اشرافیگری برخی مسئولان و پدیده آقازادگی هر روز ابعاد تازهتری پیدا میکند؛ یک روز اسناد زمینخواری و معاوضههای غیرقانونی برخی چهرهها و وابستگانشان آشکار میشود و روز دیگر اخبار مرتبط با به دنیا آمدن نوه، نتیجههای برخی چهرهها در مجهزترین بیمارستانهای کشورهایی که ملاک تابعیتشان خاک است به گوش میرسد و حضور مدیران دو یا چند تابعیتی تازهای را برای دهههای آینده کشور نوید میدهد! اخباری که موجب بروز نارضایتیهای مردمی از شکافهای اجتماعی موجود در جامعه و پدیداری پدیده آقازادگی شده است. در این میان بهترین راهکار برای انحراف افکار عمومی از آنچه از سوی برخی مسئولان و فرزندانشان در جریان است همسو شدن با جریانهایی است که بارها سناریوهایی را برای ایجاد نافرمانی مدنی و بر هم زدن ثبات سیاسی کشورمان طراحی و اجرا کردهاند و سند دریافتیهای نجومیشان در فضای مجازی دست به دست میچرخد. در این میان برخی آقازادهها هم بدشان نمیآید با اپوزیسیون خارجنشین همسو شوند تا مردم را به جریانهای کمجانی همچون کشف حجاب هیجانی چند دختر جوان در گوشهای از خیابان سرگرم کنند تا مبادا افشای اسناد فسادها و اشرافیگریهایشان کاسه صبر مردم را لبریز نماید، غافل از اینکه حتی «دختران خیابان انقلاب» به جز آنهایی که مستخدمان جریانهای ضدانقلاب و دشمنان هستند نمادی است از نسلی که مشکلش حجاب نیست بلکه به دنبال راهی برای اعتراض به نابرابریهاست حتی اگر راه را اشتباه رفته باشند!
به ثمر ننشستن جریانهایی همچون آزادیهای یواشکی، چهارشنبههای سفید یا حتی همین دختران خیابان انقلاب مهمترین نشانهای است که حجاب در ایران نه یک اجبار که انتخاب قاطبه بانوان ایرانی است و یک هنجار اجتماعی تلقی میشود که تخطی از آن از سوی عموم جامعه پذیرفته نمیشود.
حجاب یک نماد است همانگونه که بدحجابی نماد است و گویای تفکری است که در پس این پوشش یا رفتار قرار میگیرد. درست بر همین اساس است که در بسیاری از کشورهای اروپایی قانون منع حجاب وجود دارد. به عبارت دقیقتر قانون منع حجاب ناظر به پوشش افراد نیست بلکه ناظر به تفکری است که در ورای این پوشش وجود دارد و میتواند به نوعی تبلیغ برای ترویج اسلام به شمار آید. «تیلو سارازین» سیاستمدار حزب سوسیال دموکرات آلمان سال ۲۰۰۷ همزمان با ممنوعیت حجاب در مدارس و دانشگاههای این کشور در این خصوص گفت: «من گذاشتن روسری را در مراکز آموزشی قدغن اعلام میکنم. حجاب نمادی برای مذهب نیست، بلکه یک موضوع سیاسی است.»
برداشتن حجاب هم بیشتر از آنکه بحث انتخاب باشد یک نماد سیاسی است. بهخصوص اینکه زنان ایرانی به قدمت تاریخ ایرانزمین حجاب را به عنوان یک انتخاب آگاهانه برگزیده بودند و این انتخاب با ورود اسلام به ایران جدیتر از قبل مطرح شد به گونهای که زنان ایران حتی تحت شکنجه رضاخان برای اجبار به کشف حجاب تا پای جان مقاومت کردند.
پس از پیروزی انقلاب هم موضوع قانون حجاب تا مدتها محل بحث و مناقشه بود. در سال۵۷ تا ۶۳ حجاب نه تنها با نگاه دینی که با نگاه انقلابی حتی برای مارکسیستها نیز یک ارزش و نماد مبارزه با امپریالیسم محسوب میشد و همین موقعیت بود که زنان بیحجاب را در اقلیت عددی و فکری قرار میداد. فرهنگ برهنگی نمادی از رژیمی بود که مردم برای برانداختن آن انقلاب کرده بودند و همین مسئله هم موجب شد تا همه زنان با رغبت، حجاب اسلامی را بپذیرند. در نهایت سال ۶۲ بود که موضوع حجاب در کشور به قانون تبدیل شد.
چالشهای دختران و زنان در جامعه امروز چیست؟ زنان سرپرست خانواری که به گفته انوشیروان محسنی بندپی آمارشان ۵۵ درصد رشد داشته است و ۸۲ درصدشان هیچ شغل و مهارتی ندارند. دختران جوانی که با وجود تحصیلات شغلی پیدا نمیکنند و خیلی وقتها ناگزیرند با وجود تحصیلات بالا به کارهای سطح پایین با دستمزدهای پایین روی بیاورند؛ چالشهای بازار کار و فضای ناامنی که کارفرمایان با جستوجو برای منشی یا کارمندی با ظاهر آراسته برای آنها بهوجود میآورند. بحران ازدواج برای چند میلیون دختر جوان و زنان مطلقهای که نیمی از آنها تنها یک تا پنج سال تجربه زندگی مشترک را دارند و در اوج جوانی مهر مطلقه بر شناسنامههایشان نشسته است. زنانی که برخی از آنها برای تأمین زندگیشان ناگزیرند به پدیدههایی همچون رحم اجارهای یا تخمکفروشی روی بیاورند. در برابر این، اما برخی آقازادهها با تمام امکاناتی که در کشور دارند به کانادا و امریکا یا انگلیس میروند تا تابعیت دوگانه بگیرند و بسیاری از مسئولان برای انحراف اذهان عمومی از چنین چالشهایی مطالبهسازی میکنند. بدحجابی برای برخی یک نماد است، نمادی که نمود چالشهای موجود در متن جامعه است، اما در هر حال بیراهه است نه راه!