حرف از بازي ايران – استراليا كه به ميان ميآيد ناخودآگاه ياد گل خداداد عزيزي، فريادهاي جواد خياباني و شادي ميليونهاي ايراني ميافتيم. اين در حالي است كه بازيكنان زيادي در اين پيروزي ارزشمند و حماسي سهيم بودند. سيدابراهيم تهامي، مهاجم فراموششده كشورمان از جمله اين بازيكنان است. مليپوش پيشين تيم ملي در دهه 70 با بازيهاي زيباي خود ستاره فوتبال خوزستان به شمار ميرفت. در جدال نفسگير ايران در ملبورن نيز به عنوان بازيكن تعويضي به زمين آمد. در همان چند دقيقهاي كه بازي كرد كريم باقري و خداداد كار را به تساوي دو بر دو كشاندند. وقت تلف كردنهايش هنگام تعويض را هنوز خيليها به خاطر دارند. اما تهامي اين روزها خانهنشيني را تحمل ميكند؛ ابراهيم تهامي از كملطفي اهالي فوتبال گلهمند است. سالگرد صعود تاريخي تيم ملي فوتبال به جامجهاني 98 فرانسه بهانهاي شد تا حالي از او بپرسيم.
هميشه سالگرد حماسه ملبورن كه ميشود همه ياد مليپوشاني ميافتند كه در آن بازي خاطرهساز به ميدان رفتند. آقاي تهامي، جمله معروفي كه به همتيميهايتان گفتهايد را هنوز به خاطر داريد؟
بازي خيلي سختي بود و شرايط هر لحظه دشوارتر هم ميشد. هيچ كدام از بچهها فكرش را نميكردند به يكباره چنين نتيجهاي رقم بخورد. وقتي اسامي بازيكنان فيكس اعلام شد به شوخي به آقاي ميناوند و استيلي گفتم «شماها كه به زمين ميرويد نميتوانيد كاري انجام دهيد ولي من كه به زمين بيايم به جامجهاني صعود ميكنيم.» خوشبختانه پيشبيني من درست از آب درآمد و بعد از بازي حميدآقا با من روبوسي كرد و گفت: «قربون جدت بشوم.»
داستان وقت تلف كردنتان هنگام تعويض از جمله نكات جالب توجهي بود كه هنوز هم در موردش صحبت ميشود. چطور شد كه تصميم به وقت تلف كردن گرفتيد؟
از اول كه چنين قصدي نداشتم ولي هنگام تعويض استيلي آمد و به من گفت: «بند كفشت را باز كن و دوباره ببند. وقت تلف كن و مهم نيست كه كارت زرد بگيري.» همين شد كه من اين كار را كردم ولي علي دايي آمد و به من گفت «زود برو بيرون تا كارت قرمز نگرفتي.» كارت زرد كه گرفتم ولي در آن شرايط هيچ بعيد نبود كه داور لج كند و اخراجم كند.
از مربيگري آقاي ويرا بگوييد. درست است كه او به بازيكنان گفته هر كاري ميخواهيد در زمين انجام دهيد؟
اول بازي كه چنين چيزي نگفت. در بين دو نيمه شرايط واقعاً سخت شده بود. آقاي ويرا به بازيكنان گفت كه از اين به بعد كاري از دست او برنميآيد و توانايي ما به حدي است كه ميتوانيم در ملبورن دست به كار بزرگي بزنيم. ويرا حتي نگفت چشم مردم ايران به اين بازي است بلكه گفت چشم همه آسيا به اين بازي است. آقاي ويرا بنده خدا اين حرف را از روي صداقت گفت كه اتفاقاً تأثير رواني خوبي روي تيم گذاشت. تمام مليپوشان هم اين مسئله را قبول داشتند و ميدانستيم كه مربي وظيفهاش را انجام داده و حالا نوبت خودمان است كه كاري انجام دهيم. انصافاً همه بازيكنان با آن همه وقت اضافهاي كه داور گرفت تا آخرين لحظه دويدند و به لطف خدا به جامجهاني صعود كرديم.
چطور شد كه شما در تركيب تيم ملي در جامجهاني حضور نداشتيد؟
اتفاقاً تا آخرين روزها در تمرينات حاضر بودم. آخرين اردويمان پيش از اعزام بازيهاي چهارجانبه هنگكنگ بود كه با حضور تيمهاي منتخب هنگكنگ، ايران، شيلي و نيجريه برگزار شد و ما هم سوم شديم. متأسفانه يك شب در هتل محل اقامتمان مشكلي پيش آمد كه آن را گردن من انداختند و من را از تركيب تيم خط زدند. آقاياني كه ادعا هم دارند يادشان رفته كه يك روز يقهشان را ميگيرند و بايد جواب حقي كه از من خوردند را پس دهند. خدا از حقالناس نميگذرد ولي خيليها اعتقادي به آخرت ندارند.
بعد از صحبتهاي شما در برنامه 90 دو سال پيش خيليها عليه شما موضع گرفتند و مصاحبه كردند.
بله، خيليها پشت سرم صفحه گذاشتند. در برنامه 90 هم اجازه ندادند من همه حرفهايم را بزنم. اگر خاطرتان باشد عادل فردوسيپور گفت كه شايد در آن مقطع بازيكناني بهتر از من بودند اما برنامه چند دقيقهاي به استراحت رفت و بعدش هم گفتند وقت نداريم. حتي اجازه ندادند من خداحافظي كنم.
والدير ويرا كه همين چند روز پيش به ايران سراغ شما را در فرودگاه گرفت. ميدانستيد كه قرار است سرمربي پيشين تيم ملي به كشورمان سفر كند؟
بله، خبر داشتم. متأسفانه نشد كه به تهران بيايم ولي بامداد همان روز كه به ايران آمدند با هم تلفني صحبت كرديم و مترجمش حرفهاي من را برايش ترجمه كرد. به او گفتم براي من فقط يك استاد نيست بلكه جاي پدرم است. متأسفانه او هم از جمله كساني بود كه در آن سال حقش را خوردند، درست مثل من. بعد از داريوش مصطفوي كساني سر كار آمدند كه پشت پردههاي زيادي داشتند.
فوتبال اين روزها با آن زمان چه تفاوتي دارد؟
خيلي فرق كرده. ليگمان مثلاً حرفهاي شده اما اثري از حرفهاي شدن در فوتبالمان نميبينيم. در اروپا وقتي حقوق بازيكن را نميدهند باشگاه را محروم ميكنند. اما در ايران انگار نه انگار. خود من 5، 6 سال است كه از تيم تربيت يزد شكايت كردم تا حق و حقوقم را بگيرم ولي به جايي نرسيدم. دو سال است از مس سرچشمه شكايت كردهام اما باز هم به نتيجه نرسيدهام. به هيچ وجه قبول نميكنم كه فوتبالمان حرفهاي شده. از طرفي آن زمان كه ما بازي ميكرديم لذت فوتبال را ميبرديم ولي بازيكنان امروزي لذت پول را ميبرند! زمان ما 110 هزار تماشاگر به ورزشگاه ميآمدند ولي حالا شده 10 هزار نفر. روزگاري فولاد اهواز يكي از پرتماشاگرترين تيمها بود اما الان خودم خجالت ميكشم از اين وضع. متأسفانه بعضيها وجدان كاري ندارند، حق بازيكنان و فوتبال را ميخورند و تماشاگر هم دلسرد ميشود.
در حال حاضر فعاليتي در فوتبال نداريد؟
نه خير، يك سال است كه چهار ديواري خانهام را نگاه ميكنم. قبلاً با آقاي مهابادي كار ميكردم ولي فعلاً كه پيشنهادي ندارم. مدرك A آسيا را هم دارم اما بيكارم. به جاي اينكه من به جوانان خوزستاني فوتبال ياد بدهم در خانه نشستهام. متأسفانه بد زمانهاي شده. حتي بهترين دوستهايم هم حالي از من نميپرسند. البته مشكلات زياد شده ولي توقعم اين بود كه بچههاي قديم هواي هم را بيشتر از اينها داشته باشند.
چطور شد كه مدت كوتاهي در استقلال تهران مانديد؟
من 13، 14 سال در اهواز توپ زدم و فقط يك فصل آن هم براي بازيهاي آسيايي به استقلال آمدم. خب آن زمان تعصبات بيشتر بود و به اين راحتيها نميتوانستيم از تيممان جدا شويم. آن موقع خيلي از تيمهاي مهم از جمله استقلال تهران، پرسپوليس، برق و ذوبآهن من را ميخواستند كه نرفتم ولي حالا ميفهمم كه چه اشتباهي كردم.
چرا به اين راحتي فراموش شديد؟
براي پيراهن تيمم همه كاري كردم. متأسفانه اولين سالي كه شفيعزادهها آمدند تماشاگران را خريدند. اين مسئله را بارها به آنها گفتهام. براي تيم پيشكسوتان استقلال اهواز هم بازي ميكنم و به پيشكسوتانشان هم گفتم كه خودشان را به پول فروختند.
حرف پاياني؟
تنها بازيكني هستم كه 10 سال به تيم ملي دعوت شدم اما فقط در دو بازي ملي فيكس بودم؛ يكي بازي ايران – كرواسي و يكي هم بازي ايران – قطر در مقدماتي جامجهاني كه هر دوبار هم علي پروين سرمربي تيم ملي بود. نزديك به 16 سال براي فوتبال خوزستان زحمت كشيدم اما حالا شغلي ندارم و كرايه خانه ميدهم. يك نفر زنگ نميزند حالم را بپرسد. زماني كه رفتيم جامجهاني در رسانه ملي گفتند به بازيكنان خانه، سكه، قالي و... ميدهيم ولي من كه چيزي نديدم.