برخی اتفاقاتی که این روزها حول و حوش تیم ملی فوتبال میافتد، نگرانکننده است، به طوری که توجه بیش از حد و میدان دادن به چنین مسائلی شأن و قداست پیراهن تیم ملی را زیر سؤال برده است، پیراهنی که قدیمیهای فوتبال آن را روی چشمهایشان میگذاشتند و پوشیدن آن، اوج آرزوهای فوتبالیشان بود. پیراهنی که بازیکن بزرگی مانند علی دایی حتی با طحال پاره هم آن را از تنش بیرون نیاورد و با سری که چندده بخیه رویش بود برای کشورمان گلزنی هم کرد. با این حال، اما در نسل جدید فوتبال برای برخی از فوتبالیستها پیراهن تیم ملی دیگر آن ارج و قرب قدیم را ندارد و همین کمبینی سبب شده چنین بازیکنانی دست به کارهایی بزنند که به نوعی قداست تیم ملی را خدشهدار کند. تأسف انگیزتر اینکه مربی و مدیری که باید از شأن پیراهن ملی حفاظت کنند، نیز با رفتارها و تصمیماتشان این خدشه را پررنگتر میکنند.
نمونه رفتارهای عجیب و غیرقابل قبول بازیکنی مانند سردار آزمون است، ستارهای که بدون شک یکی از استعدادهای فوتبال ایران است. مهاجمی که از سنین جوانی در فوتبال اروپا بازی کرده و در سالهای اخیر نیز با گلهایی که برای تیم ملی به ثمر رسانده، یکی از تأثیرگذارترین ملیپوشان ایران بوده است. با این حال آزمون با رفتاری احساسی در اعتراض به انتقادهایی که از وی پس از جام جهانی شد از تیم ملی کنارهگیری کرد، آنهم در شرایطی که بهرغم انتقادهایی که به آزمون در جام جهانی وارد بود، وی با توجه به کارنامهاش میتوانست در صورت تداوم موفقیتهایش یکی از بهترین مهاجمان تاریخ فوتبال ایران باشد. مهاجم بندرترکمنی تیم ملی کشورمان، اما در رفتاری احساسی ترجیح داد خودش را به یک استراحت نامشخص بفرستد و به کرش پیام بدهد که او را دیگر به تیم ملی دعوت نکند.
جدا از رفتار عجیب آزمون، نوع نگاه فدراسیون و البته سرمربی تیم ملی هم در مواجهه با این مسئله تأسفآور است. کرش در حالی در ماجرای مهدی رحمتی که با نوشتن نامهای از تیم ملی به صورت موقت خداحافظی کرد، این دروازبان را به جهت پشت کردن به تیم ملی، کنار گذاشت که در ماجرای سردار آزمون، او با یک تغییر ۱۸۰ درجهای، نهتنها این بازیکن را به دلیل خداحافظی زودهنگامش مورد شماتت قرار نداده که با پیغام و پسغام به دنبال بازگشت بازیکنی است که به تیم ملی کشورش در روزهایی که به این بازیکن نیاز دارد، نه گفته است. برخورد تساهلآمیز کرش وقتی عجیبتر میشود که مربی بزرگی مانند او، حتی پس از اینکه آزمون دعوت به تیم ملی را برای بازی دوستانه با ازبکستان رد میکند و بهرغم حضور در تهران به تمرین تیم ملی نمیآید، این بازیکن را با وجود بیاحترامی که به پیراهن ملی کرده دوباره برای بازی با بولیوی دعوت میکند. مشخص نیست اینبار هم بازیکن جوان و پرحاشیه فوتبال کشورمان دوباره روی سرمربی پرتغالی را زمین میاندازد یا راضی میشود که بالاخره پرونده خداحافظیاش را ببنند. آزمون برگردد یا برنگردد، رفتار کرش و اصرار او به دعوت از بازیکنی که به تیم ملی پشت کرده، قداست و شأن پیراهن تیم ملی فوتبال کشورمان را لکهدار میکند. نکته عجیبتر اینکه مدیریت فدراسیون فوتبال نیز همچنان قائل به سیاست اهمال برابر کرش است و برای جلوگیری از منزلت تیم ملی، خواهشانه و ملتمسانه به دنبال بازگشت سردار آزمون است.
علاوه بر این، رفتار کرش در مورد بازیکنی مانند رامین رضائیان هم سبب تحقیر تیم ملی میشود. اینکه بازیکنی پرحاشیه که در حال حاضر در هیچ باشگاهی عضویت ندارد، بدون اینکه در لیست دعوتشدگان قرار بگیرد به تمرین تیم ملی میآید و لباس تیم را میپوشد و تمرین میکند هم از آن دست اتفاقات منحصر به فردی است که فقط باید در فوتبال ایران به دنبال آن گشت. مسئلهای که به ضعف مدیریتی فوتبالمان برمیگردد، ضعفی که سبب شده سرمربی پرتغالی به خودش اجازه بدهد با عبور از تمام خط قرمزهای تیم ملی، تمرین تیم را به محله بروبیایی تبدیل کند که بازیکنی که دعوت نشده هم به خودش این اجازه را بدهد که به صورت خودجوش با تیم ملی تمرین کند، آن هم در شرایطی که خیلی از بازیکنان شایسته فوتبال ایران پشتخط ماندهاند.
با توجه به این دو مورد، به نظر میرسد مسئولان فدراسیون فوتبال و همچنین سرمربی پرتغالی باید بیشتر از قبل نسبت به تصمیماتی که ارزشهای تیم ملی را زیر سؤال میبرد، حساسیت نشان دهند و اجازه ندهند پیراهن تیم ملی بازیچه دست فوتبالیستهایی شود که ارزشی برای این پیراهن مقدس قائل نیستند.