جوان آنلاین: بورس تهران در سال ۱۴۰۲ علی رغم ظرفیتهای بالا عملکرد قابل قبولی از خود نسبت به بازارهای موازی نشان نداد. در شرایطی که سرمایه گذاران در بازار طلا، سکه، مسکن، ارز، خودرو به ترتیب در سال ۱۴۰۲ بیشترین بازدهی را داشتند بازار سرمایه علی رغم ظرفیتهای قابل توجه و ارزندگی بالا، نتوانست خود را به سایر بازارها برساند و در نتیجه کمترین بازدهی را در سال جاری داشته است. در این خصوص عوامل متعددی تاثیرگذار است که در این مطلب قصد بازگو کردن آن وجود ندارد. اما یکی از مهمترین مسائلی که در نگاه کلان منجر به این شده که بازار سرمایه جز معدود سالها از جمله در سال ۹۸ از جذابیت لازم برخوردار نباشد کوتاهی سازمان بورس به عنوان یک نهاد رگولاتوری در خصوص توسعه بازار سرمایه بوده است. سازمان بورس همانند بانک مرکزی و بیمه مرکزی جزء یکی از سه نهاد مقررات گذار در صنعت مالی کشور است که به دلایل چندگانه موفق به توسعه بازار سرمایه در اقتصاد کشور نشده است.
نگاهی گذرا به عملکرد درازمدت بازار سرمایه نشان میدهد که بهترین کلاس دارایی برای حفظ ارزش سرمایه بوده و نسبت به سایر کلاسها بازدهی بالاتری داشته است. حیف است که چند صد شرکت مهم این کشور که صنعتگران و تولیدکنندگان بزرگ این مروز و بوم در آنها کسوت تاسیس یا مدیریت داشته و دارند، در تابلوهای مختلف بورس معامله شده و تمام تلاش خود را برای ساختن بهترین بازده برای سهامداران خود به عمل آورند، اما به دلایل چندگانه، در عمل از اقبال کافی مردم و ورود جریان مناسب سرمایه معاملاتی برخوردار نشوند و میراثی که ساخته اند برچسب ارزشگذاری شایسته را به خود نبیند. فراموش نکنیم که ممکن است تورم بالا، رشد اقتصادی پایین و... باعث بدبینی سرمایهگذاران در بازار سرمایه شود، اما بیش و پیش از هر چیز، این پیشبینی ناپذیری اقدامات حاکمیت به طور عام و رگولاتور به طور خاص است که سرمایهها را از این بازار جذاب فراری داده و میدهد.
یکی از مهمترین کارکردهای یک رگولاتوری پیشبینی پذیری اقدامات برای کنشگران آن صنعت است. چنین رویکردی باعث میشود تا نهاد رگولاتور، فارغ از مدیران ارشد و میانی که ممکن است بهطور مداوم تغییر کنند، شخصیت باثبات و قابل پیشبینی در ذهن مخاطب پیدا کرده و فعالان اقتصادی بدانند حتی اگر سکانداران آن تغییر کنند، هرگونه تغییر اساسی سیاستهای نظارتی باید روالهای از پیش تعیین شده را طی کند. اما این وضعیت را طی دو دهه گذشته که از عمر سازمان بورس میگذرد کمتر شاهد بوده ایم.
اول اینکه نگاه شخص رئیس سازمان اثر شدیدی بر سیاستها گذاشته و در بسیاری از موارد، تغییرات مهم به صورت ناگهانی صورت میگیرد. دیگر اینکه این الگو مرسوم است که مدیران تازه منصوبشده در حالی که عموما در فرآیند مقصریابی افت بازده بازار سرمایه و با خلع ید دفعی از تیم قبلی منصوب شده اند، با مصاحبهها و اعلام برنامههای مکرر بر شدت آشفتگی بازار و فضای ابهام افزوده اند. این موارد در کنار محافظه کاری مدیران باعث شده تا توسعه بازار سرمایه در اقتصاد کشور که میتواند بهترین کلاس دارایی برای حفظ ارزش سرمایه و همچنین رونق تولید باشد به تعویق بیفتد.