مهمترین عامل حیات و ثبات سیاسی در هر سرزمینی، وزنه امنیتی آن است. در جمهوری اسلامی این وزنه را باید ماحصل تجربه و سیاستهای امنیتی برخاسته از هشت سال دفاع مقدس دانست که نقش بسزایی در اقتدارافزایی، بازدارندگی از تهدیدات و آسانسازی مسیر توسعه اقتصادی پس از جنگ داشت. هفته دفاع مقدس فرصتی شد تا به واخوانی پیامها و گراهای دفاع مقدس در حوزه امنیت عمومی به عنوان یک نقشه راه در آغاز دهه پنجم انقلاب بنشینیم:
۱- پاره کردن پیمان الجزایر و آغاز جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث، تطمیع و تسلیح همهجانبه این رژیم از سوی دشمنان انقلاب، چون ایالات متحده در تجاوز به ایران با وجود پروتکلهای منع خشونت و کنوانسیون صلح لاهه که ایران نیز سابقه همراهی با آن را داشته است و نیز سکوت جامعه جهانی در برابر عدول حزب بعث و حامیانش از قوانین جنگ اعم از قوانین اسلحه، اعلان پیشتر جنگ، اصل عدم توسل به زور، فروش و استفاده بدافزارهای نظامی و اقسام جنایات جنگی در ایران همه و همه به خوبی نشان داد پیماننامهها و توافقنامههای بینالمللی و حتی حقوق بشری تکه کاغذی بیش نبوده و از هیچ گونه ضمانت اجرا و قدرت بازدارندگی در دفع تهدیدات برخوردار نیستند. عدم اتکا به این امضاها و پیماننامهها پیامی است که هشت سال جنگ تحمیلی برای تجربه امروز ایران اسلامی به یادگار گذاشت. اعتماد مجدد به این کاغذپارهها و بدتر از آن کاغذپاره نویسان، بیاعتنایی به تجربه هشت سال دفاع مقدس و مخاطرهای است که میتواند بنای امن جمهوری اسلامی را در میادین مختلف اقتصاد، سیاست و... آسیب پذیر نماید.
۲- نئولیبرالهای به قدرت نشسته در کشور همواره بر آن بودهاند تا مفهوم امنیت عمومی را نیز مانند بسیاری مفاهیم دیگر به جولانگاه بازتعریف کشانده و آن را یک مفهوم بیناذهنی و برساخته اجتماعی- سیاسی نشان دهند که مهمترین عامل مولد آن نه ادوات دفاعی و قدرت افزارها و مانند آن که بازیگران عرصه دیپلماسی هستند. رجوع به تجربیات دفاع مقدس برهانی قاطع و مستدل بر این واقعیت است که امنیت و حتی ناامنی یک برساخته اجتماعی و قابل چانهزنی نبوده و یک واقعیت عینی است. تجدیدنظرطلبی پس از دستکاری تئوریک، در عمل نیز پارادایمهای جایگزینی را در مسیر قدرت و امنیت افزایی جمهوری اسلامی و مقابله با تهدیدها توصیه و به کار میگیرد. تقویت اهرم دیپلماسی حتی به بهای تضعیف قدرت افزارها در دولتهای یازدهم و دوازدهم نمونه آن است. در حالی که آغاز جنگ تحمیلی آن هم در شرایطی که جمهوری اسلامی تنها تلاش داشت گفتمان خود را بدون هیچ گونه خشونتی به جهان تفهیم نماید، نشان داد تنها راه قابل اتکا در دفع تهدیدات و برقراری امنیت، افزایش پتانسیل دفاعی و تجهیز قدرتافزارهاست، صد البته بدون غفلت از مؤلفههای قدرت نرم یا قابلیتهای دیپلماسی در کنار آن! گزارش انستیتو بینالمللی استکهلم به سال ۲۰۱۷ نیز پرده از این واقعیت برمیدارد که غرب نیز به عنوان طراح و مروج گفتمان رهایی- از مدلهای سنتی قدرت و امنیت ساز- در جهان، هرگز آن را ملکه فکری و تکیهگاه ایمن خود قرار نداده است. در این گزارش ایالات متحده مجدد درصدر لیست هزینهکرد مخارج نظامی قرار گرفت و به تنهایی ۳۵درصد تمام هزینههای نظامی جهان را به خود اختصاص داد. افزایش ۸/۱۳ درصدی اروپای مرکزی و غربی در مجموع و ۹/۴ درصدی تل آویو نیز از حرکت غرب خلاف مسیر تئوریهای خودساختهاش خبر میدهد. تجربه دفاع مقدس درکنار تجربیات اخیر و نیز مستندات فوق این پیام را یادآور میشود که اساساً قدرت نرم تنها با پشتوانه قدرت سخت است که در رابطه با امنیت معنا مییابد به ویژه آنکه سیاست داخلی و خارجی دو روی یک سکهاند و اقدامات دولتها در بیرون از مرزها اثر مستقیم بر احوال داخلی کشور، گشایش اقتصادی یا تروریسم اقتصادی دارد.
۳- ایران اسلامی در جنگ تحمیلی در مقابل انواع شبهقدرتهای ضدانقلابی از شرق و غرب جهان قرار داشت. حضور کشورهایی، چون امریکا، آلمان، فرانسه، عربستان سعودی، جمهوری چک، چین و بسیاری دیگر در رویارویی با یک حکومت نوپا که هنوز عرق جهاد در میدان انقلاب را از پیشانی پاک نکرده بود، به تنهایی کافی مینمود تا جمهوری اسلامی را در برابر این تهدید که بزرگترین نبرد کلاسیک قرن لقب گرفت، مستأصل و وادار به عقبنشینی نماید، اما آنچه تجمیع قدرت در مسیر دفع تهدید و برقراری نظم و امنیت در کشور را در چنین شرایطی موجب شد «نگاه به درون و قدرت درونی» بود که مسلمان و مسیحی و زرتشتی و عرب و فارس را گردهم آورد و دفع خطر کرد تا بدانجا که در سالهای پایانی جنگ ورق به نفع جمهوری اسلامی برگشت و خصم جهانی را از آرزوی فتح ۱۰ روزه به قطعنامه ۵۹۸ رساند که در حقیقت پیروزی ایدئولوژیک و فتح استراتژیک بزرگی برای ایران بود. چنانچه نگاه ما در دفع تهدیدات و برقراری امنیت (سیاسی، اقتصادی و...) در مرتبه نخست به درون و قابلیتهای درونی باشد و نه قدرتهای پوشالی بیرونی، آنگاه در مقابل تنشها عقبنشینی را تجربه نخواهیم کرد و پس از عهدشکنیهای پیاپی، مجدد از باز بودن باب گفتوگو و بازگرداندن ایالات متحده به پشت میز مذاکره تحت هر شرایطی دم نخواهیم زد. این موارد و بسیاری دیگر، چون دشمنشناسی مفهومی و مصداقی در داخل و خارج، از مهمترین پیامها و یادگارهای دفاع مقدس برای دهههای بعد، در عرصه امنیت داخلی و ملی است که غفلت از آن عجیب زیانبار خواهد بود.