جوان آنلاين: دموکراسی غربی همواره در همه کشورها طرفدارانی دارد که برای پیادهسازی آن تلاش میکنند. دنبالکنندگان این شیوههای مدیریت جامعه همواره خود ظرفیتی برای دشمن هستند که برای اهداف و فعالیتهای به ظاهر مدنی اقدام به شبکهسازی و ایجاد ساختارهای مردمی و مدنی کرده و همین ساختارها در نهایت تبدیل به ابزار دست دشمن برای پیادهسازی اهدافش میشود. استفاده از این شیوه توسط آمریکاییها در کشورمان ایران فراوانی بالایی دارد. بسیاری از موسسات مختلف و متعدد حقوقبشری، محیطزیستی، مدافع حقوق زنان، کودکان و... در همین پازل راهاندازی شده و فعالیت میکنند. «نفیض مصدق احمد» بنیانگذار و سردبیر پایگاه اینترنتی «اینسرج اینتلیجنس» در گزارشی مفصل تحت عنوان «وزارت خارجه آمریکا برای سوءاستفاده از شورش در ایران هزینه کرد» در این پایگاه به این موضوع پرداخته است. وی که به عنوان یک خبرنگار تحقیقی برجسته در عرصه بینالملل شناخته میشود، در گزارش خود با استناد به «گزارشهای موقوفه ملی دموکراسی» در تشریح پروژههای براندازی این سازمان در ایران از ارتباط با گروههای مختلف ایرانی و نهادهای درگیر در صحنه خبر میدهد.
وی در گزارش خود اهداف آمریکاییها را در اجرای چنین پروژههایی به ترتیب موارد ذیل معرفی میکند:
۱- تعامل با روشنفکران ایرانی در بررسی عمومی چشماندازهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در یک ایران دموکراتیک
۲- استفاده از ابزارهای حقوق بشری برای افزایش دسترسی ارتباطی و اطلاعاتی به اکتیویستهای ایرانی
۳- توسعه و تقویت شبکهای از حقوقدانان دموکراسیخواه در ایران
۴- تحریک شهروندان برای فشار آوردن بر حکومت به بهانه شفافیت و مسؤولیتپذیری بیشتر
۵- ایجاد ظرفیت در شهروندان ایرانی برای تحقق روند سیاسی نظارت عمومی بر عملکرد حکومت در سطح جامعه از طریق یک برنامه آموزشی متمرکز
این کارشناس انگلیسی معتقد است طراحان آمریکایی پروژه براندازی از مشکلات واقعی جامعه ایران برای تضعیف مشروعیت حکومت ایران استفاده میکنند که نمونه آن سوءاستفاده از بحران کمآبی است. به عنوان نمونه در مساله کمآبی بررسی رفتار رسانههای ضد انقلاب ماهوارهای که از آمریکا و انگلیس تغذیه میشوند نشان میدهد همه این رسانهها بخشی ثابت برای خبررسانی درباره کمآبی در خود تعبیه کردهاند و ۲ خط اصلی برجسته کردن بحران و همچنین القای ارتباطی قوی میان مساله کمآبی با مساله ضعف مدیریت در نظام جمهوری اسلامی ایران را پیوسته دنبال میکنند.
نفیض مصدق احمد نیز توضیح میدهد که همواره یک الگوی ثابت در تمام پروژههای ترویج دموکراسی وزارت خارجه آمریکا در ایران وجود دارد و در این پروژهها نظیر بحران آب، مسائل واقعی هدف قرار میگیرد و از این مسائل که شهروندان ایرانی با آن درگیر هستند برای تضعیف نظام ایران بهرهبرداری میشود. به عنوان نمونه در این باره آمریکاییها پروژهای را برای بسیج مشارکت عمومی در طرحهایی برای پایان دادن به سوءمدیریت گسترده منابع آب توسط مقامات محلی و ملی در ایران آغاز کردند. در تلاشهای انجام شده در این پروژهها همچنین سعی میشود موضوع برای بحث در حوزه سیاسی عمومی نیز مطرح شود. نفیض احمد در بخشی از گزارش خود با اشاره به اسنادی که «کنت کتزمن» تحلیلگر برجسته سابق سیا در امور ایران، عراق و کشورهای خلیجفارس، آنها را برای کنگره تدوین کرده است، مینویسد: «یکی از اسناد کنگره به قلم کتزمن، در نوامبر سال ۲۰۱۷، اشاره میکند عوامل داخلی در ایران میتوانند موجب شوند سیاست خارجی این کشور تغییر کند. طبق گزارش کتزمن در میان این عوامل یک شورش در ایران یا رویداد دیگری که حکومت را تغییر دهد میتواند تغییرات را در سیاستهای ایران تسریع کند که البته ممکن است به سود یا ضرر منافع آمریکا باشد». صحبت از عوامل تغییردهنده و مثالهایی همچون شورش یا اتفاقی که منجر به تغییر حکومت شود، زمانی مطرح میشود که همچنان در سال ۲۰۱۷ علاقه آمریکا برای استفاده از راهحلهای غیردموکراتیک از بین نرفته و گوشه چشمی به آن وجود دارد. به عنوان مثال صدای آمریکا و رادیو فردا که بودجه خود را مستقیم از دولت و کنگره دریافت میکنند پیام رضا پهلوی را برای مخاطبان فارسیزبان داخل و خارج ایران پخش کردند که در آن از نظریه صلحآمیز تغییر حکومت صحبت کرده بود و اعتراض و نافرمانی مدنی را به عنوان راهکار تغییر صلحآمیز ارائه داده بود. از نکات جالب مورد اشاره در گزارش نفیض احمد این است که وی عنوان میکند در چنین برنامههایی که از شبکههای مورد حمایت آمریکا پخش میشود، هیچگاه از سرکوبگری و بیعدالتی دوران رژیم پهلوی صحبتی به میان آورده نمیشود و حتی آن دوران را به شکل شگفتانگیزی خوب ترسیم میکنند! این در حالی است که بسیاری از مخاطبان این رسانهها رژیم گذشته و مشکلاتش را به چشم دیدهاند. این برنامهسازیها خود بخشی از پروژه تبلیغی آمریکا برای ایجاد یک حرکت اعتراضی در قالب ساختارهای مدنی را تشکیل میدهد که گاهی با هدف مبارزه با کمآبی، خشکسالی، احیای فلان دریاچه، نجات یک گونه جانوری و... انجام میشوند. برخی از این مؤسسات مدنی به بهانه دریافت اطلاعات به روز و کمکهای مادی و معنوی و ارتباط با دیگر مؤسسات مشابه در سراسر دنیا به صورت سالانه در خارج از کشور در اجلاسهای مرتبط با کار خود شرکت کرده و در همین محافل به سرویسهای اطلاعاتی بیگانه متصل شده و بخشی از فعالیتهای خود را به جمعآوری اطلاعاتی برای سرویسهای اطلاعاتی دشمن یا به معنای دقیقتر جاسوسی معطوف میکنند. به کارگیری مرحله به مرحله این افراد و مؤسسات به ظاهر مدنی گاه به مأموریتهایی برای خرابکاری نیز میرسد. این در حالی است که پس از دستگیری شبکهای از فعالان محیطزیست در ایران نهتنها مجموعه رسانهای و عملیات روانی دشمن شبهات بسیاری را در این باره برای افکار عمومی منتشر کرد، بلکه به دنبال تطهیر این شبکه که با ماموریت نفوذ از سوی CIA در ایران مشغول بودند، برآمد. شاید یکی از عمدهترین سوالاتی که برای افکار عمومی شکل گرفت چگونگی ارتباط یک تیم محیطزیستی با سابقهای نسبتا طولانی با موضوع جاسوسی بود. مسالهای که متاسفانه به شکل کامل از سوی رسانههای داخلی برای افکار عمومی تبیین نشد. یکی از مهمترین راهبردهای آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) برای اقدام و عملیات جمعآوری اطلاعات در ایران و همچنین اهداف مشابه ایران استفاده از ظرفیتهای داخلی در کشور هدف است. در واقع کمپانی اطلاعاتی آمریکا به دلیل عدم استقرار عناصر دیپلماتیک و همچنین سفارتخانه در ایران باید با استفاده از ظرفیتی بومی این خلأ نسبتا قابل توجه را جبران کند؛ بنابراین یکی از بسترهایی که به عنوان شاخص برای آنها مطرح میشود، سوءاستفاده از فعالان مدنی و شبکههای علمی و روشنفکر است. در این رابطه شبکه محیطزیستی امامی به دلیل پوشش موجه لازم در ایران و همچنین فعالیت داخلی و خارجی به عنوان یک امکان مد نظر افسران سرویس سیا قرار گرفت. آنها توانستند از طریق برگزاری سمینارهای متعدد در کشورهای مختلف خارجی بستر ارتباط و ملاقات با عوامل خود را برای دریافت دادههای جمعآوری شده و همچنین برگزاری جلسات برای توجیه ماموریتهای جدید ایجاد کنند. این در حالی است که تعداد این قبیل گروهها و شبکهها که با عناوین مختلفی در ایران مشغول به کار هستند از عدد قابل توجهی برخوردار است و به همین میزان میتوانند امکان مورد نظر برای بهرهبرداری سرویسهای جاسوسی غربی را فراهم آورند. از دیگر سو اپوزیسیون مستقر در قاره سبز و آمریکا- از دیگر بازوهای اجرایی سرویسهای جاسوسی- به عنوان عناصر بومی و تشکیلاتی برای ارتباط با این قبیل شبکهها فعالیت خود را دوچندان کردهاند که سرمایهگذاری ترامپ برای تقویت سازمانهای تروریستی و دیگر اعضای اپوزیسیون نیز در همین راستا تحلیل میشود. از سوی دیگر فعالیت اپوزیسیون و استخدام منابع در کنار رشد عوامل به خدمت درآمده به تنهایی نمیتواند نتیجه مورد نظر مقامات واشنگتن را محقق کند. در این شرایط وجود پیادهنظام و عناصر میدانی با هدف اجرای ماموریت هادیان از اهمیت بالایی برخوردار است. به همین جهت سرمایهگذاری در شبکههای اجتماعی و تقویت رسانهها برای مهندسی و هدایت افکار عمومی در کنار تقویت فعالان و NGOهای مختلف در دستور کار قرار گرفته است. ماموریتی که هدف از اجرای آن ایجاد یک شورش همهجانبه با استفاده از همه امکانات موجود برای آغاز جنگ داخلی در ایران است. در مجموع تشکیل و بهکارگیری گروهها و شبکههای به ظاهر مدنی برای اجرای پروژه فشار از داخل به نظام ایران با استفاده از پیادهنظام داخل کشور و حتی گاه با استفاده از منابع مالی حکومت ایران یکی از پازلهای مورد استفاده آمریکاییها برای اجرای پروژه براندازی از درون بوده است. شرایط کنونی و نگاهی گذرا به اتاقها و سناریوهای موجود تنها یک پیام دارد و آن اقدام صحیح و بموقع ملت ایران است. موضوعی که اگر از کنار آن بسادگی بگذریم باید انتظار وضعیتی، چون لیبی و سوریه را داشته باشیم. در چنین شرایطی برخی روشنفکران با مطرح کردن دلایلی در رد این مدعا همواره به دنبال القای چنین موضوعی در افکار عمومی هستند که ایران به هیچ عنوان شرایط سوریه و در واقع جنگ داخلی را ندارد. پشت پرده و قوت این قبیل اظهارات تنها با نگاهی کوتاه به تاریخ و بحرانهای خلقی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران که منجر به اخلال در امنیت ملی و زندگی مردم و همچنین تحمیل صدها هزار شهید به ملت انقلابی ایران شد، مشخص میشود.