سرويس جامعه جوان آنلاين: دستهایش پینه بسته و چشمهایش در ته کاسهاش دو دو میزند. تنها چیزی که نشان میدهد با یک کودک مواجهیم قد و قامت کوچک اوست؛ قامتی که اگر خوب نگاه کنی میبینی مانند پیرمردی خمیده شده است.
چهره تکیدهاش از راز کار کردن در کارگاههای زیرزمینی بدون دستمزد کافی، بدون تغذیه مناسب و بدون هیچ عزت و احترامی خبر میدهد. کبودی گوشه چشمش حکایت از آن دارد که در کنار سختی و رنج کشیدن بار زندگی و تحمل بدترین شرایط کاری، هر از چند گاهی باید کارش با اعمال شاقه همراه باشد و جای ضرب مشت و لگد سرکارگر کارگاه یا شاید هم پدری که گوشه خانه پای منقل و وافورش چمباتمه زده و او را برای درآوردن خرج آب و نان و موادش به کار کردن در شرایط سخت وادار میکند را میتوان در صورت و بدنش به روشنی مشاهده کرد.
رنجهای فراوانی که قدش را بلند نکرده، اما در ۱۰، ۱۲ سالگی از او یک مرد ساخته است. با تمام اینها او و امثال او هدف طرح ساماندهی کودکان کار نیستند؛ چون او یک کودک کار است نه خیابانی و طرحهای جذب و ساماندهی، اغلب کودکان خیابانی را هدف قرار میدهند!
چرایی ماجرا هم روشن است. او و کودکان دیگری که مانند او در کارگاههای زیرزمینی کار میکنند، در کورههای آجرپزی زیر آفتاب سوزان و حرارت کوره آجر میزنند یا شبانگاه که شب چادر سیاهش را روی سر آسمان میکشد در تاریکی سراغ سطلهای زباله میروند تا نانشان را از دل آشغالها بیرون بکشند پیش چشم نیستند. آنها زیر پوست شهر قد میکشند، اما چهره شهر را زشت نمیکنند. آنها نمادی از فقر و بیعدالتی هستند، اما این فقر را پیش چشم پولدارها یا توریستها به تصویر نمیکشند تا آبروی مدیریت شهری یا مدیران رفاهی جامعه را خدشهدار کنند. پس آنها هدف طرحهای ساماندهی کودکان کار و خیابانی نیستند.
مسئولان ۱۱ دستگاهی که عهدهدار ساماندهی کودکان کار و خیابانیاند ترجیح میدهند آن دسته از کودکانی را که سر چهار راه گل میفروشند، در مترو فال میفروشند یا در گوشه و کنار مراکز تفریحی و پارکها گدایی میکنند ساماندهی کنند! بچههایی که از قضا درآمدشان خیلی هم خوب است و کارشان هم چندان سخت نیست. خورد و خوراکشان هم به مدد رهگذرانی که دلشان برای کودکی نکردن آنها میسوزد خیلی وقتها تأمین میشود، اما بودنشان در خیابان چهره شهر را زشت میکند. مسئولان هم بیشتر به کارهایی فکر میکنند که نمای ظاهری دارد. آنها به زیر پوست شهر کاری ندارند!