نویسنده: دنيا حيدري
قبول واقعيت، گاه باورش سخت است. شايد چون هميشه انتظارات با واقعيت مطابقت ندارد. اين را در مسائل مختلف ميتوان ديد. مواردي چون فساد در فوتبال. فسادي كه شايد در وهله اول همه را به ياد دلالهاي چربزباني بيندازد كه چشم به بيتالمال دوختهاند و براي دست درازي هر چه بيشتر به آن از هيچ ترفندي كوتاهي نميكنند، اما واقعيت آن است كه فساد فوتبال، تنها در شارلاتان بازيهاي مشتي دلال سودجو خلاصه نميشود و ابعادي گستردهتر دارد و گاه حتي به شكلي كاملاً اتوكشيده و با ظاهري متشخص، اما فكري فاسد وارد ميدان ميشود، اما به همان راهي ميرود كه دلالهاي معلومالحال ميروند.
كوتاه كردن دست دلالها از فوتبال كار سختي نيست اگر يك عزم جزم و ارادهاي خدشهناپذير در ميان باشد. اما پرونده دلالها كه ورق ميخورد، شاهد عدهاي هستيم كه شباهت در ظاهر به دلال جماعت ندارند. نفراتي كه گاه بر كرسي مديريت تيمها و باشگاهها جلوس ميكنند و عنوانهايي پرطمطراق دارند، اما راهي كه ميروند، درست به مانند راهي كه دلالها در پيش گرفتهاند جز در راستاي منافع شخصي نيست و انتهايي جز تركستان ندارد. واقعيت تلخي كه سياوش اكبرپور، اينگونه از آن پردهبرداري ميكند: «مديران، عامل فساد در فوتبال هستند. مديراني كه به دنبال والدين پولدار هستند.» جمله كوتاهي كه نشان ميدهد فساد فوتبال تنها به دست دلالها نيست كه پايهريزي ميشود و گاه داستاني پيچيدهتر دارد.
جمع هم اگر نبنديم، باز به جرئت ميتوان گفت مديران طي سالهاي اخير به بازوي اصلي فساد در فوتبال تبديل شدهاند. بازوي تعيينكنندهاي كه گاه مستقيم و خواسته و گاه غيرمستقيم و ناخواسته اين ناهنجاري مخرب را در فوتبال تقويت كرده است. مديراني كه در سالهاي اخير با بستن قراردادهايي نظير تركمنچاي كمر فوتبال را شكسته و حالا با گام برداشتن در راهي به مراتب بدتر، تيشه دست گرفته و ريشه اين ورزش پرطرفدار را نشانه رفتهاند. راهي كه ادامه آن سدي قطور ميسازد برابر استعدادهاي نابي كه فرصت عرضاندام از آنها گرفته ميشود.
تيمهاي پايه، براي باشگاهها دردسرساز هستند. اين يكي ديگر از آن جملات و نقل قولهاي تأملبرانگيزي است كه نشان از واقعيتي تلخ در فوتبال ايران دارد. واقعيتي كه از زبان دستاندركاران اين رشته به زبان ميآيد و نشان از نياز توجه به اوضاع دارد. توجه به آنچه كه اين روزها بيپروا فوتبال را به بنگاهي صرفاً اقتصادي براي عدهاي سودجو تبديل كرده است؛ عدهاي كه به گفته شاهدان عيني و آنها كه دستي بر آتش دارند، دريافت وجه نقد از متمولان را به تلاش براي يافتن استعدادهاي نابي كه ميتواند آينده فوتبال ايران را بسازد، ترجيح ميدهند. مسئلهاي كه نتيجه مستقيم عدم نظارت و توجه مسئولان امر به آن چيزي است كه امروز در فوتبال رخ ميدهد و صداي بسياري از اهل فن اين رشته را درآورده است.
اينكه عدهاي به واسطه درآمدهاي كلان و جيبهاي پرپول بخواهند فرزندان خود را در پي يك ديدار دوستانه با مديران باشگاهها در تيمهاي پايه جاي دهند، شايد به خودي خود خيلي مهم به نظر نيايد، اما نه وقتي كه اين مسئله چنان باب شود كه چشم مديران و مسئولان جز والدين پولدار و فرزندان خوششانس آنها را نبيند و با اين نگاه غيرمنصفانه، راه استعدادهاي ناب فوتبال را براي رسيدن به حقشان سد كند. آن هم در حالي كه استعداديابي، آينده فوتبال ايران را رقم ميزند و نميتوان با هيچ بهانهاي اهميت آن را منكر شد. مسئلهاي كه بيتوجهي به آن ميتواند عواقبي جبرانناپذير در پي داشته باشد. مقابله با اين مشكل نيز مثل بسياري مشكلهاي ديگر كار سختي نيست اگر خيلي زود مقابل آن قدعلم كرد و اجازه نداد پروندهاش به مانند پروندهاي كه اين روزها در ساختمان خيابان بهارستان و خانه ملت خاك ميخورد قطورتر از آن شود كه كسي اميدي به مختومه شدن واقعياش داشته باشد. مقابله با اين مسئله كه حالا صداي مربيان بسياري را در آورده و استعدادهاي فوتبال را تهديد ميكند، تنها اندكي نظارت بر كار مديران را ميطلبد. نظارتي كه اگر باشد، گره مشكلات زيادي حل ميشود. مشكلاتي كه سالهاست فوتبال ايران را با معضلي جدي مواجه كرده و هر روز نيز بيش از قبل آن را در منجلاب فرو ميبرد، اما آيا ارادهاي براي اين مقابله وجود دارد؟