنوان مزيت نسبي به شمار ميرود.
هم اكنون بسياري از موفقيتها و ركوردها در علوم پايه توسط ايرانيان كسب ميشود. با اين حال كساني كه در علوم پايهاي مانند رياضي، فيزيك و شيمي حائز كسب رتبههاي خوب شدهاند، مظلوم واقع ميشوند. حال آن كه انقلاب علمي و رسيدن به جايگاه چشم انداز ۱۴۰۴ در حوزه علمي و حتي اقتصاد علم محور توسط اين گروه سريعتر به ثمر ميرسد.
خلاصه آن كه به جوانان بها بدهيم و مديريت به سويي برود آنها را در نقشپذيري در جاي درست خود كمك كرده و با آنها صادق باشد زيرا به فرمايش مقام معظم رهبري، جوان يعني راه حل .
اما تمام مواردي كه گفتيد همه مهيا است پس چرا آن اتفاق ميمون و مبارك نميافتد؟
سومين نكته تحقق حماسه اقتصاد و جدايي نفت از اقتصاد پاسخ به همين سؤال است و آن مديريت شايسته است، مديريتي كه رانت و لابيگري در آن نباشد و افراد به صرف خوب بودن مدير نشده باشند، يعني همان طور كه يك مهندس برق با اخلاق مجاز به جراحي مغز نيست، يك زمينشناس نيز نميتواند مديريت تخصصي را اجرا كند.