مواضع متشتت اصلاحطلبان نسبت به دولت دوازدهم در روزهای اخیر به محور اصلی موضعگیریهای افراد، طیفهای مختلف و رسانههای این جریان نسبت به دولت تبدیل شده و حتی فرصتی شده است تا به بهانه نقد و یا حتی حمایت از دولت، موضوعات و مشکلات اصلی مردم که به طور طبیعی عملکرد دولتمردان در سالهای اخیر ناشی از آن است، به فراموشی سپرده شده و یا آنگونه که حجاریان در گفتوگوی خود با روزنامه شرق تحت عنوان «دولت تعلیق در تعلیق» مطرح کرده، از دولت سلب مسئولیت کرده و تقصیرها را گردن دیگران بیندازد. او در این مصاحبه که در روزنامه شرق سهشنبه ۱۶ مرداد درج شد، میگوید: دولت در حوزه پرتلاطم اقتصاد از یک طرف با متغیرهای بیرونی نظیر تحریم و... درگیر است و از طرف دیگر با سنگاندازیهای داخلی مواجه است، به نحوی که امکان تصمیمگیری و کنشگری از دولت سلب شده است و هرازگاهی موضعی رقیق اتخاذ میکند آن هم به صورت «دستوری».
بدیهی است در شرایطی که بسیاری از دولتمردان در توجیه ضعفها و ناکارآمدی خود حرفی برای گفتن ندارند، انتظار حمایت از عناصر شاخص این جریان از دولت نمیتوان داشت، اما این به معنی آن نیست که از مسئولیتی که در سالهای اخیر چهرههای اصلی این جریان در حمایت از دولت داشته و به قول خود آن را سر کار آوردند، اکنون از آن سلب مسئولیت کنند.
در دو انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶ اصلاحطلبان تمامی ظرفیت خود را در حمایت از دولت فعلی به کار گرفته و حتی با هدف آنکه جریان رقیب پیروز نشود حاضر شدند حتی گذشته انقلاب را که خود در آن بهویژه در دهه اول نقشی اساسی داشتند، با تعابیری نظیر ۳۸ سال اعدام و گردن زدن، سیاه جلوه داده و علت آن را هم گردن رقبای انتخاباتی خود بیندازند تا بتوانند آرای طیفهای خاکستری جامعه را از ترس اعدام نشدن و یا کشیده شدن دیوار در پیادهروها و... به سمت نامزد مورد حمایت خود هدایت کنند. اکنون، اما در شرایطی که دوران حساب و کتاب و کارآمدی است، با شانه خالی کردن و فرافکنی حل مشکلات را به اموری حواله دهند که در صورت حل آنها هم باری از دوش مردم برداشته نمیشود، نظیر آنچه را که در پیشنهادهای امنیتی دولت اصلاحات برای برونرفت از شرایط کنونی مطرح میشود، نظیر اعلام «عفو عمومی»، «برداشتن حصر»، «آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی»، «ایجاد فضای باز و امن آزاد سیاسی»، «تشکیل دادگاهی با هیئت منصفه مردمی»، «محدود کردن دایره غیرخودی»، «رفع محدودیتهای بیجا» و... مطرح شده است که به تعبیری آنچنان فهرست کردن این پیشنهاد عجولانه بود که هیچ راهکاری از آن بیرون نمیآمد و شاید تنها وجه مثبت این مواضع نفی القائات و جنگ روانی دشمنان در مورد فروپاشی نظام است که البته آن را هم معطوف به این میداند که «تا اصلاحات زنده است جایی برای براندازی نیست». گویا رئیس دولت اصلاحات فتنه ۸۸ را فراموش کرده که تحت مدیران ایشان و دیگر سران اصلاحات طی هشت ماه چه بر سر نظام اسلامی آمد و ریشه همه این فشارها و تحریمهای کنونی دشمنان به آن فتنه بزرگ باز میگردد که به لحاظ محکومیت حقوق بشری ایران برای دشمنان نظام فرصتسازی کرد و بهانهای برای قطعنامههای شورای امنیت بهویژه قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت در خردادماه سال ۱۳۸۹ شد.
آنچه در مورد احزاب و جریانهای سیاسی کشور و بهویژه این جریان قابل ذکر است، این است که کارکرد این جریانها و احزاب صرفاً در انتخابات نیست، چه بسا کادرسازی اولیه و پس از آن نیز ارائه طرحها و برنامهها و پذیرش مسئولیتهای منتج از آن است، آن هم در چارچوب اصول و مبانی شناخته شده نظام که در قانون اساسی بر آن تصریح و تأکید شده و متأسفانه در این بخش احزاب و جریانهای کشور خلأ اساسی دارند و در بهترین حالت در شرایطی که نتوانند مشکلات را منکر شوند آن را بر دوش دیگران میاندازند.
اتفاقاً آنچه این روزها در عرصه سیاسی و اقتصادی کشور به لحاظ ارائه بسته ارزی و یا تحرکات دولتمردان در رسیدگی به مسائل و مشکلات مردم (هر چند محدود) اتفاق افتاد نشانگر، این است که اگر پای برنامه منسجم و اراده و روحیه انقلابی و کار جهادی در میان باشد، همین دولت هم میتواند مشکلگشا باشد. در این زمینه کافی است به روحیات و مواضع دولتمردان در قبل و بعد از دیدار با رهبر معظم انقلاب در ۲۴ تیرماه اشاره کرد. وزیر محترمی که متأثر از جنگ روانی دشمن و برآورد تأثیر تحریم ها، کشور را در شرایط بحرانی میدید، مبتنی بر توصیههای رهبر معظم انقلاب و البته برنامهریزی مشترک دولت با دیگر قوا، نگاهش به عرصه تغییر و بسیار امیدوارانهتر برای مقابله با جنگ همهجانبه، دشمن پا به میدان میگذارد. چه کسی تصور میکرد که با همین اندک برنامهریزی و تغییر در نگاه مسئولان در حساسترین فراز جنگ روانی دشمن در روز اعمال تحریمها که مبتنی بر آن برای این بحران و تلاطم در کشور برنامهریزی شده بود، دولت با ارائه بسته ارزی که نشان از یک هماهنگی در میان قوای نظام داشت، نهتنها بر آن جنگ روانی غلبه، بلکه قیمتهای ارز و طلا نیز روند نزولی پیدا کند.
آنچه این روزها مدیریت کشور به آن نیاز دارد، فارغ از طرحها و مواضع کلیشهای نظیر آنچه این روزها از سوی رئیس دولت اصلاحات و با «راهکارهای جمعی از اصلاحطلبان برای برونرفت از شرایط کنونی کشور» منتشر شده و بعضاً بر همان راهکارهایی تأکید دارد که در دو دهه گذشته و در زمان مسئولیت این جریان زمینهساز بسیاری از بحرانهای تحمیلی بر کشور شد، کشور نیازمند مدیرانی با انگیزه و با تلاش و فارغ از تعلقات جریانی و جناحی است تا با تلاشهای شبانهروزی خود بتوانند آلام مردم را کاهش دهند و ظرفیتهای درونی را به درستی در مقابله تهدیدها و تحریمهای دشمنان بهکار گیرند، در این زمینه شاید حداقل تلاش عناصر این جریان این باشد تا با برداشتن فشار از روی دولت و مجلس زمینهای را فراهم کنند تا چند تن از وزرای ضعیف جای خود را به نیروهای توانمند و انقلابی بدهند که بتوانند کشور را بهتر از این شرایط عبور دهند.