نقشههای ایران پیش و پس از قاجاریه نشان از تجزیه بخشهای متعدد ایران دارد؛ بخشهایی که به ویژه در دوران ۳۷ ساله حکومت فتحعلیشاه قاجار پس از جنگهای پردامنه ایران و روسیه از ایران جدا شدند به بیش از ۲۷۳ هزارکیلومترمربع میرسند و در دوران حدوداً ۵۰ ساله حکومت ناصرالدین شاه قاجار نیز جدایی بیش از ۲ میلیونو ۱۹۶ هزارو ۵۰۰کیلومتر مربع از سرزمینهای تاریخی ایرانیان به وقوع پیوست و آخرین تجزیه نیز در سال ۱۹۷۰ میلادی با جداشدن استان چهاردهم ایران، یعنی بحرین به وقوع پیوست. آنچه در این میان حائز اهمیت است، اینکه پس از جدایی غیرقانونی بحرین از ایران در سال ۱۹۷۰ میلادی، هیچگاه این امر به تأیید ملت ایران نرسید.
سرزمین کنونی ایران، تنها ۳۰ درصد از ناحیهای وسیع است که در تاریخ با نامهای «ایران زمین»، «ایران بزرگ» یا «ایران شهر» و در جغرافیا با نام «فلات ایران» شناخته میشود. ترفندها و دسیسههای بیگانگان و سستی پادشاهان بیکفایت گذشته، بخشهای زیادی از این سرزمین کهن را در طول فاصله کوتاه ۱۹۶ ساله از ایران بزرگ جدا کرد که مروری بر چگونگی هر یک از این جداییها به رغم تلخی بسیار برای میهنگرایان ایرانی جهت الزام جدیت و حساسیت ما دستکم برای حفظ سرزمینهای باقی مانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود.
در یک محاسبه شفافتر از کل اراضی جدا شده از ایران، مساحت سرزمینهای جدا شده از ایران درونی به همراه دوسوم کردستانات (که در دوره صفویه به اشغال عثمانی درآمد و بعدها بین سه کشور ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شد) به مساحت تقریبی ۲۰۰ هزارکیلومتر مربع و نیز عراق به مساحت ۴۳۸ هزارو ۳۱۷ کیلومترمربع در جمع حدود ۵/۳ میلیونکیلومتر مربع بالغ میشود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و دنیا بیسابقه است. آخرین بخشی که از سرزمین ایران جدا شد، کشور فعلی بحرین بود که در زمان پهلوی دوم از سر استیصال و توطئه انگلیسیها از ایران جدا شد. در جدول ذیل بخشهای جداشده در دوره قاجار و پهلوی به تفکیک مورد بررسی قرار گرفته است.
به رغم جداشدن بخش عمدهای از خاک ایران طی ۱۵۷ سال در دوره قاجار و پهلوی، تمامیت ارضی ایران در دوره انقلاباسلامی حفظ شده است که این رهاورد بزرگی است.
ایران در زمره امنترین کشورهای جهان
بر مبنای یک تحلیل کلان و همهجانبه، در تقابل میان جبهه انقلاب و جبهه مقابل آن (اعم از استکبار جهانی و در رأس آن ایالات متحده، ایادی منطقهای آنها و نیز مزدوران داخلی و خارجیشان)، این «انقلاب اسلامی» بوده است که تاکنون توانسته معادلات امنیتی را به نفع خود و جبهه مقاومت تغییر دهد، به نحوی که امروزه، ایران در بافت منطقه غرب آسیا- به عنوان یکی از خطرناکترین مناطق جهان از حیث حملات تروریستی و روندهای امنیتی- در زمره امنترین کشورها قرار داشته است و این در حالی رخ میدهد که همسایگان کشورمان، در شمار خطرناکترین کشورها از جنبه حملات تروریستی و امنیتی قرار دارند. اشاره به دو گزارش زیر مرتبط با این موضوع، جالب توجه است:
۱- طبق گزارش سال ۲۰۱۶ اندیشکده مطالعات استراتژیک و بینالملل (CSIS) (۱)، کشور ایران اگرچه در همسایگی کشورهایی با بیشترین آمار حملات تروریستی در دنیا قرار گرفته، اما خود در شمار امنترین کشورهای دنیا قرار دارد. این موضوع، در تصویر شماره ۱ قابل مشاهده است.
۲- مطابق گزارش «شاخص تروریسم جهانی» یا «جی. تی. آی» (۲) در سال ۲۰۱۷- که هر ساله توسط مؤسسه «اقتصاد و صلح» لندن منتشر میشود- ایران به رغم همسایگی با کشورهای دارای بیشترین شدت حملات تروریستی در دنیا، از جمله کشورهای دارای کمترین شدت تروریسم محسوب میشود. (۳)
این امر در تصویر شماره ۲ قابل مشاهده است.
وجود کشوری اینچنین امن در میان حلقهای از ناامنیها و حملات گسترده تروریستی، نشان از موفقیت چشمگیر جمهوری اسلامی در عرصه دفاعی و امنیتی دارد.
نتیجه
کشوری که روزگاری با انواع و اقسام بحرانهای امنیتی و همزمان با جنگ تحمیلی هشت ساله- به عنوان طولانیترین جنگ قرن بیستم پس از جنگ ویتنام- دستوپنجه نرم میکرد؛ کشوری که در جنگ تحمیلی، نه فقط مقابل صدام، بلکه مقابل جبههای وسیع مشتمل بر قدرتهای مادی دنیا به ویژه امریکا ایستاده بود (۴)، از حیث امنیتی و توان دفاعی، اکنون به سطحی از توانمندی رسیده است که نه تنها در شمار امنترین کشورهای دنیا قرار گرفته، بلکه هر گونه حمله تروریستی- ولو در ابعاد محدود- در خاک کشورش را نیز به شکلی قاطع و هوشمندانه پاسخ میدهد که موشکباران مقرّ تروریستهای تکفیری در شرق فرات توسط پهپادهای رزمی سپاه در پاسخ به حمله تروریستی اهواز و نیز حمله موشکی به مواضع داعش در دیرالزور سوریه در پاسخ به حمله تروریستی مجلس شورای اسلامی و حرم مطهر امام خمینی (ره) (۵)، تنها نمونههای کوچکی از پاسخ دفاعی و قاطعانه جمهوری اسلامی به حملات تروریستی دشمنان در خاک ایران بوده است.
نکته حائز اهمیت در این میان این است که جمهوری اسلامی ایران، متاع گرانبهای امنیت را بر پایه استقلال و اتکا به خود فراهم کرده و در حقیقت، دارنده یک امنیت مستقل و «مردمپایه» است، حتی اگر به فرض، برخی شاخصهای امنیتی در زمان پهلوی را هم دارای جایگاه قابل قبولی بدانیم، اما امنیت آن عصر، امنیتی کاملاً «بیگانهپایه» و وابسته به قدرتهای بزرگ بوده است و نه متکی به قدرت ملت، از این فراتر، دستگاه امنیتی رژیم پهلوی، نه تنها مردممحور نبود، بلکه در سالهای منتهی به انقلاب، کاملاً ضدخواست و حرکت عمومی ملت ایران عمل کرد و خود، مانعی بزرگ بر سر حفظ امنیت اجتماعی مردم ایران بود که کشتارهای بزرگی همچون ۱۹ دی ۱۳۵۶، ۲۹ بهمن ۱۳۵۶، ۹ فروردین ۱۳۵۷، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۷ و ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ مؤیدی بر این ادعا هستند. به واقع اگر قرار بود جمهوری اسلامی ایران، به فرض محال، همان روند وابسته امنیتی دوران پهلوی را ادامه دهد، اکنون با نظام اطلاعاتی و امنیتی وابستهای مواجه بودیم که موجودیت و استمرارش، بسته به خواست و تشخیص نظام سلطه بود و هر زمان که این نظام سلطه، تشخیص میداد این امنیت باید مخدوش یا حتی برچیده شود، این اتفاق قطعاً محقق میشد!
منابع:
۱- https://www. csis. org/features/annual- report- ۲۰۱۶- reach
۲- Global Terrorism Index.
۳- برای مشاهده نسخه کامل گزارش مذکور، ر. ک. به:
http://visionofhumanity. org/app/uploads/۲۰۱۷/۱۱/Global- Terrorism- Index- ۲۰۱۷. pdf
۴- ملاقات صدام با برژینسکی، مشاور امنیت ملی امریکا در دوران کارتر در مورد دو کشور اردن و عراق (در تیرماه۱۳۵۹)، تنها بخشی از تلاشهای مشترک امریکا و عراق برای هماهنگ کردن فعالیتهای دو کشور علیه ایران بود. این دیدار، به منزله چراغ سبز امریکا به عراق برای شروع جنگ با ایران بود. برژینسکی در عمل این تصور را برای صدام به وجود آورده بود که امریکا با تهاجم عراق به ایران موافق و هماهنگ است. (کنت آر. تیمرمن، سوداگری مرگ (ناگفتههای جنگ عراق با ایران)، ترجمه احمد تدین، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۳، ص ۱۴۴)
۵- لازم به ذکر است در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، مراسم رژه نیروهای مسلح در اهواز و نیز در ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ساختمان مجلس شورای اسلامی و نیز حرم مطهر بنیانگذار جمهوری اسلامی، مورد حمله تروریستی عناصر تکفیری قرار گرفت.