این سریال روایتگر فراز و فرود خانوادهای اصیل ایرانی در طول سه دهه است. این سریال با محوریت زندگی تنها دختر خانواده که از دهه 60 با حوادث گوناگونی از قبیل جنگ تحولات اقتصادی، اجتماعی و ... آغاز و تا زمان معاصر ادامه خواهد داشت. آقای همایون اسعدیان یکی از فیلمسازان ایرانی است که تاکنون سریال «راه بیپایان» و فیلمهایی چون «طلا و مس»، «بوسیدن روی ماه» و «یک روز بهخصوص» را ساخته است.
حرفهای«لحظهگرگومیش»برایهرزمانیمفیداست
آقای همایون اسعدیان؛ تهیهکننده و کارگردان سریال عاشقانه «گرگ و میش» که مدتی است پخش آن از شبکه سوم سیما آغاز شده و توانسته در مدت کوتاهی مخاطبان را با خود همراه کند، در ارتباط با 11سال دوری از تلویزیون پس از پخش سریال بسیار موفق «راه بیپایان» که در زمان خود با درخشش بسیاری روبهرو شد و دلیل انتخاب فیلمنامه «گرگ و میش» برای اتمام این دوری از تلویزیون در گفتوگو با «صبحنو» توضیح داد: من جزو گروه بررسی فیلمنامه در سیمافیلم بودم و زمانی که این طرح از طرف خانم مونا انوریزاده و آقای حسین طائری ارائه شد، فیلمنامهای 60صفحهای بود که مجموعاً مثبت ارزیابی شد و من نیز از مدافعین ساخت این طرح بوده و معتقد بودم میتواند در نهایت کار خوبی شود.وی در ادامه افزود: اگر از همان ابتدا میدانستم که این طرح با چه مشکلاتی مواجه خواهد شد آن را رد میکردم تا کسی به دردسر نیفتد. پس از بررسی اولیه قرار بر بازنویسی آن شد و مدیروقت سیمافیلم از من درخواست کردند که بهعنوان مشاور فیلمنامه در این کار همکاری کنم. پس از چندجلسه گفتوگو با مونا انوریزاده، نویسنده این فیلمنامه، مدیر سیما فیلم از من خواستند که این سریال را بسازم و شرط من برای ساخت آن جذابیت نهایی فیلمنامه آن بود که در نهایت و با بازنویسیهای انجام گرفته، فیلمنامه مورد قبول من واقع شد و اسفندماه 96پیشتولید سریال را آغاز کردیم. کارگردان «طلا و مس» در پاسخ به این سؤال که علاقه بیشتری به ساخت سریالهای تلویزیونی دارد یا سینما گفت:زمانی که ساخت سریال را شروع کردم در مقطعی از ساخت آن پشیمان شدم ولی بهدلیل قولی که داده بودم پای آن ایستادم. دلیل پشیمانی هم فکر کردن به این موضوع بود که مگر من چندسال زمان کار کردن دارم که بخواهم دو سال آن را به پای ساخت سریالی بگذارم؟بهتر بود زمان باقیمانده از زندگیام را صرف ساخت چند فیلم سینمایی کنم تا ساخت سریالی طولانیمدت. انرژیای که این سریال از من گرفت به اندازه ساخت پنج فیلم سینمایی بود.وی ادامه داد: ساخت فیلم سینمایی مانند ورزش دو 100متر است ولی ساخت سریال یک ماراتن است و ضبط 14ماهه یک سریال کار بسیار سنگینی است. «گرگ و میش» 6ماه پیش تولید داشت و حدود 14ماه تصویربرداری آن به طول انجامید. همچنین در حین ساخت و پخش نیز باید به این موضوع دقت شود که ضوابط ساخت و نمایش یک سریال با فیلم سینمایی بسیار متفاوت است.
در مجموع همه این مسائل بسیار انرژیبر است که در ساخت یک فیلم سینمایی انرژی ذهنی کمتری صرف میشود.
اسعدیان در انتها بیان داشت: آن چیزی که در این اثر برای من مهم و جذاب بود روایت یک خانواده در دل سالهای پرالتهاب کشور بود. روایتی که سه دهه با آن همراه میشویم و در دل داستان یک خانواده، آن را پی میگیریم. این اثر به هیچوجه سفارشی نیست و از نظر من «لحظه گرک و میش» حرفهایی دارد که شنیدن آن در هرزمانی میتواند خوب باشد.
دوستدارمصدایمادرانوهمسرانشهداباشم
خانم مونا انوریزاده از نویسندگان با استعداد تلویزیون است که با لحظه گرگ و میش نشان داد آینده درخشانی خواهد داشت. درباره سریال گرگ و میش با ایشان گفتوگوی مفصلی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
در ابتدا در ارتباط با روند نگارش فیلمنامه «لحظه گرگ ومیش» و دلیل پرداخت به سوژه و شکلگیری اولیه آن توضیح میدهید؟
جرقه اولیه این قصه که در ابتدا «سوگند» نام داشت سال 1390 زده شد. تقریباً همه کسانی که دستی بر آتش فیلمنامهنویسی دارند یک صندوقچه ذخیره موضوعی در ذهنشان دارند. به این ترتیب که هر موضوع به ظاهر سادهای هم میتواند توجهشان را جلب کند و در این صندوقچه به عنوان یک سوژه اندوخته شود؛ یک فریم عکس، یک تِرَک موسیقی، یک تیتر خبری، یک شخصیت که در کوچه و خیابان دیدهاند یا حتی یک دیالوگ ساده که در مترو یا مهمانی از زبان دیگران شنیدهاند.
«سوگند» یا همان «لحظه گرگ و میش» فعلی هم از این داستان مبرا نبود و یک دیالوگ رد و بدل شده بین یک مادر و دختر که در واقع به عبارت سینمایی تنها یک پلان از یک فیلم بود و نه بیشتر، سلول اولیه این داستان را تشکیل داد.
از ذکر آن دیالوگ در حال حاضر معذورم چرا که ممکن است بخشی از قصه را لو بدهد.
این دیالوگ به قدری برای من جذاب و تکاندهنده بود که ماههای طولانی به لحاظ ذهنی با آن درگیر بودم و احساس میکردم دنیایی از داستان میتواند پشت این دیالوگ پنهان باشد و «لحظه گرگ و میش» از همین جا برایم شکل گرفت و در سال 91 شروع به نگارش اتودهای اولیه طرح کردم.
در ارتباط با قصه این سریال و روایت تاریخی آن که گویا در مدت زمان جنگ سپری میشود وجزئیات بیشتر آن برایمان میگویید؟
من عاشق خواندن و همینطور نوشتن داستانهای عاشقانه هستم و فکر میکنم داستانهای عاشقانه جذابترین و دلنشینترین داستانهای دنیا هستند. «لحظه گرگ و میش» در راستای همان علاقه همیشگیام یعنی داستان عاشقانه به رشته تحریر درآمده است.
همانطور که در طراحی سریال «ستایش» هم موضوعیت عشق میان طاهر و ستایش برایم به شدت جذاب بود اما در میان گونههای مختلف داستان عاشقانه، عاشقانههایی که در جنگ رخ میدهند به نظرم از همه زیباتر و تأثیرگذارترند؛ تصویر جدایی یک زوج یا یک مادر و فرزند وقتی که مرد یا پسر خانواده به جنگ میرود تصویری فراموشنشدنی است. همیشه به حس و حال آن زنی که خبر شهادت یا اسارت یا مفقود شدن شوهر یا فرزندش را به او میدهند فکر میکنم و تجسم این احوال به شدت منقلبم میکند. در مقابل این زنان احساس وظیفه میکنم و دوست دارم صدایشان باشم و همیشه به سرگذشت این زنان پس از این اتفاق فکر میکنم. به این که از دست رفتن یا مخدوش شدن این رابطه عاشقانه چه تأثیری روی سرنوشت آنها میگذارد.