کد خبر: 648892
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۰
سردار «حشمت حسن‌زاده» از نقش نيروهاي اطلاعات- عمليات در دفاع مقدس مي‌گويد
آن زمان وضعيت جنگ خيلي متكي به بچه‌هاي اطلاعات- عمليات بود. ما از...
آرمان شريف
     آرمان شريف
«روز و شب فرقي نمي‌كرد، هر زماني‌كه فرماندهان تشخيص مي‌دادند بچه‌هاي اطلاعات- عمليات بايد عمل مي‌كردند. قبل از عمليات مشغول كار شناسايي مي‌شدند و در روز عمليات به عنوان كمك فرمانده و راهنما كمك مي‌كردند.» سردار حشمت حسن‌زاده با گفتن اين جملات، تأكيد مي‌كند كه نيروهاي اطلاعات- عمليات برگ برنده ما در جنگ هشت ساله بودند. دقايقي را با او كه از باتجربه‌هاي كار اطلاعات- عمليات است، سپري كرديم تا برايمان از نقش اين نيروها و نحوه كارشان در دوران دفاع مقدس بگويد.  
 
آقاي حسن‌زاده براي شروع كمي از سابقه رزمندگي و نحوه جانبازي‌تان در جنگ بگوييد.  

من از روزهاي ابتدايي جنگ به عنوان پاسدار وارد جبهه شدم و تا پايان جنگ در جبهه‌ها حضور داشتم. 35 درصد جانبازي دارم. هم شيميايي شدم و هم تركش به كليه و روده‌ها و سينه‌ام اصابت كرد.  
من در بيشتر عمليات‌هايي كه دشمن از سلاح‌هاي شيميايي عليه نيروهاي ايراني استفاده مي‌كرد حضور داشتم. در حلبچه، فاو و شط علي بودم. اولين بار در عمليات بدر تير مستقيم به پايم خورد و تركش توپ به شكم و پهلويم خورد كه باعث پاره شدن روده ‌و آسيب به كليه‌ام شد. يك تركش هم هنوز بالاي قلبم وجود دارد.  

از چه زماني به عنوان نيروي اطلاعات- عمليات در جبهه‌ها فعاليت خود را شروع كرديد؟


من ابتدا از تك‌تيراندازي شروع كردم و بعد فرمانده دسته و گروهان و مسئول اطلاعات- عمليات محور و تيپ و قرارگاه و جانشين فرماندهي تيپ و لشكر و مسئول عمليات لشكر شدم. در مقطعي مسئول اطلاعات- عمليات قرارگاه بودم ولي در در زمان عمليات فتح‌المبين مسئول اطلاعات- عمليات تيپ 33 المهدي بودم. آن زمان وضعيت جنگ خيلي متكي به بچه‌هاي اطلاعات- عمليات بود. ما از نظر تجهيزات و نيرو و خيلي جهات ديگر از دشمن عقب بوديم و آنها خيلي از ما جلوتر و پيشرفته‌تر بود. ارتش عراق هم نفرات بيشتري براي شناسايي و هم هواپيماهاي پيشرفته‌اي براي عكسبرداري و گرفتن اطلاعات داشت. در مقابل امكانات ما خيلي كم و محدود بود. بيشتر اتكاي ما به بچه‌هاي اطلاعات- عمليات در شناسايي نزديك بود. ما اطلاعاتي از خط دشمن و خط يك و دو دشمن داشتيم كه استثنايي، فوق‌العاده و بي‌نظير بود. در كمتر جنگي پيش مي‌آمد كه كشوري آنقدر از دشمنش اطلاعات داشته باشد و همين برايمان يك برگ برنده بود.  

تا پايان جنگ وضعيت امكانات به همان صورت باقي ماند؟

به‌ هرحال وضعيت تغيير مي‌كرد. زماني ما در تهيه دوربين ديد در روز مشكل داشتيم و با دوربين‌هاي تجاري كار مي‌كرديم ولي بعداً هم از دشمن تعدادي دوربين گرفتيم و هم يكسري وارد كردند و دوربين‌هاي بهتري به ما دادند. وضعيت اسلحه‌ها هم به همين شكل بود. اوايل جنگ مشكل تأمين اسلحه داشتيم و بعداً كلاشينكف و تيربار آمد. اما دشمن در تجهيزات هميشه چند قدم از ما جلوتر بود. ضعف دشمن در نيروي انساني بود كه چنين نيروي فداكاري نداشت. شناسايي آنها با تانك و نفربر بود و خيلي كم با نفر شناسايي مي‌كردند.  

شناسايي را فقط از طريق نيروي انساني انجام مي‌داديد؟

90 درصد كارهاي اطلاعاتي ما توسط نيروي انساني انجام مي‌شد. در كنار نيروي انساني تجهيزات معمولي و ساده هم بود. مثلاً ما در تعداد دوربين‌هاي ديد در شب محدوديت داشتيم. گاهي دوربين‌ها را عوض مي‌كرديم و از اين محور به آن محور دست به دست مي‌گشت. حداكثر استفاده را از آن وسايل و تجهيزات مي‌كرديم اما نقش نيروي انساني غير قابل انكار بود. نيروي انساني هم از نظر ايثار و شجاعت و هم از نظر فهم نظامي عالي عمل مي‌كرد. ديگر بعد از يك سال و نيم، دو سالي كه از شروع جنگ مي‌گذشت فهم نظامي رزمندگان بالا رفته بود.  
شايد براي خيلي‌ها دو سال زمان كمي باشد ولي دو سال جبهه به اندازه پنج، شش سال تجربه به همراه داشت. همه از طلوع فجر مشغول كار مي‌شدند و تا 10 شب مداوم كار مي‌كردند. الان يك آدم پركار در بهترين حالت هشت ساعت كار مفيد انجام مي‌دهد ولي آن زمان كار مفيد ما گاهي اوقات به 18 ساعت هم مي‌رسيد. وقتي حرف از دو سال جبهه مي‌زنيم بايد 730 روز مفيد را حساب كنيم. در همين دو سال بچه‌ها اطلاعات خيلي خوبي به دست آورده بودند.  

خودتان به صورت خودآموخته مهارت‌هاي لازم كار اطلاعات- عمليات را كسب كرده بوديد؟


خودم مدام عكس‌هاي هوايي را نگاه مي‌كردم و بعد مي‌رفتم همان را در زمين مي‌ديدم و مقايسه مي‌كردم. من در ظرف چند روز شايد صد بار يك عكس هوايي را نگاه مي‌كردم و بعد به زميني كه از آن عكس انداخته شده بود نگاه مي‌كردم تا ببينم زمين در عكس چگونه ديده مي‌شود. عراق توپ‌هايي را براي رد گم كني روي بعضي ارتفاعات گذاشته بود و من وقتي اينها را در عكس هوايي ديدم آمدم همان‌ها را با دقت فراواني روي زمين ديدم و متوجه شدم لاستيك‌هاي اين توپ‌ها توخالي است و رينگ ندارد و اينها را براي نما و فريب ما گذاشته‌اند. شايد براي چند ماه هم فريب خورده بوديم كه اينها توپخانه دشمن است. يك روز كه شهيد حسن باقري در جمع‌مان بود گفتم داخل اين لاستيك‌ها خالي است و با نگاه بچه‌ها متوجه شديم عراق آنها را براي فريب ما گذاشته است. يكي از برادران ارتشي با ديدن عكس‌ها گفته‌هاي من را تأييد كرد و گفت اگر اينها توپي شليك كنند رنگ عكس تغيير خواهد كرد و فكر مي‌كردند كه من از رنگ عكس اين را تشخيص داده‌ام. حتي يكي از همرزمان ارتشي به من مي‌گفت تو بيا و سيم‌خاردارها را در عكس نشانم بده. چون من سيم خاردار را در زمين مي‌ديدم و وقتي عكس را مي‌ديدم مي‌دانستم سيم خاردار در فاصله 10 متر از فلان درخت و سنگر رد مي‌شود و وقتي عكس هوايي را مي‌ديدم مي‌توانستم آن را تشخيص دهم.  

چگونه نيروهاي اطلاعات- عمليات را آموزش مي‌داديد؟

ما در حين كار و اتفاقات جنگ اينها را مي‌آموختيم. من آموزش‌هاي اوليه اطلاعات- عمليات مثل نقشه‌خواني و قطب‌نما را تنها يك هفته‌ زيرنظر شهيد مهدي زين‌الدين ديده بودم. چندين پاسدار مثل شهيد مهدي زين‌الدين و شهيد حسين شيرازي اوايل جنگ دوره‌اي را با همكاري ارتش ديده بودند. من هم وقتي آموزش‌ها را ديدم به بقيه رزمندگان آموزش مي‌دادم و به اين صورت آموخته‌هايمان به هم انتقال داده مي‌شد. من آرپيجي را در حين زدن با سعي و خطا ياد گرفتم. بعداً خودم بهترين مربي آرپيجي شدم. يكي از دقيق‌ترين آرپيجي‌زن‌هاي جبهه شوش بودم. دقت تيرم فوق‌العاده بود. به اين نتيجه رسيده بودم آموزش‌هايي كه مي‌دهند خيلي دقيق نيست و يك روش تئوري است و در عمل قضايا تفاوت‌هاي بسياري دارد. شما نمي‌توانيد همه آموزش‌ها را براي همه آرپيجي‌ها يك مدل بدانيد. من با هر آرپيجي كه شليك مي‌كردم بعد از دو خطا دفعه سوم به هدف مي‌زدم.

اطلاعات- عمليات معمولاً چند نفره انجام مي‌شد؟


وقتي خودم مسئول عمليات تيپ بودم و شهيد زمان معاونم بود در هر محور 10 نفر نيرو داشتيم كه پنج نفر نيروي كاركشته و آموزش‌ديده حضور داشتند و پنج نفر ديگر را هم از بسيجيان براي كمك انتخاب مي‌كرديم. ‌  

از چهره‌هاي شاخص نيروهاي اطلاعات- عمليات به چه كساني مي‌توانيد اشاره كنيد؟

من ليستي داشتم كه در آن نام شصت نفر از بچه‌هاي اطلاعات- عمليات را از زبده‌ترين فرد تا آخرين نفر در آن نوشته بودم. بعضي شهيد مي‌شدند و دوباره نفرات جديدتري مي‌آمدند. از بهترين‌ها مي‌توانم به شهيدان كريم تركي‌زاده و ولي‌الله جعفري كه واقعاً از بهترين‌ها بودند اشاره كنم و غلام كريمي‌زاده، حميد علوي، عباس ستاري، عبدالله هراتي و محسن زارع هم نفرات ديگري بودند كه الان در قيد حيات هستند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار