جوان آنلاین: این روزها که به ایامالله دهه فجر نزدیک میشویم، خوب است نگاهی به دورانی داشته باشیم که خاندان پهلوی در اقصی نقاط کشورمان اماکن بسیاری را به خود اختصاص داده بودند و از جنوبیترین تا شمالیترین مناطق ایران، اثرات این ثروت اندوزی نمایان بود. رضا میرزایی از رزمندگان و محققان حوزه انقلاب و دفاع مقدس است که در خصوص موارد بسیاری از تاریخ معاصر کشورمان تحقیق کرده است. در کنار تحقیقاتی که میرزایی انجام داده، او اوایل انقلاب به عنوان نیروی حفاظت، از طرف سپاه به جزیره کیش اعزام شده بود. آنجا او و همرزمانش از اماکنی محافظت میکردند که از سوی خاندان پهلوی و ایادیاش در کیش ایجاد شده بودند. روایتهای میرزایی را از آن دوران پیشرو دارید.
چه زمانی به جزیره کیش اعزام شدید و علت این اعزام آن هم به یک جزیره در جنوبیترین مناطق کشورمان چه بود؟
مردادماه سال ۵۸ تنها سه ماه از تشکیل سپاه پاسداران انقلابی اسلامی میگذشت که به ما دستور دادند به جزیره کیش برویم. علت اعزام ما به این دلیل بود که جزیره کیش در زمان شاه، از تفرجگاههای اصلی خاندان پهلوی و درباریها به شمار میرفت و گفته میشد هنوز ایادی رژیم، این جزیره را در اختیار دارند، بنابراین نیاز است آنجا پاکسازی شود. از طرف دیگر بعد از پیروزی انقلاب و فرار شاه، بسیاری از این تفریحگاهها و تفرجگاهها که مردم اجازه ورود به آنها را نداشتند، همین طور در کیش بدون محافظت مانده بودند. نیاز بود تا نیروهایی به آنجا بروند و به اوضاع کیش سروسامان بدهند.
یعنی با وجود گذشت چند ماه از پیروزی انقلاب، امکان داشت که هنوز جزیره کیش در اختیار ایادی شاه باشد؟
بله، همین طور است. جزیره کیش یک حالت خصوصی برای خاندان پهلوی و ایادی آنها داشت. اغلب مردم اجازه ورود به آنجا را نداشتند. ساواک هم کمپهایی برای خودش در کیش ساخته بود. بعد از پیروزی انقلاب، فرصتی پیش نیامده بود که کسی برود و ببیند آنجا چه خبر است! نیاز بود ما برویم آنجا را پاکسازی کنیم و ببینیم چقدر مأمور ساواک یا دیگر ایادی رژیم هنوز آنجا هستند. در تهران و قبل از حرکت، چند بار مأموریت ما به تعویق افتاد. چون اوضاع جزیره مبهم بود. اول باید از بعضی مسائل اطمینان حاصل میشد تا بعد نیروها آنجا اعزام میشدند.
نفرات اعزامی چند نفر بودند؟
قبل از حرکت قرار بود ۴۰ نفره برویم، اما بعد اتفاقهایی افتاد که تعدادمان به ۱۵ نفر هم کاهش پیدا کرد. بعضیها مرتب میآمدند و برای ما آیه یأس میخواندند و ما را از رفتن به کیش میترساندند. مثلاً میگفتند جزیره پر از مأمورهای ساواک است و اگر بروید چنین و چنان میشود. همین شایعات باعث شد تعدادی از بچهها از آمدن به آنجا انصراف دهند. نهایتاً همان ۱۵ نفر به کیش اعزام شدیم.
وقتی به کیش رسیدید درگیری هم پیش آمد؟
همان طور که اینجا یک عده سعی داشتند توی دل ما را خالی کنند، در کیش هم باقیمانده ایادی رژیم و ساواکیهایی که مخفی شده بودند، به تصور اینکه قرار است یک نیروی عمده از مرکز به آنجا بیاید، ترسیده و فرار کرده بودند. آن عدهای هم که مانده بودند، ما رفتیم و شایعه انداختیم که قرار است چند گردان دیگر از هوا و دریا به کیش بیایند. این ترفند ما کار خودش را کرد و مابقی مأموران رژیم که مخفی شده بودند، پنهانی از کیش فرار کردند.
وضعیت جزیره به لحاظ اماکن و تفرجگاههای رژیم چطور بود؟
در کیش ما اصلاً کالای ایرانی نمیدیدیم! چون بیشتر کالاهایی که به این جزیره میرفت، مثل میهمانهای اروپایی و امریکایی شاه، از غرب به آنجا ارسال میشدند. ویلاهای اروپایی، خصوصاً فرانسویها آنجا زیاد به چشم میخورد. همین طور ویلاها و اماکنی که پیشتر متعلق به شاه، خانوادهاش، نخستوزیر، ساواک و... بود. البته آنجا بومیها هم زندگی میکردند و یک محله عربنشین داشت. غیر از این محله، سایر نقاط جزیره از همین ویلاها، کازینوها و کلوپها و خلاصه عیاش خانهها به چشم میخورد. یادم است وارد تعدادی از کاخها و ویلاها که شدیم، تصاویری به دستمان رسید که حکایت از فساد شاه و اطرافیانش داشتند. از این دست تصاویر و اسناد آنجا زیاد به دستمان میرسید.
مردم بومی چه وضعیتی داشتند؟
عرض کردم که کیش یک محله بومی نشین داشت که اغلب عرب زبان و از برادران اهل سنت بودند. این مردم یک محله یا به نوعی شهر قدیمی داشتند که ابتدا شاه با آنها کاری نداشت و این شهر قدیمی در کنار ساخت و ساز ویلاها باقی مانده بود. کمی بعد ساخت و سازها به قدری زیاد شده بود که فرماندار کیش (که مأمور ساواک هم بود) بومیها را به زور به محل جدید که شهر جدید هم به آن میگفتند، فرستاده بود. این مسئله باعث شده بود بومیها از نظام شاه ناراضی باشند. از طرف دیگر قبل از اینکه ما به کیش برویم، باقیمانده ایادی رژیم به مردم گفته بودند اگر پاسدارها بیایند، همه شما را میکشند. ما که به کیش رفتیم، مردم آنجا حتی به ما نزدیک نمیشدند. کمی بعد که رفتار خوب بچهها را دیدند، با ما کنار آمدند و حتی به ما کمک میکردند.
اقدامات شما در جزیره کیش شامل چه مواردی میشد؟
اولین کار این بود که مسئولیت جزیره را برعهده گرفتیم و ضدانقلابیهایی که هنوز آنجا بودند و با حضور بچههای پاسدار مخالفت میکردند، سرجای شان نشاندیم. بعد تمام مظاهر فساد مثل مشروبفروشیها، کازینوها، عشرتخانهها و... را از بین بردیم. نکتهای را هم عرض کنم که شاید برایتان جالب باشد در مشروبفروشیها همه اقلام فرانسوی و گرانقیمت بودند. تعدادی به ما میگفتند که نباید این مشروبها را از بین ببریم؛ چون از پول بیتالمال از فرانسه به اینجا آورده شدهاند. باید آنها را به کشور مبدأ مرجوع کنیم و پولش را به حساب بیتالمال بریزیم. منتها این کار صرفنظر از آنکه درست بود یا غلط، از عهده ما خارج بود، بنابراین همه مشروبها را معدوم کردیم. بعد رفتیم در انبارها دیدیم چقدر مواد غذایی در حال فساد و از بین رفتن هستند. همه را بار ناو آریا کردیم و به بندرعباس فرستادیم. آنجا نماینده شهید آیتالله قدوسی، دادستان وقت کشور این اقلام را تحویل گرفت.
با این تعداد کمی که داشتید، چطور توانستید کنترل کیش را در اختیار بگیرید؟
ما اول به کمپ نیروهای امنیتی دربار رفتیم. آنجا موقعیت خوبی برای کنترل جزیره داشت، اما، چون تعداد ما نسبت به وسعت جزیره واقعاً کم بود، چند مکان را در نظر گرفتیم و این ۱۵ نفر به چند گروه تقسیم شدیم و هر گروه به یکی از این اماکن رفت. هر چند روز یکبار هم گروهها با هم جابهجا میشدند تا نشان دهیم که تعدادمان زیاد است. کار هر روز ما گشتزنی در سطح جزیره و کنترل گمرک و محافظت از کاخها و ویلاهای شاه و اطرافیانش بود. با این تعداد کم، واقعاً کار سخت و دشواری بود، اما آن زمان ما به تنها چیزی که فکر نمیکردیم، سختی کارها بود. همه فکر و ذهنمان این بود که خدمتی برای انقلاب کرده باشیم. نه از چیزی میترسیدیم و نه اجازه میدادیم تفکرات منفی ما را اسیر خود کنند.
غیر از شما نیروی نظامی در کیش وجود داشت؟
پایگاه نیروی هوایی هم بود که آنها هیچ دخالتی در سطح جزیره نداشتند. به قول معروف سرشان به کار خودشان گرم بود. چون تازه انقلاب شده بود، این برادرها سعی میکردند امور داخل پایگاه را سروسامان دهند و هیچ دخالتی در دیگر امور نداشتند.
تا چه زمانی در کیش ماندید؟
تقریباً دو ماه آنجا بودیم. در این مدت کل جزیره پاکسازی شد و امور کاخها و ویلاها یک نظم و امنیتی به خود گرفتند. به هرحال این ویلاها متعلق به همه مردم ایران بودند و نباید حتی یک شیء کوچک از آنجا کم میشد. وقتی امور جزیره کمی نظم گرفت، برادرها در مرکز تصمیم گرفتند گروه دیگری را از پادگان ولیعصر (عج) تهران به کیش اعزام کنند. مهر ۱۳۵۸ بود که گروه جدید به جزیره آمد و ما از آنجا خارج شدیم. جزیره کیش تنها یک نمونه از تجملات و ثروتی بود که حکومت شاه در یک نقطه از کشورمان برای خودش و ایادیاش ایجاد کرده بود. از این دست حیف و میل اموال مردم و بیت المال در جای جای ایران بسیار دیده میشد.