چند روز است كه مراكز رسانهاي نزديك به طيف دوم خرداد خبر از ائتلافي بزرگ و چارهساز براي حل مشكلات كشور داده و بشارت آن را ميدهند كه با تشكيل رسمي اين هيئت و تحقق سازوكارهاي لازم، فراز و فرودهاي ناخوشايند كشور به يكباره روي سكون و آرامش به خود گرفته، سر در مسير اعتلاي و پيشرفت ايران گذارد.
اين ائتلاف سهضلعي كه مجامع سياسي اصلاحات با صفت «طلايي» درصدد برجستهسازي آن هستند را «هاشمي، ناطق و خاتمي» تشكيل ميدهد؛ شخصيتهايي كه عملكرد و رويه سياسي هر كدام از آنها در عرصه مديريت كلان بر كمتر كسي پوشيده است.
به عنوان نمونه، روز گذشته يكي از رسانههاي مكتوب وابسته به جريان تجديدنظرطلب با عبارت «ائتلاف آيت الله هاشمي، سيد محمد خاتمي و ناطق نوري» تيتر «مثلث طلايي بزرگان در انتخابات مجلس؟» را برجسته كرده و در ذيل آن با عباراتي غلوآميز و بدون توجه به كارنامه كاري آنها آورده است: «سه ضلع، يكي از ديگري قدرتمندتر و تاثيرگذارتر؛ ويژگي مشترك آنها هم نه رسيدن به قدرت بلكه «نه» بلند به اين مولفه است. ميخواهند اگر تا ديروز به صورت فردي و تكي موفق بودند اين بار با يكي شدن حماسهاي بيافرينند كه نه تنها كم از حماسه 24خرداد نداشته باشد، بلكه افزون بر آن سببساز شادي ايران شود. اين روزها در مجامع سياسي صحبت از سه ضلعي است كه اگر با يكديگر ائتلاف داشته باشند روزهاي خوشي براي ملت رقم خواهد خورد؛ روزهاي خوش اعتدال در بهارستان و تصميماتي از جانب شاگردان ميانهرو براي ساخت آيندهاي بهتر از ديروز. آيت الله هاشمي رفسنجاني، سيدمحمد خاتمي و علياكبر ناطق نوري از سه طيف كه هر كدام حاميان و هواداران زيادي دارند قرار است با هم ائتلافي داشته باشند كه بدون شك نامي جز ائتلاف طلايي نميتوان براي آن انتخاب كرد. . . پس اين سه ضلع با يكديگر «يا علي» ميگويند تا حماسهاي ديگر بيافرينند...»
يكي ديگر از رسانههاي همين جناح با درج عكس بزرگ اين سه تن در صفحه نخست خود با طرح اين پرسش كه آيا هاشمي، ناطق و خاتمي محور ائتلاف اصلاحطلبان قرار ميگيرند، تيتر «شيخوخيت به سبك اصلاحطلبان» را مورد تأكيد قرار داده و آورده است: «اصلاحطلبان اما در انتخابات خرداد92 روشي متفاوت در پيش گرفتند... آيت الله هاشمي رفسنجاني و سيد محمد خاتمي به عنوان دو چهرهاي كه توانايي نفوذ بر افكار عمومي و همچنين گروههاي سياسي غير اصولگرا را داشتند دست به كار شده ضمن دعوت مردم به حضور، مقدمات كنارهگيري دكتر محمدرضا عارف و اجماع بر سر نامزدي دكتر روحاني را فراهم آوردند كه نتيجه آن شكست اصولگرايان و پيروزي نامزد نزديك به اصلاحطلبان و اعتدالگرايان بود. اما اين دو تنها افراد داراي اين ظرفيت نيستند كه اين روزها در اردوگاه مخالف اصولگرايان حضور دارند. بازي روزگار حجتالاسلام علي اكبر ناطق نوري را نيز در اين موقعيت قرار داده است...»
«مثلث طلايي پيروز انتخابات مجلس »، عنوان مطلب ديگري در همين باره است كه در آن نوشته شده است: «امروز صحبت از ائتلاف و ايجاد يك مثلث طلايي ميشود، يعني ائتلافي ميان هاشمي رفسنجاني، محمد خاتمي و ناطق نوري؛ در اين رابطه فارغ از صحت و سقم خبر بايد اذعان داشت اين ائتلاف در صورت وقوع ميتواند يك تصميم ميمون و مبارك باشد، چراكه چشم اميد مردم نيز به همين آقايان است كه پيشقدم شوند و در انتخابات مجلس آينده يك جريان پرقدرت ضدافراطگرايي تشكيل دهند تا بتواند در مجلس آينده كارساز باشد. بنابراين آنچه براي حضور در انتخابات آينده مجلس به آن نياز بود را ميتوان چنين ائتلافي دانست كه قطعاً از سوي اصلاحطلبان نيز مورد استقبال قرار خواهد گرفت...»
ابهامات
در حالي طيف دوم خرداد به صورت هدفمند و متراكم از شكلگيري اين ائتلاف سه ضلعي خبر به ميان آورده، بر آن تأكيد ميكند كه مواجهه ابتدايي اذهان عمومي با اصل خبر ابهامات فراواني را بهوجود ميآورد؛ از جمله اينكه چطور ممكن است ناطق نوري با پيشينه اصولگرايي، منتقد سياستهاي هاشمي رفسنجاني در طي هشت سال دولت سازندگي و رقيب سرسخت ديروز محمد خاتمي امروز حاضر شود با اين دو تن ائتلاف انتخاباتي تشكيل دهد؟
مگر همين ناطق نوري نبود كه چند هفته قبل در مكالمه تلفني – كه به صورت گسترده رسانهاي هم شد – اظهار داشته بود «من ميدانم. . . نگران هستيد كه مبادا من به سوي فتنهگران بروم و با آنها پيوند بخورم ولي بنده سبزها را به خوبي ميشناسم و مطمئن باشيد كه هرگز با طناب پوسيده آنها وارد چاه نميشوم.» پس چطور ممكن است - پس از چند سال سكون سياسي - حاضر شده در كنار ليدر اصلي اين جريان، به عرصه سياسي- انتخاباتي ورودي نو داشته باشد؟
چرا تشكيلات هماهنگ رسانهاي تجديدنظرطلبان در بين بزرگان مورد اشاره، نام نامزد نهايي و اختصاصي خود در انتخابات 92 را از قلم انداخته و حاضر نيست حتي وي را در رديف شخصيتهاي حائز اهميت اين جريان قرار دهد؛ مگر عارف نبود كه همه شخصيتها، بزرگان و رسانههاي دوم خردادي از ماهها قبل از انتخابات رياست جمهوري سال گذشته از وي به عنوان ناجي كشور ياد ميكردند، پس اكنون چه اتفاقي افتاده كه حاميان سرسخت ديروزش حاضر نيستند به فعاليتهاي وي اشاره داشته باشند؟
مگر همين رسانه و شخصيتهاي دوم خردادي نبودند كه سالها هاشمي را هدف ترور و تخريب شخصيتي قرار دادند، به وي القاب بيشماري از جمله «عاليجناب سرخپوش» داده و بارها مورد شديدترين اتهامات قرار دادند؛ پس حالا چه اتفاقي افتاده كه هاشمي را با هزار وصله به خاتمي ميچسبانند؟
اهدافي پشت پرده
زماني ميتوانيم برآورد مناسبي از سناريوهاي در دست احداث پدرخواندههاي دوم خرداد داشته باشيم و پاسخهاي مناسبي به ابهامات مطرح شده ارائه دهيم كه به ياد داشته باشيم رهبران اين طيف بعد از شهرآشوب سال88 تاكنون براي «بازگشت رسمي به قدرت» و در نهايت «استحاله نظام» عمليات بسياري را پيادهسازي كرده و طرح مورد اشاره را هم بايد در همين راستا ارزيابي كرد، آنگونه كه در ادامه به بخشي از مؤلفههاي آن اشاره ميشود.
1- اصرار براي جداسازي ناطق نوري از صف اصولگرايان و برچسب اصلاحطلبي زدن به وي در طول ماههاي اخير حكايت از آن دارد كه جبهه دوم خرداد مصرانه به دنبال چندپاره كردن اصولگرايان بوده و درصددند به هر طريق ممكن جريان نزديك به گفتمان انقلاب اسلامي را در آستانه انتخابات دهم مجلس به سمت چند ليسته شدن بكشانند.
به باور نظريهپردازان تجديدنظرطلب جداسازي ناطق نوري از اصولگرايان و كشاندن وي به منازعات و درگيريهاي سياسي ميتواند بخش قابل توجهي از نيروهاي اصولگرايي – به خصوص چهرههاي راست سنتي اصولگرايان- را به وي متمايل نموده و عملاً انسجام و يكپارچي رقيب را به هم بريزد.
2- سانسور محسوس عارف در طول ماههاي اخير به خصوص در سناريوي مورداشاره، نشان از آن دارد كه سناريونويسان دوم خردادي به شدت از وجود عارف احساس خطر كرده و ترس از آن دارند كه خبررساني از فعاليتهاي روزمره وي بتواند پايگاه اجتماعي او را تحيكم بخشد. چراكه عارف چند ماهي است ساز جدا از پدرخواندههاي اين جريان را كوك كرده و تصميم دارد به صورت مستقل در آوردگاه انتخابات دهم مجلس حضور پيدا كند. آنگونه كه خاتمي اخيراً در يكي از جلسات خود تأكيد ميكند كه عارف از ما دلخور است و بايد از وي دلجويي شود و به هر قيمتي كه شده نگذاريم وي براي مجلس ليست جداگانه بدهد.
اين را هم بايد اضافه كرد كه نوع مواجهه دوم خرداديها با عارف نشان ميدهد كه رهبران اين جريان نگاه ابزاري به وي داشته، چراكه عارف را فردي معتدل و ميانهرو در امور سياسي و حزبي ميدانند كه در صورت به قدرت رسيدن نميتواند اهداف بالادستي و ساختارشكنانه اين جبهه را برآورده كند.
3- با توجه به كارنامه و نوع نگاه متفاوت هاشمي، خاتمي و ناطق به عرصههاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي بايد گفت كه تشكيل ائتلاف موسوم به «مثلث طلايي» بيشتر از آنكه ائتلافي كاربردي، حقيقي و واقعي باشد يك نبرد رسانهاي- تبليغاتي براي انسجامبخشي در درون اصلاحطلبان و به تفرقه و چنددستگي كشاندن طيف رقيب است. براساس اين طرح و طرحهاي مشابه رسانههاي زنجيرهاي بايد به صورت گسترده و هدفدار بر روي وحدت و همگرايي جريان متبوع حركت كرده و به هر بهانهاي گروههاي اصولگرايي را به زد و خورد درون گفتماني سوق دهند.